سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کریم اهل بیت» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز ۲۸ صفر ۱۴۰۱

سلامِ ذات خدای کریم ها به حسن
سلامِ جمله ی انوار انبیا به حسن

هر آن کسی که بدون حساب بخشش کرد
بدان که وقت کرم، کرده اقتدا به حسن

به وقت کُشتیِ او با حسین فهمیدم
چه مهر و عاطفه ای داشت مصطفی به حسن

ندید غیر محبت، ندید غیر کرم
همان کسی که فقط داد ناسزا به حسن

زمان سختی در معرکه فقط خوش بود
خیال و خاطر مولایِ لافتی به حسن

مدینه شهر نبی بود و او عزیز رسول
کسی نکرد در آن شهر، اعتنا به حسن

به پول، لشگرش او را معاوضه کردند
نداشت هیچ کسی ذره ای وفا به حسن

فقیر شهر سر سفره اش عزیز شد و
چه حرف های بدی گفت بی حیا به حسن

رسید محضر او پیر مرد ملعونی
چشاند زهر جفا با نوک عصا به حسن

تمام داغ حسن، ماجرای یک کوچه است
چه ها گذشت در آن کوچه، سال ها به حسن

غریب کیست؟ کسی که به خانه مظلوم است
نکرد همسر او هم به جز جفا به حسن

اذان شد و دم افطار آمد و جعده
رسید تا که دهد ظرفِ زهر را به حسن

میان طشت، غم و غربتش نمایان شد
رسید از همه ی روضه ها چرا به حسن؟!

کسی به ناله ی او اعتنا نخواهد کرد
مگر حسین بیاید دهد جواب حسن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۱ ، ۰۴:۳۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ شب ۱۶ رمضان ۹۹

 دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی _ رمضان ۹۹ 

 

بار معصیت به دوشم بار شد
صفحه ی قلبم سیاه و تار شد

بس که تیر از سوی شیطان خورده ام
چشم هایم خشک شد، بیمار شد

هر چه بخشیدی مرا با حلم خود
باز هم فعل بدم تکرار شد

نیمی از ماهت سریعا طی شد و...
غم میان سینه ام انبار شد

دیر جنبیدم به خود از دست نفس
کار توبه کردنم دشوار شد

آخرش افتادم از چشمان تو
عاقبت بدجور کارم زار شد

عشق بازی های زین العابدین
باز هم چاره گشای کار شد

هر کجا رفتم کسی کاری نکرد
با ابوحمزه دلم بیدار شد

زیر بارانِ ابوحمزه فقط
نخل خشکِ دیده ام پربار شد

تا که گفتم بالحسین و بالحسن
دستگیرم حیدر کرار شد

نام آقازداه هایش بردم و...
لطف مادر بر دلم بسیار شد

وقت مغرب یاد کردم از حسن
روزه ام با روضه اش افطار شد

با کرامت با همه رفتار کرد
با خیانت با حسن رفتار شد

زهر، کاری کرد رنگش سبز شد
از درون می سوخت و تب دار شد

آن قدر خون از دهانش می چکید
جامه اش مانند لاله زار شد

زهر، کاری بود اما مجتبی
کشته ی داغ در و دیوار شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۳۱
عبدالرقیه

نفس راحت رسول، حسن
رازدارِ دل بتول حسن
مات از رحمتت عقول، حسن
پایه ی اصلیِ اصول، حسن

گُل خوشبوی خانه ی زهرا
برکت آشیانه ی زهرا

ای که دریایی از کرم داری
حُسن ها را همه رقم داری
در دل نوکران، حرم داری
سینه چاکانی از عجم داری

أحسنُ الخُلق، نور لَم یَزَلی
دوست دارم تو را شبیه علی

از خودی های خود بلا دیدی
لطف کردی ولی جفا دیدی
هرچه دیدی از آشنا دیدی
نیش زهر، از نوک عصا دیدی

من بمیرم، سرت چه آورده؟!
ران پایت چرا ورم کرده؟!

گریه در زیر آفتاب نکن
بعد از این، یاری انتخاب نکن
دل ما را دگر کباب نکن
روی یاران خود حساب نکن

لشگرت با تو زاویه دارند
دست خط، از معاویه دارند

طشت، خون جگر، گرفتاری
باز هم زهر، باز دشواری
شده خونابه از لبت جاری
جگری پاره در دهن داری

چه بلاهای اعظمی دیدی...
هفت باری که زهر نوشیدی

داغ تو زهر نیست فدات شوم
غربتِ دهر نیست فدات شوم
طعنه ی شهر نیست فدات شوم
این همه قهر نیست فدات شوم

سال ها گریه، دیده ات را بست
داغ تو داغِ " یَومُ الإثنَین" است

آن دوشنبه که مادرت افتاد
یاسِ چون لاله در برت افتاد
گوشوارش برابرت افتاد
سرش افتاد تا، سرت افتاد

وقت رفتن تو را خودش می برد
وقت برگشت، هی زمین می خورد

دشمنی رو سیاه، پیرت کرد
سرخی روی ماه، پیرت کرد
چادری بین راه، پیرت کرد
مادری پا به ماه، پیرت کرد

دیدنش داغِ کارسازی شد
با غرورت عجیب بازی شد

وقت رفتن حسین شد سخنت
تا که دیدی به دست او کفنت
به دل ما، زمان پر زدنت...
شعله زد این کلامِ دل شکنت

نیست روزی شبیه روز حسین
آه از داغ سینه سوز حسین

تشنه بین دو نهر آب، سرش...
می شود از قفا جدا، نظرش...
سوی خیمه است خیره و جگرش...
سوخت از زینب و دو چشم ترش

کفنش تکه ای حصیر شود
وای اگر زینبت اسیر شود

وای اگر خواهرت به شام رود
بین مردانِ بی مرام رود
سرِ بازار و ازدحام رود
وسط مجلس حرام رود

چه کند خواهری که معصومه است؟!
آه زینب چقدر مظلومه است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۸ ، ۱۲:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ روز بیست و هشتم صفر ۹۸

سوگند به نام دلربایش
نور است وجود و ابتدایش

با خَلقِ حسن کرد مباهات
در روز ازل، ذاتِ خدایش

آنان که نوشتند کریمش
ما را بنویسند گدایش

بخشید "سه بار" هرچه را داشت
جانِ همه ی خلق فدایش

حقاً که پسندِ قلب زهراست
شد هرکه عزیزِ مجتبایش

هستند تمام انبیا هم
محتاج عطای دست هایش

هم او شده راضی از خدا هم...
حق بوده رضایش به رضایش

چشمان حسین بر لب اوست
وقتی حسن است مقتدایش

در معرکه ی جمل که آمد
دیدند به شکل مرتضایش

آن قدر رئوف است که می خورد...
در پیشِ جذامیان غذایش

آن مرد، هر آنچه ناسزا گفت
آخر نشنید ناسزایش

تازه به کرم نوازشش کرد
جا داد به او بینِ سرایش

صد بحر اگر که مدح گویم
یک قطره نگفتم از ثنایش

هفت صفر است آی مَردم...
روز غم و غربت و عزایش

آن قدر بلا به او رسیده
ماندم که بگویم از کجایش

از کوچه نپرسید ازین مرد
یک عمر، شده است مبتلایش

جانسوزتر است داغ زهرا...
از کل غم جهان برایش

یاران مُقربش کشیدند
سجاده و فرشِ زیر پایش

درد است که زهر خورده آقا
از همسر بی مهر و وفایش

خونی شده با سرفه ی سختش
دست کرم و گره گشایش

قاسم به سر و صورت خود زد
خونی شده دید تا عبایش

پا می کشد این مردِ پر از درد
در حجره، به روی بوریایش

آن قدر جگر به دامنش ریخت
تا جوهره رفت از صدایش

بگذار بماند به قیامت
دنیا که نفهمید بهایش

آتش زده بر تمام عالم
لایَوم کَیَومِ کربلایش

گر کرب و بلا همیشه جاری است
صلح حسن است مقتضایش

صد شکر که سنگ ها نخوردند
بر صورت مثل مصطفایش

صد شکر که نیزه ای نیامد
تا قطع کند صوت رسایش

صد شکر نبود خنجری کند
تا بوسه بگیرد از قفایش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۸ ، ۱۹:۲۶
عبدالرقیه