سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 2- صفر :: شب 1 صفر ورود اهل بیت به شام» ثبت شده است

بدتر از شام، غمی بین مصیبات نبود
بین این شهر، کسی اهل مراعات نبود

جگرم سوخته، بعد از سه شب و روز، حسین
حق ما دیدنِ دروازه ی ساعات نبود

مردها مست و زنان جامه ی نو پوشیدند
شام که جای گذر کردنِ سادات نبود

تا شنیدیم، فقط فحش و اهانت بوده
بر لب هیچ کسی ذکرِ تحیات نبود

نیزه ها را وسط قافله می آوردند
در مسیری که بجز لشگر الواط نبود

در برِ ناقه ام ای کاش علی اکبر بود
سایه ی بر سر این قافله، هیهات نبود

بین اطفال هراسان، سر بازار شلوغ
سهم زینب به خدا غیر مکافات نبود

با که گویم که رساندند مرا بزم شراب
بدتر از این غمِ جانسوز، مجازات نبود

باده را روی لبت ریخت و شد آب وضو
بی خیالت ولی آن دشمن بد ذات نبود

بی سبب نیست جراحات لبت بدتر شد
چوب دستی که مداوای جراحات نبود

چند موضع ز دهانت شده پرخون و غمی...
بدتر از این به دل اهل مناجات نبود

بست احرام رقیه که به وصلت برسد
گرچه این وادیِ ویران شده میقات نبود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۳ ، ۱۵:۰۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، ماه صفر ۱۴۰۱ حسینیه صنف لباس فروش ها

آمد زمان سخت اسیری میان شام
کوچه به کوچه سختی ماندن در ازدحام

دروازه ی شلوغ و تجمع میان راه
ساعات سخت رد شدن از هجمه ی نگاه

از روی نیزه حال خراب مرا ببین
با آستین پاره حجاب مرا ببین

در شام داده اند به ما چه مدارجی!
با طعنه گفته اند به ما قوم خارجی

خندیده اند بر غم ما در ازای چه؟!
پوشیده اند رخت عروسی برای چه؟!

ارکان آسمان و زمین تیره می شوند
مردان مست شام به ما خیره می شوند

رقاصه ها کنار من آهنگ می زنند
زن ها ز پشت بام سویم سنگ می زنند

با ضرب کعب نیزه، به اجبار می برند
ما را برای چه سر بازار می برند؟!

حرفی نمی زنم که شدم از خجالت آب
زینب کجا و رفتن در مجلس شراب؟!

با دست بسته راهی دارالخلافه ام
از مجلس یزید حسابی کلافه ام

در بین طشت رفت سرت، نیمه جان شدم
با چشم خیس خیره سوی خیزران شدم

آنقدر زد به روی لبت در برابرم
دندان تو شکست، بمیرم برادرم

از ظلم روزگار گرفته دلم، چه بد...
باید زن یزید به ما پوشیه دهد؟!

پنجاه سال شد که به عشقت عجین شدم
امشب بیا ببین که خرابه نشین شدم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۰۶:۴۳
عبدالرقیه
 
من زینبم، مریم دخیل چادرم شد
در کسب رزق از آسمان ریزه خورم شد
عمری فقیر بخشش دست پُرم شد
خرج حمایت از ولی هر عنصرم شد
 
گرچه ز نسل یاسم و حساس هستم
در معرکه یک پارچه عباس هستم
 
من زیبنم، اسطوره ی سوز و گدازم
در نیمه شب ها عاشق راز و نیازم
حاجت دهد حتی نخ چادر نمازم
جوشن که می خوانم خدا با هر فرازم...
 
... می گوید این ناموس من فرزند زهراست
فخر تمام کائنات و عرش بالاست
 
در راه عشق دلبرم زهرا ترینم
هرچه بلا نازل شود از صابرینم
زاکیه ام، معصومه ام، اهل یقینم
من دختر حیدر امیرالمومنینم
 
فکری برای دفع هر نیرنگ کردم
با خطبه هایم مثل زهرا جنگ کردم
 
در شام و کوفه حرص دین خوردم برادر
کعب نی از شمر لعین خوردم برادر
از بام، سنگ آتشین خوردم برادر
با دست بسته بر زمین خوردم برادر
 
در هر کجا خوردم زمین، با اشک و با آه
زیر کتک گفتم فقط الحمدلله
 
اصلا که گفته کوچه ی اشرار رفتم
بی معجر و بی پوشیه بازار رفتم
باور نکن در مجلس اغیار رفتم
دیدی اگر در بزم مِی ناچار رفتم...
 
...می خواستم تا جامه ات را پس بگیرم
می خواستم عمامه ات را پس بگیرم
 
از بس که اهل غفلت و دنیا پرستند
این قوم با اوصاف ما بیگانه هستند
یک روز رأست را روی نیزه شکستند
روزی دگر نامردها بر شاخه بستند
 
خیلی برایت گریه کردم با رقیه
لعنت بر این دل سنگی آل امیه
 
طفلک رقیه پلک و ابرویش شکسته
سنجاقِ سر در لای گیسویش شکسته
اصلا خبر داری که بازویش شکسته
با ضرب پای زجر، پهلویش شکسته
 
از هر طرف پا می شود آخر می افتد
دستش شکسته غالبا با سر می افتد
 
سایه نشسته بر تنش مانند مادر
شد باغ لاله دامنش مانند مادر
خونی شده پیراهنش مانند مادر
شد نیمه کاره، دیدنش مانند مادر
 
بار سفر بسته پرستو زار و خسته
کنج خرابه ساکت و تنها نشسته
 
خیلی خسارت بین شهر شام دیدیم
معنای غربت بین شهر شام دیدیم
صدها مصیبت بین شهر شام‌ دیدیم
ما هتک حرمت بین شهر شام دیدیم
 
خیلی عوض شد قد و بالای رشیدم
از بس مصیبت های سنگینی چشیدم
 
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۰۷:۱۹
عبدالرقیه

باید سرود از حلم زینب ایها الناس
باید نوشت از رکن مذهب ایها الناس

با اشک چشمم در مقاماتش نوشتم:
"استاد بی همتای مکتب" ایها الناس

آیا کسی مانند او در وادی عشق
کرده ادای حق مطلب ایها الناس؟

چادر نمازش سوخت اما کم نیاورد
گرچه شد از ماتم لبالب ایها الناس

دروازه ی ساعات بود و زینب ای وای
رقاصه ها بر دور مرکب ایها الناس

ناموس حق را بر سر بازار بردند
با حال و روز نامرتب ایها الناس

بزم شراب و خیزران... قاری قرآن
کوه حیا می سوخت از تب ایها الناس

جای تمام بچه ها او کعب نی خورد
در شام، قدش شد مورب ایها الناس

آنقدر این عالم بلا در جام او ریخت
بر کعبه ی غم شد ملقب ایها الناس

مانند زهرا شد... تعجب هم ندارد
این گریه های در دل شب ایها الناس

می آید امشب باز از کنج خرابه
سوز نوایش "ربی یا رب..." ایها الناس

با خطبه هایش شام را از پا درآورد
زینب و ما ادراک زینب ایها الناس


محمد جواد شیرازی
94/8/20

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۱۰:۱۳
عبدالرقیه

السَّلامُ علیکِ یا بِنتَ سَیِّدِ الأَنبیاء السَّلامُ علیکِ یا بنتَ صاحِبَ الحَوضِ واللِّواءِ السَّلامُ علیکِ یا بنتَ مَن عُرِجَ إِلی السَّماءِ و وُصِلَ إِلی مَقامِ قابَ قوسَینِ أَو أَدنی السَّلامُ علیکِ یا بنتَ نَبِیِّ الهُدی وَسَیِّدِ الوَری و مُنقِذِ العِبادِ مِنَ الرَّدی

 

روضه عمه سادات از زبان بنت الحسین سلام الله علیهما

 

از آن طرف قمرش روی نیزه کامل شد

از این طرف سرت از روی نیزه نازل شد

 

غروب روز دهم بود عمه ام افتاد

عبای خونی تو تا به دوش قاتل شد

 

تمام اهل حرم را سوار محمل کرد

عمو نبود... پدر کارِ عمه مشکل شد

 

میان کوفه همه زیر لب به هم گفتند:

عقیله همسفر مشتی از اراذل شد

 

تمام دشت بهم ریخت آن زمانی که

نگاهت از روی نی سوی عمه مایل شد

 

چکید خون سرت... خواهرت دلش خون شد

گواه این سخنم خون و چوبِ محمل شد

 

به جای تک تک ما عمه کعب نی خورده

برای تک تک ما مثل شیر حائل شد

 

خدا کند که پدر جان ندیده باشی تو

چگونه دختر حیدر به شام داخل شد

 

هزار خطبه ی قرّاء خوانده خواهر تو

جواب این همه خطبه فقط کف و کِل شد

 

عقیله، کعبه ی غم، قبلةُ البرایا¹ بود

ز اشک نیمه شبش خاک دشت ها گِل شد

 

میان نافله ها یاد مادرش می کرد

همیشه روضه ی او برکت نوافل شد

 

اگرکه پیر شدم، عمه ام مقصر نیست

گمان نکن که دمی از رقیه غافل شد

 

۱: قبلة البرایا: از القاب حضرت زینب به معنای قبله و پیشوای ابرار

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۸/۱۰

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۱۹:۴۳
عبدالرقیه