آمدم ای خدای بخشنده
با دلی از گناه، آکنده
کرده غفلت مرا سرافکنده
شده ام بر درت پناهنده
ای که خیرت همیشه شد نازل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
گرچه آلوده است دامانم
از گناهان خود پشیمانم
حق من، آتش است می دانم
یا سریعَ الرضا نسوزانم
گرچه یک عمر بوده ام غافل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
خواب بودم، مرا صدا کردی
به رویم باب توبه وا کردی
از بدی ها مرا جدا کردی
با مناجاتت آشنا کردی
ملجأ آخرینِ هر سائل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
همه ی عمر، تا دم مردن
دلبرم حیدر است منحصراً
ای خدا قدرِ یک سر سوزن
حب او را مگیر از دل من
عمر، بی حب اوست بی حاصل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
قلبِ بی حبِ مرتضی، سنگ است
صَدَقَ اللهِ بی علی، ننگ است
بی ولایش کمیت ها، لنگ است
من نجف لازمم، دلم تنگ است
برسانم دگر بر آن منزل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
خیر و الطافِ بی حدش عشق است
آستانِ زبانزدش عشق است
تابش نور گنبدش عشق است
طرح انگور مرقدش عشق است
به علی، چاره سازِ هر مشکل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
من خرابم ولی خرابِ حسین
ذره ام ذیل آفتاب حسین
مستم از لطف بی حساب حسین
پس مرانم ز پشت باب حسین
نیستم گرچه بر غمش قابل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
شاهراه وصالِ من، عباس
ماه نیکو جمالِ من، عباس
أحسن الحالِ حالِ من، عباس
ذکر تحویل سالِ من، عباس
به لب تشنه ی ابوفاضل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
آه از آن لحظه که پریشان شد
ماند بی دست و سخت حیران شد
مشک او را زدند، گریان شد
شرمسار از حسین و طفلان شد
حقِ آهی که او کشید از دل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
محمد جواد شیرازی