مثنوی مباهله
مسیحیان برای ادعا به یثرب آمدند
به اتفاق جمعشان و چند راهب آمدند
نماز را به سمت شرق خوانده اند یک صدا
چه بوده حرف حقشان مقابل نبی ما؟!
از آن زمان که نبض این زمین و آسمان زده
کسی بزرگ تر ز زاده ی خدا نیامده
مسیح هست و خلقتش ز دیگران جداست او
پدر نداشته یقین که زاده ی خداست او
تبر به دوش خود گرفت آن نواده ی خلیل
رسید وحی و خواند آیه از نزول جبرئیل
چه خصلتی مگر که در مسیح ابن مریم است؟!
همین قضیه ماجرای خلق جسم آدم است؟!
مسیح اگر که زاده ی خداست پس بگو مگر...
نداشت نه پدر، نه مادر آدم ابوالبشر؟!
نداشتند حرف حق ولی غرور داشتند
مقابل کلام حق دلی شرور داشتند
مسیحیان که بی جواب طاقتی نبودشان
بجز تعصب غلط طریقتی نبودشان
کلام حق رسید و راه چاره ای نداشتند
به حکم حق قرار بر مباهله گذاشتند
قرار شد نبی بیاورد هر آن که جان اوست
و آن قبیله هم بیاورند هر چه آبروست
رسید روز این مصاف و اهل بیت آمدند
بزرگ زاده های آن قبیله زود جا زدند
نبی رسید و حیدر و بتول و دو سلاله اش
رسید کار راهب بزرگشان به حد غش
یقین بدان که جرأت مباهله نمی کنند
ازین به بعد با نبی مقابله نمی کنند
چه آیه ایست آیه ی مباهله برای ما
چه هدیه ایست این سخن ز جانب خدای ما
چه بوده غیر از این مگر مراد از "أنفُسَنا"
علی است جان مصطفی، نبی است جان مرتضی
محمد جواد شیرازی