دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۴ محرم ۱۴۰۰
این وادی غمبار دلم را زده آتش
چشم ترت ای یار دلم را زده آتش
یک وقت نوک نیزه نگیرد به لباست
عمری غم مسمار دلم را زده آتش
***
بنشینم و حیران بشوی، من که نمردم
خیره سوی میدان بشوی، من که نمردم
تا زنده در این معرکه هستم نگذارم
یک لحظه پریشان بشوی، من که نمردم
***
تو رحمت موصوله ای و خیر کثیری
باید چه کنم نذر مرا هم بپذیری؟!
طفلان مرا اذن بده اوج بگیرند
بگذار نبینند مرا وقت اسیری
****
هستند مریدان ابالفضل و زبانزد
شیران دلیر علوی، عون و محمد
آن قدر که لب تشنه ی میدان نبردند
اوصاف دلیری پدر، خاطرم آمد
***
با اینکه دلم تاب ندارد، نگرانم
باید بروم خیمه و در خیمه بمانم
صدبار بمیرم که تو شرمنده نباشی
من دیدنِ شرمندگی ات را نتوانم
***
در خیمه به هر ثانیه، بسیار دلم ریخت
هر بار صدا آمد و هربار دلم ریخت
با ذکر خدا شد دلم آرام دوباره
بدجور ولی عاقبتِ کار دلم ریخت
***
هرقدر کشیدند ز دل ناله ی اُماه
از خیمه نرفتم قدمی هم سوی شان راه
هی پا شدم از جا بروم باز نشستم
در خیمه کشیدم ز جگر آه فقط آه
***
صد شکر که جان هستی و هستی به کنارم
در دل ضربان هستی و هستی به کنارم
کس جرأت آزار مرا هیچ ندارد
تا کهف امان هستی و هستی به کنارم
***
خیلی نگرانم برسد کار به گودال
یک وقت برادر نشوی تشنه و بی حال
ترسم همه این است که با گریه ببینم
جسمت شده در زیر سم اسب لگدمال
محمد جواد شیرازی