سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسول اکرم» ثبت شده است

ثواب شعر هدیه به شهید مدافع امنیت حسین تقی پور

 

ای کوکب نورانی اقبال زهرا
بعد از تو بابا وای بر احوال زهرا

درد یتیمی مرا فی الفور حل کن
مثل گذشته دختر خود را بغل کن

دلسوزِ غم هایت شدم یک عمر بابا
اُم أبیهایت شدم یک عمر بابا

یک عمر بر اینگونه داغی برنخوردم
قرآن بخوان قدری برایم تا نمردم

بر وصله های چادرم که دوست داری...
بابا قسم خوردم نگویی رهسپاری

قدری نگاهت را به چشمانم بیانداز
بنشین... برایت نان تازه می پزم باز

این نانجیبی که لَیَهجُر گفت اینجا
خیلی غضب دارد، بدش می آید از ما

پیشم بمان تا حرمتم محفوظ باشد
کاشانه ی پر برکتم محفوظ باشد

آتش بگیرد چادرم؟! باور ندارم
ریحانه هستم، تاب میخ در ندارم

از غربت حیدر، نمردن درد دارد
با بار شیشه، ضربه خوردن درد دارد

بابا بمان تا دختر تو پر گشاید
یک ماه دیگر صبر کن، محسن می آید

با رفتنت وای از من و از آه سینه
کارم فقط گریه است دیگر در مدینه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۱ ، ۰۴:۴۱
عبدالرقیه

از غربت پیمبر، داور به گریه افتاد
توحید روضه خوان شد، کوثر به گریه افتاد

از داغ زهرِ آن دو ملعونه، جسم احمد‌‌‌...
می سوخت آن چنان که بستر به گریه افتاد

وقتی که بی حیا گفت: "إنّ الرَّجل، لَیَهجُر"
جبریل ناله سر داد، منبر به گریه افتاد

هم دختر نبی بود، هم مادر پیمبر
بدجور مادرانه، دختر به گریه افتاد

یاد "حُسینُ مِنّی..." با جدّ خویش می سوخت
آمد حسین، نزدِ دلبر به گریه افتاد

تا حکم صبر را داد احمد به مرتضایش
خیره به همسرش شد، حیدر به گریه افتاد

در بین کوچه کشتند، آقای ما حسن را
از بعد آن دوشنبه، مضطر به گریه افتاد

رفت و ندید احمد، زهرا میان آتش...
آن قدر ناله سر داد، تا در به گریه افتاد

بعد از هجوم دشمن، تا دید میخ در را
از غربت امیرش، قنبر به گریه افتاد

روز دهم شد و شمر آمد میان مقتل
آن قدر ضربه زد که خنجر به گریه افتاد

با قد خم رسید و در بین قتلگه دید...
فرزند بی سرش را، مادر به گریه افتاد

جوری در آن هیاهو فریاد زد: "بُنیّ..."
تا صبح روز محشر، نوکر به گریه افتاد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۹ ، ۲۱:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب بیست و هشتم صفر ۹۸

السلام ای امین وحی خدا
السلام ای وصیتت تقوا

معدن خیر، رحمت سرشار
ای پسر عمّ حیدر کرار

آبروی همه بنی هاشم
روح اسلام، یا ابالقاسم

باطنِ آیه های قرآنی
هرچه گویم فراتر از آنی

ای مقرّب به صاحبِ معراج
أنتَ بابُ الکَرَم، أنَا المُحتاج

گر نباشی شهید، یا احمد
پس شهادت چه ارزشی دارد؟!

چقدر حرص دین ما خوردی
سنگ از روی بام ها خوردی

تیره شد دیده ی محبانت
در اُحد تا شکست دندانت

کور دل ها به داغت افزودند
سال ها فکر کشتنت بودند

کرد نورت به تیرگی غلبه
شام تاریکِ تنگه ی عَقبه

حال از فتنه ی فلان و فلان
جگرت آمده میان دهان

همسرانت بلا به تو دادند
زهر، جای دوا به تو دادند

ننگ بر دختران لات و هبل
پا مکش روی خاک، وقت اجل

شعله بر سینه ات زده، ای ماه
جمله ی "حَسبُنا کتابَ الله"

به که گویم غمِ " لَیَهجُر" را
بستنِ معدنِ پُر از دُر را

باز هم دم بزن علی حق است
بی علی هر مسیر مُنشَق است

حسنِین اند مست آغوشت
بنشان هر دو را سر دوشت

دم آخر به گریه افتادی
به علی حکم صبر را دادی

حرف رفتن نزن رسول خدا
باردار است دخترت زهرا

می روی گریه اش عجیب شود
بین شهر پدر، غریب شود

شاید اصلا به او جسارت شد
دخترت پشت در اذیت شد

یک زمان در شرر بماند چه؟!
دخترت زیر در بماند چه؟!

وقت غسلت سقیفه بر پا شد
مرتضی یکه ماند و تنها شد

در کنارت، چهار تن داری
خوب شد لااقل کفن داری

لب گشودی به حمد و ذکر و دعا
نیزه داری نبود شکر خدا

تا به لب نامِ آب را بُردی
آب از دست مرتضی خوردی

نور خورشید بر تنت نرسید
اسب بر پشت و سینه ات ندوید
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۸ ، ۱۹:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۲۸ صفر ۹۹

رسید موعد داغی که سخت، سوزان بود

غمی که در اثرش فاطمه پریشان بود

 

رسید لحظه و ساعات آخر مردی

که اوج دغدغه اش یاری فقیران بود

 

رسید روز وداع رسول خوبی ها

همان که بر همگان رحمتی فراوان بود

 

به یاد یا ابتا گفتنش به پیغمبر

دو چشم ام ابیها عجیب گریان بود

 

دوباره یاد اُحد بود و یاد دندانش

دوباره خسته ازین لشگر دو رویان بود

 

همان زمان که بنای سقیفه برپا شد

دمِ شهادت خاتم، زمانِ هجران بود

 

اگرچه زهر گرفت از وجود او طاقت

ولی هنوز رخش مثل شمس تابان بود

 

چقدر تشنه شد و سوخت لحظه ی آخر

همان نبی که دلیل نزول باران بود

 

هنوز جای همان سنگ های اهل جفا

به روی بال و پر خسته اش نمایان بود

 

هنوز اهل کسا مست عطر او بودند

هنوز خانه پر از خاطرات جانان بود

 

چقدر حیف نگاهش اگرکه بسته شود

همان نگاه که اوج یقین سلمان بود

 

چقدر حیف نفس های آخرش باشد

همان نفس که معطر به عطر قرآن بود

 

کلامِ راه گشا را نبی به لب آورد

رسید نطفه حرامی و گفت هذیان بود

 

چقدر خون به دل پاک و خسته اش کردند

چقدر خسته ز شر فلان و بهمان بود

 

رسول رفت و فدک غصب شد در آن اوضاع

امان ز حال علی... سخت نابه سامان بود

 

رسول رفت و در این خانه چادر زهرا

میان دود لگدمالِ حزب شیطان بود

 

رسول رفت و علی را کشان کشان بردند

بتول در عقبش بین راه بی جان بود

 

رسول رفت و به بازوی او غلاف زدند

همان دمی که در آن کوچه راه بندان بود

 

رسول رفت و به اشک بتول خندیدند

سه ماه فاطمه از خلق، روی گردان بود

 

پس از رسول فقط بود جنگ حیدر صبر

جهاد فاطمه رفتن به بیت الاحزان بود

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۷ ، ۱۳:۳۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سازور

 

قد رعنای رسول الله آخر سر شکست

پایه های عرش از این داغِ درد آور شکست

 

رحمةٌ للعالمین بود و مصیبت ها چشید

صبر کرد و حرمتش در بین هر معبر شکست

 

جز علی و چند تن دور و برش یاری نبود

در اُحد تنها شد و دندان او آخر شکست

 

فتنه ی آن دو یهودی عاقبت کاری شد و...

... زهر آتش زد به جان او، دل دختر شکست

 

گوشه ای از شهر غوغای سقیفه شد بلند

جسم او جان داشت اما حرمت منبر شکست

 

خواست پیغمبر بگوید باز هم حق با علی است

مردکی پرخاش کرد و قلب پیغمبر شکست

 

بال خود را بست و سوی عرش اعلی پر کشید

سخت تنها شد امیرالمؤمنین، حیدر شکست

 

بعد پیغمبر شرر بر خانه ی عصمت زدند

در میان غربت این شهر نیلوفر شکست

 

در میان دود و آتش با لگد بر در زدند

در شکست و سر شکست و حرمت مادر شکست

 

بار شیشه داشت در آغوش خود خیرالنساء

پشت در اصلا چه شد آیینه سرتاسر شکست

 

پیش چشمان ولی الله زهرا را زدند

پیش همسایه غرور فاتح خیبر شکست

.

.

.

 

روز عاشورا که شد شبه پیمبر را زدند

با شتاب نیزه، پهلوی علی اکبر شکست

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۵ ، ۰۵:۴۱
عبدالرقیه

السلام علیک یا رسول الله... یا رحمة للعالمین

 

دانلود فایل صوتی این شعر با نوای حاج محمود کریمی

دانلود فایل تصویری این شعر با نوای حاج محمود کریمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رضا طاهری

 

شمس رویت همیشه تابنده است

ابرویت ذوالفقارِ برنده است

دلت از مهر و عشق آکنده است

نام احمد تو را برازنده است

یا محمد که هر دو زیبنده است

 

مست جامت شدم خدا را شکر

صید دامت شدم خدا را شکر

بعد، رامت شدم خدا را شکر

من بنامت شدم خدا را شکر

هر اسیری به تو پناهنده است

 

خانواده به خانه محتاج است

مو پریشان به شانه محتاج است

مرغ، بر آب و دانه محتاج است

نوکرت بی بهانه محتاج است

دستِ لطفت زِ بس که بخشنده است

 

زینت دوش تو حسین و حسن

عطر تو برده عطر و بوی وطن

شاهد حرف من اویسِ قرن

بتکان باز هم عبا، دلِ من...

بر همین عطر دلنشین بند است

 

خطبه های فصیح تو دریاست

خنده های ملیح تو غوغاست

سینه ی ما... ضریح تو اینجاست

رحمتی و شبیه تو زهراست

نامتان هم مرا خوشایند است

 

چشم تو کرده بر دلم اثبات

من کجا خواندن از شما... هیهات

پس نوشتم به جای این ابیات

بر محمد و آل او صلوات

این دعا ضامنِ فرستنده است

 

راه سخت است، راهِ حل داری

میل برچیدن هُبَل داری

صحبت از رب لم یزل داری

فاطمه را که در بغل داری

دشمن ابترت سرافکنده است

 

سوره خواندی و از ولی خواندی

هر کجا بی معطلی خواندی

سنگ هم خوردی و ولی خواندی

آیه آیه "علی علی" خواندی

شاهد حرف من خداوند است

 

بستر تو که جای هرکس نیست

منبر تو که جای کرکس نیست

پس خلافت برای ناکس نیست

لایق مسند شما پس نیست...

غیر خیبر شکن که رزمنده است

 

حشر، حق است... پس اجل حق است

راه توحید از ازل حق است

الحق این حرف چون عسل حق است

حق علی و علی معَ الْحَق است

حق علی را به قلب ما کنده است

 

میوه داده است اشک و آه علی

دو جهان، شیعه شد سپاه علی

مذهب صادق است، راه علی

مثل موجی به تکیه گاه علی...

مکتب جعفری خروشنده است

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۱۰/۶

 
۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۳۶
عبدالرقیه