سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت علی اکبر» ثبت شده است

لشگر کوفه، یلِ در کارزارم را گرفت
جلوه ی پیغمبرِ ایل و تبارم را گرفت

اُف بر این دنیا که برهم ریخت قرآن مرا
مصحفِ ممسوس در پروردگارم را گرفت

فرق او مثل علی شد باز، تیغ کوفیان...
باز هم چشم و چراغِ روزگارم را گرفت

اولین مشتاقِ یاری کردنم بود اکبرم
کوچه ای شد باز و اول‌جان نثارم را گرفت

میوه ی دل خواندمش، شد دانه دانه چون انار
هر کجای دشت، عطر جسم یارم را گرفت

دست و پا گم کرده ام از بس علی زد دست و پا
خِس خِسش بین گلو، تاب و قرارم را گرفت

تا که دیدم لخته ی خون را میان حنجرش
از دو پلکم خون چکید و چشم تارم را گرفت

دست من که نیست عمامه می افتد از سرم
پهلویش شد مثل مادر، اختیارم را گرفت

خیر از نسلش نبیند إبن سعد بی حیا
آخر عمری همه دار و ندارم را گرفت

داشت جان از پیکرم می رفت بین هلهله
خواهرم آمد دو دستِ رعشه دارم را گرفت

جمع شد بین عبا خیر کثیرم؟ نه نشد
وسعت صحرا در آغوشش نگارم را گرفت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۰۳ ، ۲۲:۰۷
عبدالرقیه

قلبم کبوتر وار سویش پر گشوده
خواب از دو چشمم صوت نقاره ربوده

باب الجوادش بین بن بست زمانه
درهای رحمت را به رویم وا نموده

نوشیدن یک جرعه، چای از چایخانه
در سینه ام انداخت شعری نو سروده

حتی نوای ساعتش مُحیِ القُلوب است
زنگش چنان زنگار از قلبم زدوده

زاغ سیاهی در حرم فهماند بر من
اینجا فقط جای کبوترها نبوده

مغموم می آیند سویش زمره زمره
آرام می گیرند نزدش توده توده

کار کسی چون من ثنایش نیست، وقتی...
روح الامین هر روز و شب او را ستوده

حالم که گشته منقلب را دوست دارم
این روزی لا یَحتَسِب را دوست دارم


با هر گدا مأنوس بودن، این مرامش...
دارد حکایت از سخای مستدامش

جیره خورش هستیم و روزی در ید اوست
برکت گرفته زندگی ما به نامش

فردا زمین خورده نخواهد بود هرکس
امروز برخیزد به رسم احترامش

ترجیح دارد نیم طوفِ مرقد او
بر صد طواف مکه و بیت الحرامش

سلمانی اش گوهرشناس خبره ای بود
در وقت جان دادن، دو دنیا شد به کامش

حس می کند هر کس که از او کربلا خواست
یک روز بوی کربلا را بر مشامش

با روضه خوانی و دم یابن الشبیبش
ابلاغ فرموده به هر نوکر، پیامش

فرمود در هر غصه، با ما هم نوا باش
گریان برای ماجرای کربلا باش


یاد حسین و روضه ای آخر دلم سوخت
یاد غمش نزد علی اکبر، دلم سوخت

وقتی زمین افتاد با گریه میانِ...
داد و هوار و خنده ی لشگر، دلم سوخت

پیش تمام حاصل عمرش زمین خورد
عمامه اش افتاد چون از سر، دلم سوخت

وقتی که هر جا را نظر می کرد، می دید
یک عضوی از آن لاله ی پرپر، دلم سوخت

تا که تمام هستی اش را در عبا چید
وقتی عبا پُر شد از آن دلبر، دلم سوخت

وقتی به زانو رفت تا اینکه گذارد...
گونه به روی گونه اش مضطر، دلم سوخت

پیغمبری کرد و به میدان زد عقیله
طوری صدا زد: "هستی خواهر" دلم سوخت

آه از حسین این داغ اعظم قاتلش شد
داغ علی، زخم عمیقی بر دلش شد

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۳ ، ۲۳:۴۸
عبدالرقیه

... لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ

چنان لبخند زد در اولین دیدارِ بابایش
که شد جبریل از عرش برین محو تماشایش

کسی را که شود ممسوس حق، باید علی نامید
علی جانم فدای او و اسم با مسمایش

چه تصویری، تصور کن به روی دست، ثارالله...
علیِ اکبر خود را نشان داده به سقایش

قسم بر طور سینا و قسم بر تین و بر زیتون
مراد از أحسنِ تقویم باشد روی زیبایش

شبیه مصطفی خَلقش، شبیه مصطفی خُلقش
شبیه مصطفی حتی کلام و نطق و آوایش

همه یاد نبی افتاده، باور کن که حق دارند
امینِ وحیِ حق، هم خوانده او را گاه طاهایش

یقین دارم که جان داده اذانش بر دل عیسی
که تکبیر علی اکبر نمود او را مسیحایش

اگر انگور می خواهد علی، حق می کند نازل
جناب شاهزاده، میوه ی جنت گوارایش

بدان بانوی پر فضل و اصیلی مادر او بود
بخوان این جلوه از انوار را فرزند لیلایش

تمام عمر دست و پای بابا را علی بوسید
که روزی تا ابد سر را گذارد زیر پاهایش

چنین آرامش قلب و چنین فرزند رعنا را
چرا باید پدر روزی ببیند ارباً اربایش؟!

کفن نه که فقط سطح کسای اهل بیت وحی
شرف دارد برای پهن گشتن زیر اعضایش

فَدَینا آیه ی ذبح حسین و بچه های اوست
سرم نذر علی اکبر، به قربان فَدَینایش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۰۲ ، ۲۰:۳۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۸ محرم ۱۴۰۲ 

زمین که خورد علی اکبرم، زمین خوردم
خراب شد غم عالم سرم، زمین خوردم

همین که با دل خون، میوه ی دلش خواندم
کشید پا به زمین در برم، زمین خوردم

منی که بوی نبی بین خیمه ام پر بود
کنار جلوه ی پیغمبرم زمین خوردم

میان آن همه خنده، میان یک لشگر
دلم شکست و به چشم ترم زمین خوردم

غبارِ مانده به عمامه ام نمایان کرد
چگونه پیش علی، لاجرم زمین خوردم

برای کشتن او تا که کوچه وا کردند
به یاد قتلگه مادرم زمین خوردم

همین که تکه به تکه عصای خود دیدم...
به دست تک تک اهل حرم، زمین خوردم

عبای پهن شده ماند و دشتی از جگرم
به یک نگاه، نشد باورم، زمین خوردم

خدا کند که در این گیر و دار و بی تابی
نبیند از حرمش خواهرم، زمین خوردم...

محمدجواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۰۲ ، ۲۳:۵۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، مراسم دعای کمیل، ماه رجب ۱۴۰۱

"صدق الله العلی العظیم"

اگر بناست ببخشد مرا خدای علی
سزاست آن که ببخشد فقط برای علی

کمیت توبه ی من بی کمیل می لنگد
نجات داده مرا بارها دعای علی

هر آن که خواند علی را، خدا نگاهش کرد
رضای حضرت حق است در رضای علی

هوای طفل زمین خورده را پدر دارد
فدای این پدر مهربان، فدای علی

برای روز پدر، کاش در نجف بودم
که باز سر بگذارم به زیر پای علی

پیام حق به همه، روز سَدُّ الابواب است
که نیست هیچ کسی محرمم سوای علی

خوشا به حال نبی، وقت خلوتش با رب
شنید در شب معراج خود، صدای علی

علی نخوانده خودش را خدا قبول ولی
چه شد که خواند خودش را "علی"، خدای علی

کنون که سفره ی احسان مرتضی پهن است
بگیر کرب و بلا، از کرم سرای علی

علی حواله دهد تا بخوانم از نوه اش
همان که شد بدنش جمع در عبای علی

همان که پیکر رعنایش ارباً اربا شد
فدای آن تن صد چاک و ناله های علی

حسین پیش علی اکبرش زمین افتاد
شکست قامت ارباب در عزای علی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۰۱ ، ۰۶:۰۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز هشتم محرم ۱۴۰۱

رسیده ام به تن نامنظمت ولدی
بلند شو که زمین زد مرا غمت ولدی

چقدر خشکی کامت دل مرا سوزاند
حلال کن که نبود آب مرهمت ولدی

کنار جسم تو عمامه از سرم افتاد
نشد هرآنچه که کردم ببوسمت ولدی

شکست چوب عصایم، شکست تکیه گهم
شکست قامت رعنا و محکمت ولدی

به دست و پا زدنت من به رعشه می افتم
چقدر سخت شده داغ و ماتمت ولدی

اذان بگو و مرا زنده کن دوباره علی
گرفته جان مرا صوت مبهمت ولدی

قسم به زخم عمیق به روی پهلویت
رسیده فاطمه بر خیر مقدمت ولدی

نگاه کن که کسای یمانی آوردم
بگو چکار کنم با تن کمت ولدی

تمام خیمه کمک داده اند اما باز
نشد که جمع شود جسم درهمت ولدی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۲۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۰ ماه رمضان ۱۴۰۱

یا أبصرَ الناظِرین
از همه رانده و تنها شدنم را دیدی
زیر بار گنهم تا شدنم را دیدی

پای نفسی که تمام ثمرم را سوزاند
دامن آلوده و رسوا شدنم را دیدی

شرمسارم که پس از این همه توبه هربار
خارج از حیطه ی تقوا شدنم را دیدی

روز و شب غافلِ از مرگ و شب اول قبر
قاطیِ بازی دنیا شدنم را دیدی

ملجأ طفل گرفتار، فقط مادر اوست
دست بر دامنِ زهرا شدنم را دیدی

مرده ای بودم و مادر به دعا یادم کرد
با دعا کردنش احیا شدنم را دیدی

به علی کرد سفارش که بگیرد دستم
از زمین با مددش پا شدنم را دیدی

از علی، کرب و بلا دارم و با خرج پدر
زائر عرش معلا شدنم را دیدی

علتش کام حسین است که وقت افطار
خیره بر آب گوارا شدنم را دیدی

دل مجنونِ من افتاده به پایین پایش
بنده ی اکبر لیلا شدنم را دیدی

علی اکبر به پدر گفت: پدر، شکر خدا
سال ها طی شد و رعنا شدنم را دیدی


نگرانم چه می آید به سرت آن ساعت
بر عبایت که معما شدنم را دیدی

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۲:۱۲
عبدالرقیه

میخواست نظاره کند آقا شدنش را
تا کیف کند جلوه ی طه شدنش را

می دید به صد شوق و شعف در دل میدان
هم قامت و هم سیرت سقا شدنش را

اما چه بگویم که حسین از نفس افتاد
تا دید علی را، غمِ عظمی شدنش را

افتاد زمین، با سر زانو به سویش رفت
تا چاره کند طرز معما شدنش را

هم اهل حرم، هم همه ی لشگر دشمن
دیدند کنار پسرش تا شدنش را

بر سر زد و فهمید محال است ببیند
از روی زمین، بار دگر پاشدنش را

سر نیزه چه بی رحم بهم ریخت پرش را
تا شرح دهد وارث زهرا شدنش را

افتاد حسین از نفس و خواست خداوند
زنده به دمِ زینب کبری شدنش را

فرمود جوانان همه از خیمه بیایند
تا چاره کند روی عبا جا شدنش را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۰۰ ، ۲۲:۰۳
عبدالرقیه

دانلود صوت بخشی از شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۸ محرم ۱۴۰۰

گویا که نگینِ روی انگشترم افتاد
وقتی به روی خاک، علی اکبرم افتاد

با ضربه ی نیزه، وسط معرکه دیدم
از پشت فرس، جلوه ی پیغمبرم افتاد

هم میوه ی دل بود مرا، هم پر پرواز
هم میوه ی دل چیده شد و هم پرم افتاد

دیدم که شده خُرد عصایم سر پیری
در هر قدمی تا بدنش پیکرم افتاد

بر صورت خونیِ علی بر سر زانو
با حالت حیرت زده، چشم ترم افتاد

آن قدر که با کینه بر او تیغ کشیدند
هر گوشه ای از دشت، گل پرپرم افتاد

شد گریه ی من باعث خندیدن دشمن
عمامه، کنار بدنش از سرم افتاد

دلشوره ی جان دادنم از خس خس اکبر
بر سینه ی پر عاطفه ی خواهرم افتاد

مبهوط شدم تا که چه سازم بدنش را
با اذن خداوند، عبا در برم افتاد

در خیمه بنی فاطمه با گریه به لیلا
گفتند که پیغمبر اهل حرم افتاد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۵۹
عبدالرقیه

"أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبُّ"

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۴ ماه رمضان ۱۴۰۰


تو چنانی که منم شیفته و در به درت
نظری کن که بیایم نظری در نظرت

هر چه دیدی طمعِ بیشتر و بیشترم
باز دیدم کرمِ بیشتر و بیشترت

این همه جرم و خطا کرده ام و در عجبم
نشد اصلا که مجازات شوم با تشرت

کیستم؟! این همه تحویل مگیرم که منم...
بنده ی عاصی و رسوا شده و خیره سرت

شرمسارم که همیشه عوضِ این همه لطف
بوده ام در همه ی عمر فقط دردسرت

لطف کردی و رساندی منِ تنها شده را
به مناجات ابوحمزه و فیض سحرت

قسمت می دهم امشب بِعَلیٍ بِعَلی
قسمت می دهم آری، قسم معتبرت

ثمر خلقت هستی است در انگور نجف
بچشان بر لب من، جرعه ای از این ثمرت

گفتمت راه تقرب به سویت چیست بگو
گفتی از کرب و بلا راه بجویم به درت

گفتم اصلا چه زمان یاد حسینت باشم
گفتی آن ثانیه که سوخت زبان و جگرت

گفتمت تشنه که گشتم چه کنم یاد غمش
گفتی آن لحظه مدد جوی ز چشمان ترت

گفتمت روضه بخوان تا که دلم نرم شود
گفتی از تشنه لبِ در دل خون غوطه ورت

گفتم اصلا چه شده خم شده آقا کمرش
گفتی ای کاش نبینی غم و داغ پسرت

کاش هرگز نشود تا که ببینی روی خاک
مثل تسبیح تنش ریخته در دور و برت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۱۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۸ محرم ۹۹_ مسجد ارک

میوه ی عمر پدر، شعله نزن بر جگرم
پا نکش روی زمین، درد نکش ای پسرم

مثل قرآنِ بهم ریخته، درهم شده ای
آه ای خیر کثیرم چقدر کم شده ای

به برم بودی و این قافله پیغمبر داشت
پدرت حال خوشی داشت، علی اکبر داشت

خواستم بار دگر تا که بگویی چیزی
لخته ی خون به روی دامن من می ریزی؟!

تنم افتاده کنارت، مددی می گویم
ولدی یا ولدی یا ولدی می گویم

ارباً اربا شدنت، داد جزایم را... حیف
خُرد کردند سر پیری عصایم را حیف

سوختم تا که غریبی مرا حس بکنی
نیست انصاف ببینم که تو خس خس بکنی

چه شد اینگونه بهم ریختنت؟! حرف بزن
یوسفم، پس چه شده پیرهنت؟! حرف بزن

نگذار این همه غم در دلم آکنده شود
أشهدُ أنّ عَلی گو پدرت زنده شود

هر چه کردم به خدا جمع نشد، جمع نشد
بدنت بین عبا جمع نشد، جمع نشد

مثل یک دشت پر از لاله و گلگون شده ای
بس که نیزه به تنت خورده، دگرگون شده ای

سینه ات، سوخته انگار به چشمم آمد
ماجرای نوک مسمار به چشمم آمد

عمه ات آمده از خیمه برایش برخیز
دست بر معجر خود برده، به پایش برخیز

بر دلم آتش این داغ مدام است مدام
بعد تو صحبت لبخند حرام است حرام

"ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی"
رفتی و خون به دل مضطر لیلا کردی

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۹ ، ۲۲:۰۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب هشتم محرم ۹۹_ مسجد ارک 

به دل دوباره هوای حسین را دارم
هوای کرب و بلای حسین را دارم

چه غم که پشت سرم در تمام سختی ها
تمام عمر، دعای حسین را دارم

نگاه رحمت و لطفش خداپرستم کرد
حسین خواست، خدای حسین را دارم

حرارت دل نوکر، عطای فاطمه است
به سینه، داغ عزای حسین را دارم

گدای رحمت و لطف قدیم الاحسانم
هزار شکر عطای حسین را دارم

رضای غیر نخواهم که ترک روضه کنم
میان روضه، رضای حسین را دارم

چه حاجت است به تسنیم و سلسبیل بهشت
منی که مزه ی چای حسین را دارم

خدا کند وسط روضه پر کشم سویش
عجیب شوق لقای حسین را دارم

چقدر در شب هشتم میان سینه، غمِ...
گرفتگیِ صدای حسین را دارم

به دل مصیبت آن پیکری که چیده شده
میان سطح عبای حسین را دارم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۳۱
عبدالرقیه

نام بلندش نقل هر منبر علی اکبر
در آسمان معرفت، اختر علی اکبر
از ساکنان عرش بالاتر، علی اکبر
نور خدا را خوب بنگر در علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

چشم فلک هرگز ندیده مثل و همتایش
آورده با خود خنده را، بر وجه بابایش
دل بُرده از آل عبا با روی زیبایش
بر بیت بابایش شده زیور علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

دلداده ی حیدر شدن، توحید یعنی این
مست از می کوثر شدن، توحید یعنی این
عبد علی اکبر شدن، توحید یعنی این
در ذات حق ممسوس چون حیدر، علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

یاد زیارت عقل را برده است از هوشم
دلتنگ آغوش حرم گردیده آغوشم
مستِ می ساقی پایین پای شش گوشه ام
همچون علی شد ساقی کوثر، علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

در معرکه باشد سراسر معنی غیرت
وقت رجز خوانیِ او دشمن کند حیرت
در هیبت و در شوکت و در سیرت و صورت
عینا شده مانند پیغمبر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

بر لب رسید از ترس، جان لشگر دشمن
افتاد رخنه در میان لشگر دشمن
بند آمد از وحشت، زبان لشگر دشمن
وقتی به میدان زد چو شیر نر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

در کربلا جسم علی را لاله گون کردند
از روی مرکب پیکرش را واژگون کردند
چشم حسین بن علی را غرق خون کردند
شد مثل یاسِ رازقی پرپر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

کارگاه شعر منتظران

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۰۰
عبدالرقیه

از جلوه های عرشی پیغمبرِ حسین
زنده شده است خاطره ی مادر حسین
با احترام رفته علی در بر حسین
آماده ی نبرد شده لشگر حسین

تا اذن خواست، نور دو عالم اجازه داد
لب تر نکرده بود، همان دم اجازه داد

قله نشین معرفتِ کائناتِ حق
مجذوبِ راه پرخطر و با ثبات حق
آیینه ی تمام نمایِ صفات حق
مانند مرتضی شده ممسوس ذات حق

شأن علی، ز کل مراتب، فراتر است
فیضِ شهادت است که مشتاقِ اکبر است

وقت وداع شد، همه جا ریخته بهم
از غربت و بلا، دو سرا ریخته بهم
قلب تمام اهل ولا ریخته بهم
این غصه، آل فاطمه را ریخته بهم

اکبر گلایه ی همه را استماع کرد
با خواهرش رقیه، به سختی وداع کرد

وقتی علی، زمان رجزخوانی اش رسید
بر گوش دهر غُرش ربانی اش رسید
ابن زیاد، وقت پشیمانی اش رسید
بر کل دشت نعره ی طوفانی اش رسید

نعره کشید، من به پیمبر نتیجه ام
از نسل پاک مادر زهرا، خدیجه ام

خشمش شبیه حضرت جبار، جلوه کرد
همچون رسول، لحظه ی پیکار، جلوه کرد
چون شیر، مثل حیدر کرار، جلوه کرد
گهگاه در سیاق علمدار، جلوه کرد

با کام تشنه معرکه را زیر و رو نمود
دیگر توان جنگ برایش نمانده بود

برگشت محضر پدرش تا رها شود
از این همه مصیبت اعظم جدا شود
باید حسین دل ببُرد، تا فدا شود
ورنه زمانِ واقعه بی انتها شود

کامِ پدر ترک ترک و خشک، زین سبب
بعد از وداع سختِ پدر، رفت تشنه لب

لیلا میان خیمه زند دست روی دست
آیینه ی پر از ترکش عاقبت شکست
شمشیر آمد و به سر اکبرش نشست
مانند مرتضی شد و فرق سرش گسست

خون سرش به روی دو چشم فرس چکید
چیزی فرس ندید، فقط بی هوا دوید

او را به جرم نام علی سیر می زدند
با نیزه ها به آیه ی تطهیر می زدند
یک عده زخم با سر شمشیر می زدند
یک عده نانجیب به او تیر می زدند

روی فرس محیط تنش خانه خانه شد
افتاد انار آل عبا، دانه دانه شد

حالا حسین آمده با دیده ی ترش
با ناله ی علی ولدی سوی اکبرش
سر را گذاشت لحظه ی آخر روی سرش
پا می کِشد علی به زمین در برابرش

ای میوه دلم چقدر پخش گشته ای
نامت علی شد و صد و ده بخش گشته ای

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۸ ، ۰۰:۱۴
عبدالرقیه