سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام کاظم» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب شهادت موسی بن جعفر علیه السلام، حرم مطهر رضوی

قعر مطامیری و عمامه سرت نیست
یک جای سالم بر روی بال و پرت نیست

درد غل و زنجیرها هیچ است وقتی
معصومه را دلتنگی اما دخترت نیست

از جلوه ی ماهت فقط مانده هلالی
گویی که در بین عبایت، پیکرت نیست

طوری شکسته ساق پایت بین زنجیر
دیگر علاجی بر غم زجرآورت نیست

خَلّصنی یا رب، روضه ی در پرده ی توست
این ناله ها، جز یاد داغ مادرت نیست

بر خاک نمناک استخوانت نرم گشته
بی علت این آه و فغان آخرت نیست

بر روی تخته پاره جسمت رفته اما
این وزن سنگین، وزن جسم لاغرت نیست

خوبیِ تخته پاره در این است، دیگر
در زیر پا، جسم به خون غوطه ورت نیست

قعر سیهچالت کجا و قعر گودال!
کُندیِ خنجر لااقل بر حنجرت نیست

حداقل دلواپسیِ دخترانت
ساعات آخر در وجود مضطرت نیست

هر چند در این جا غریبی، باز خوب است
چشمان ساربان، پی انگشترت نیست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۰۲ ، ۰۶:۰۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب شهادت حضرت موسی بن جعفر ۱۴۰۱، حرم امام رضا علیه السلام

ای یاکریم زخمی و بدحال، السلام
زندانی غریبِ سیهچال، السلام

آیینه ای و از همه جانب شکسته ای
از زخم های حلقه ی زنجیر خسته ای

دور از وطن شدن، شده داغ و غم دلت
معصومه ات کجاست، شود مرهم دلت

هر کس رسید بر سر راهت، درست شد
بدکاره هم به لطف نگاهت درست شد

ماندن درون حجره ی نمناک، مشکل است
تشخیصت از عبا به روی خاک، مشکل است

رنجیدن از ملال، برایت شده روال
قدت شده میان مطامیر، چون هلال

رنگت شده چقدر دگرگون، کلافه ای
از ناسزای سِندی ملعون، کلافه ای

با تازیانه موجب رنجت، همیشه شد
آنقدر زد که پیرهنت ریشه ریشه شد

آلاله های دور و برت نامرتب است
ذکرت شبیه فاطمه، خَلِّصنی یارَب است

بین عراق، آرزوی مرگ می کنی
از درد ساق، آرزوی مرگ می کنی

ساقِ شکسته را به مشقت تکان مده
بینِ فشار حلقه ی زنجیر، جان مده

بر تخته‌، گرچه پیکر پاکت بلند شد
کِی روی نیزه ها سر پاکت بلند شد؟

سنگین شده اگرچه تنت بین سلسله
اما نبود دور و برت داد و هلهله

عریان به روی خاک، تنت بر زمین نماند
بی غسل و بی کفن، بدنت بر زمین نماند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۰۱ ، ۰۶:۰۶
عبدالرقیه

چه خیری دارد این روضه، چه حالی، احسن الحال است
عزا و گریه بر موسی بن جعفر، خیرالاعمال است

هر آن کس زد صدا در زندگی، باب الحوائج را
علی رغم تمام مشکلاتِ خود، خوش اقبال است

کسی که اعتقادش بر شفای روضه اش سُست است
اساساً ریشه ی توحید و ایمانش پُر اشکال است

همین که نام او در خاطر بیمار می آید
طبیب از راه می آید، شفایش هم به دنبال است

همیشه کار سائل ها، تمنا از کریمان است
کریمان بینشان همواره بخشش، رسم و منوال است

زن بدکاره را با یک نظاره زیر و رو کرد و...
زن افتاده به سجده، نزد معبودش سبک بال است

کسی که عرشیان مشتاق بر پابوسی اش هستند
چرا منزلگهش بر خاک نمناک سیهچال است؟!

به لب خلصنی یا رب دارد و مانند صدیقه
نمی دانم چرا جسمش شبیه باغ آلاله است

چرا جسم نحیفش از رد شلاق گلگون شد؟!
چرا آخر عبای ریش ریش او لگدمال است؟!

چرا مولای ما افتاده گیر بددهانی پست؟!
چرا هر صبح و شب در دور آقا جار و جنجال است؟!

چگونه ساق پایش را شکسته سندی ملعون؟!
تکان که می خورد پایش، تمام روز بدحال است

چکیده اشک روضه بر لبِ خشکیده از زهرش
به یاد غربت لب تشنه ای در بین گودال است

مگر آخر چه شد در وقت غارت کردن ارباب؟!
به دست هر کسی یک تکه از پیراهن و شال است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۱۸
عبدالرقیه

دانلود فایل تصویری شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ مشهد مقدس

فقط نه این که خمیده چنان هلال شدی

شبیه فاطمه چون سایه و خیال شدی

 

شبانه روز فقط مرگ را طلب کردی

چه شد که این همه لب تشنه ی وصال شدی؟!

 

چه حیف! تشنه ی دیدار دخترت ماندی

دچارِ غربت این دوری و ملال شدی

 

میان ظلمت زندان، به قلبِ بدکاره...

هبوط کردی و خورشیدِ لم یزال شدی

 

چقدر وقت نمازت تو را کتک زده اند

چقدر مضحکه ی قومِ بدخصال شدی

 

مگر به ساحتِ پاکِ علی ولی الله

چه گفته مرد یهودی، مریض حال شدی؟!

 

شدید  ناخوشی ساق پا عذابت داد

عجیب وقت پریدن شکسته بال شدی

 

چه گفته اند مقاتل بگو زبانم لال

اگر غلط نکنم زنده زنده چال شدی

 

برای روضه ی جانسوزِ سیدالشهدا

همیشه منتظرِ لحظه ای مجال شدی

 

لبت همین که چنان چوب خشک می لرزید

اسیرِ تشنگی شاه بی مثال شدی

 

برای ذبحِ غریبانه، بین گودالش

شبانه گریه کنش در سیاهچال شدی

 

تنت اگرچه روی تخته پاره رفت اما

کجا به زیر سم اسب پایمال شدی؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۵۸
عبدالرقیه

شبیه پیر کنعان نه که من یوسف دو تا دارم

غم معصومه را دارم، به دل شوق رضا دارم

 

از این زندان به آن زندان جدا از اهل خود رفتم

در این شب ها هوای کوچ از این ویرانه را دارم

 

امان از سِجن هارون و امان از سندی ملعون

در این غربتکده دیوانی از درد و بلا دارم

 

به هم می ریزد احوال مرا با ناسزاهایش

خبر دارد که غیرت روی نام مرتضی دارم

 

برای هتک حرمت، سمت من بدکاره آوردند

دعا کردم به سجده رفت و شد حالا هوادارم

 

زمان سجده می افتم شبیه یک عبا بر خاک

به درگاه خدایم روز و شب دست دعا دارم

 

هزاران رد پا و چکمه بر روی عبا دارم

هزاران رد شلاقِ جفا زیر عبا دارم

 

کمی از چهره ام نیلی، کمی سرخ و کمی زرد است

شده رنگین کمان رویم، خزانِ رنگ ها دارم

 

شبانه قعر این گودال، سرپا ماندنم سخت است

نمی فهمند انگاری که دردِ ساق پا دارم

 

میان هر نمازم خوانده ام "عجل وفاتی" را

تمسک بر طریق مادرم خیرالنسا دارم

 

لبان تشنه ام مثل دو تا چوب است و حق دارم

اگر که گریه بر لبْ تشنه ی کرب و بلا دارم

 

به دور گردنم جای غل و زنجیر می سوزد

گریز روضه بر شاه ذَبیحاً بِالْقَفا دارم

 

تنم بر روی تخته پاره ای رفته ولی دیگر

کجا جای کفن تکه حصیر و بوریا دارم؟!

محمد جواد شیرازی

۹۵/۲

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۵۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محمد حسین پویانفر

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی حسین طاهری

 

بی جانم و جان می شود موسی بن جعفر

در جانم ایمان می شود موسی بن جعفر

 

تا بر لبم گل می کند "باب الحوائج"

بانی احسان می شود موسی بن جعفر

 

مشهد، رضا... قم، فاطمه... با این کریمان

والی ایران می شود موسی بن جعفر

 

یک قطره از دریای آقایی اش این است

یار فقیران می شود موسی بن جعفر

 

فهمیده ام از ماجرای بُشر حافی

کهفِ هراسان می شود موسی بن جعفر

 

باید که با پای برهنه رفت سویش

وقتی که رضوان می شود موسی بن جعفر

 

خشکیده ام باید بیافتم در مسیرش

بر تشنه باران می شود موسی بن جعفر

 

جانم به لب آمد از این ماتم، ز بس که

زندان به زندان می شود موسی بن جعفر

 

وقتی غل و زنجیر بر ساقش می افتد

دردش فراوان می شود موسی بن جعفر

 

وقتی که می افتد میان سجده انگار

در جامه پنهان می شود موسی بن جعفر

 

حالا که زندان بان غرورش را شکسته

داغش دو چندان می شود موسی بن جعفر

 

کارش فقط گریه است بر جد غریبش

وقتی که عطشان می شود موسی بن جعفر

 

جسم نحیفش می رود زیر سم اسب؟!

یا سنگ باران می شود موسی بن جعفر؟!

 

یا در تنور و تشت و روی نیزه آخر 

قاری قرآن می شود موسی بن جعفر؟!

 

واللهِ نه این روضه ها سهم حسین است

حتی کفن نه... بوریا سهم حسین است

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۵۱
عبدالرقیه

السَّلامُ عَلَى حُجَجِ اللَّهِ وَ أَوْصِیَائِهِ وَ خَاصَّةِ اللَّهِ وَ أَصْفِیَائِهِ وَ خَالِصَتِهِ وَ أُمَنَائِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

 

دوباره سائلی آمد به در بار تو یا سلطان

دوباره بر سر خوانت شده ریزه خورت مهمان

 

اگر روزی کند مادر به دردت می خورم آخر

مگر صحن و سرای تو نمی خواهد سگ دربان؟

 

نگاه لطف تو بدکاره را هم بُرد در سجده

تفضل کن بر این عاصی نظر کن از سر احسان

 

برای غربتت آقا شده این روضه ها برپا

که زهرا مادرت باشد برای تو مصیبت خوان

 

دمِ عجل وفاتی را تو ارث از فاطمه داری

شبیه مادرت این روزها جسمت شده بی جان

 

شنیدم در دل زندان شکسته ساق پای تو

شنیدم هتک حرمت شد به اجداد شما آسان

 

لبت از تشنگی مثل دوتا چوب است روی هم 

گریز روضه ای باشد به لبهای شه عطشان

 

تو را با تازیانه در دل زندان عدو می زد

به یاد عمه ات زیر لگد شد دیده ات گریان

 

به یاد غربت و داغ سه ساله ناله می کردی

دلت از گوشه ی زندان رود تا گوشه ی ویران

 

تنت را با غل و زنجیر بسته روی یک تخته

به لب «هذا امام الرافضه» می گفت زندانبان

 

به دور از دیده ی دختر تنت تشییع شد آخر

امان از آن تن بی سر ، رها زیر سم اسبان

 

تن سالار زینب را سه روزی در دل صحرا

رها کردند روی ریگِ داغِ کربلا ، عریان

 

مهدی علی قاسمی

۹۴/۲/۲۳

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۲۴
مهدی علی قاسمی