بسم الکریم من هو احسانه قدیم
بسم الکریم... مَن هوَ إحسانُه قَدیم
ما را نگار، کرد به میخانه اش مقیم
بوی لباس خونی ارباب می رسد
صوت حزین مادر سادات.... بگذریم
من آمدم که با همه ی روسیاهی ام...
...راهم دهید با همه ی پرگناهی ام
اصلا خودت بگو که چه خاکی بسر کنم؟!
یک روز اگر برانی و من را نخواهی ام
اشکم چکید و سنگ دلم را لطیف کرد
نام حسین بندگی ام را شریف کرد
غفلت زده به ماه عزا آمدم ولی...
... زهرا رسید و کار مرا هم ردیف کرد
از سوی فاطمه که به سائل نظر شود
چشمش میان روضه ی ارباب تر شود
عاشق اگر گرسنه بخوابد عجیب نیست
هیهات بی حسین شب ما سحر شود
ازخاک قتلگاه برایم بیاورید
در روضه اشک و آه برایم بیاورید
پرچم بیاورید، کتیبه بیاورید
پیراهن سیاه برایم بیاورید
من ماتِ ماتمش که بمانم مرا بس است
در راه محکمش که بمانم مرا بس است
ثروت، مقام، شهرت دنیا نخواستم
در زیر پرچمش که بمانم مرا بس است
فریاد و بحث ماست فقط مکتب حسین
استاد درس ماست فقط زینب حسین
با لعن بر یزید فقط آب می خوریم
لب تشنه می شویم به یاد لب حسین
آقا اگر نبود شفیقی نداشتیم
سوی خدای خویش طریقی نداشتیم
"نعم الامیر" ما شده "نعم الرفیق" ما
آقا اگر نبود رفیقی نداشتیم
بی نام یار، نار گلستان نمی شود
بی کربلا بهشت که رضوان نمی شود
صد بار گفته ایم که ذکری برای ما
همچون حسین موجب غفران نمی شود
#محمد_جواد_شیرازی
۹۴/۷/۱۸