نمیپرسه هیچکس حال و روز من رو
میفهمم غریبیِ جدم حسن رو
از این خونه خسته ام شده غم نصیبم
زنم قاتلم شد چقدر من غریبم
تو حجره نشستم رو خاک ای خدا
شدم از عطش من هلاک ای خدا
صدام گمشده گرچه تو هلهله
انا راضی برضاک ای خدا
کم کم بال و پرم میسوزه
از زهر پا تا سرم میسوزه
حتی چشم ترم میسوزه
ای وای امون از این غریبی
لب تشنه ی من رو میدیدن اما
جلو چشم من آب رو ریختن رو خاکا
همونجا دلم رفت سوی دشت غمها
بلند شد زمن ناله ی واحسینا
به گوشم رسیده صدای حسین
لب تشنه ی من فدای حسین
کسی آب به دست سکینه اش نداد
بمیرم برا بچه های حسین
تشنه سر از تنش جدا شد
با ضرب دشمنش جدا شد
از تن پیراهنش جدا شد
ای وای امون از این غریبی
تنم رو کشیدن سوی بام خونه
سه روزی تنم موند روی بام خونه
تنم سایه بون از کبوتر میگیره
دوباره دلم ناله از سر میگیره
تنش شد رها زار و عریان حسین
روی ریگ داغ بیابان حسین
تن بی سرش موند توی کربلا
سرش شد تو کوفه پریشان حسین
ای وای ای بی کفن حسینم
ای وای دور از وطن حسینم
ای وای عریان بدن حسینم
ای وای امون از این غریبی
مهدی علی قاسمی
محمد جواد شیرازی