ای کوکب نورانی اقبال زهرا
ثواب شعر هدیه به شهید مدافع امنیت حسین تقی پور
ای کوکب نورانی اقبال زهرا
بعد از تو بابا وای بر احوال زهرا
درد یتیمی مرا فی الفور حل کن
مثل گذشته دختر خود را بغل کن
دلسوزِ غم هایت شدم یک عمر بابا
اُم أبیهایت شدم یک عمر بابا
یک عمر بر اینگونه داغی برنخوردم
قرآن بخوان قدری برایم تا نمردم
بر وصله های چادرم که دوست داری...
بابا قسم خوردم نگویی رهسپاری
قدری نگاهت را به چشمانم بیانداز
بنشین... برایت نان تازه می پزم باز
این نانجیبی که لَیَهجُر گفت اینجا
خیلی غضب دارد، بدش می آید از ما
پیشم بمان تا حرمتم محفوظ باشد
کاشانه ی پر برکتم محفوظ باشد
آتش بگیرد چادرم؟! باور ندارم
ریحانه هستم، تاب میخ در ندارم
از غربت حیدر، نمردن درد دارد
با بار شیشه، ضربه خوردن درد دارد
بابا بمان تا دختر تو پر گشاید
یک ماه دیگر صبر کن، محسن می آید
با رفتنت وای از من و از آه سینه
کارم فقط گریه است دیگر در مدینه
محمد جواد شیرازی