با سجده بر خاک نجف شاه زمینم
با سجده بر خاک نجف شاه زمینم
در باغ انگور ولایت خوشه چینم
با خط زهرا حک شده روی جبینم:
من تا ابد عبد امیرالمومنینم
هرکس قدم برداشته در راه مولا
قطعا نشسته زیر ابر لطف زهرا
از روز اول که نجف رفتم خمارم
طی می شود با حب حیدر روزگارم
بی او خزانی هستم و با او بهارم
در قبر هم جز با علی کاری ندارم
در روز غربت دلخوشی ماست حیدر
تنها پناه و ملجا دنیاست حیدر
دنیای بی صحن نجف ذاتش عذاب است
از غصه و هجر حرم حالم خراب است
با هر نفس یاد علی کردن ثواب است
شرح همین قول پیمبر صد کتاب است...
..."حبُّ علیِّ بن ابیطالب عباده"
الحمدللهِ علی طیبِ الولاده
ای نفس پیغمبر نظر کن بر گدایت
فکری بکن بر عاشق گنبد طلایت
یک شب مرا مهمان نما پایین پایت
من دوستت دارم علی جان بی نهایت
پیش کسی سر خم نکردم من به جز تو
در زیر ایوان گفته ام واللهِ فُزتُ
ریزه خور این در شدم الحمدلله
دیوانه ی حیدر شدم الحمدلله
مست از خم کوثر شدم الحمدلله
خاک در قنبر شدم الحمدلله
خوشبخت یعنی من که بر کویش اسیرم
من عبد دربار و علی باشد امیرم
وقتی میان صحن مولا مینشینی
در عرش هستی گرچه بر روی زمینی
بر حق حیدر تو اگر اهل یقینی
هستی به زیر دِین علامه امینی
با الغدیرش شیعه هر دم رو سپید است
با تیغ برهانش حماسه آفریده است
دیگر نباشد فایده در شبهه سازی
علامه ی هندی نموده سرفرازی
متن کتاب او ندارد هم طرازی
مالیده شد بر خاک پوز فخررازی
کرده دفاع از حق مولا در شدائد
جان همه گردد فدای میرحامد
هر تشنه که سیراب از جام غدیر است
دنبال بالا بردن نام غدیر است
برخیز ای شیعه که هنگام غدیر است
از برترین اعمال اطعام غدیر است
آن کس که میبرده به دوشش کیسه ی نان
خیلی سفارش کرده ما را بر فقیران
رسم پیمبر دائما مدح علی بود
با دیدن روی علی میگشت خشنود
وابستگی او به مولا بود مشهود
در پیش روی قوم خود اینگونه فرمود:
اَنتَ وَلیٌّ لِلَّذی کُنتُ نَبیَّه
یَا مُرتضی شیعَتُکَ خَیرُالبَریَّه
در کل عالم شهریاری جز علی نیست
در سختی محشر حصاری جز علی نیست
بر کعبه ی ایمان مداری جز علی نیست
بهر پیمبر جان نثاری جز علی نیست
در جنگ ها تنها شود هم غم ندارد
حیدر که باشد، هیچ چیزی کم ندارد
هرکه طرف شد با علی کارش تمام است
کار علی کشتارِ یل های به نام است
با منکر حیدر خطابم یک کلام است
تنها یل خیبر گشا بر ما امام است
نه آن که در هر معرکه نیرنگ می کرد
مثل بز کوهی فرار از جنگ می کرد
ای من فدای مرتضی و خلق و خویش
هستم زمان مرگ خود در جست و جویش
من آرزو دارم که باشم کلب کویش
مرهم به نیش دشمنان نوش سبویش
مست امیرم در دو عالم شاد هستم
چون آهوی دامش پی صیاد هستم
ما عاشقان مرتضی مشتاقِ داریم
ما دست از لعن و تبری بر نداریم
بر چشم های منکرین شیعه خاریم
با این تبری های خود امیدواریم...
...فردا بگیرد دست ما را در قیامت
وقتی که زهرا می رسد بهر شفاعت
فضل علی بن ابیطالب عیان است
غیر از علی گفتن به هر منبر زیان است
در سینه ی شیعه دو گوهر جاودان است...
...از یک طرف بغض فلانی و فلان است
از یک طرف حب علی و عترت اوست
این حب و بغض ما نشان از رحمت اوست
ما بر در میخانه ی حیدر اسیریم
ما باده نوشان مست از دست امیریم
اهل سقیفه نیستیم اهل غدیریم
آخر تقاص از قاتل زهرا بگیریم
امروز روز شرح و بسط و موشکافی است
فردا که مهدی می رسد، روز تلافی است
مردم همه با مرتضی بیعت نمودند
ده ها هزاران بی وفا بیعت نمودند
زن ها ز پشت پرده ها بیعت نمودند
حیدر نشد مولا؟ چرا بیعت نمودند؟
اصلا چه شد که دومی می گفت: " بَخٍّ
أَصْبَحْتَ مَوْلاَیَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُؤْمِن.."
حق پیمبر را چه زود امت ادا کرد
بیعت شکستند آن همه مردان بی درد
آنکس که بَخٍّ گفت آخر هیزم آورد
هر کینه ای که از ولایت داشت نامرد...
...پشت در خانه تلافی کرد با پا
می سوخت بر روی زمین دنیای مولا
شاعر: مهدی علی قاسمی