شرر زده به دلم جام زهر بوالهوسی
شرر زده به دلم، جام زهر بوالهوسی
نمانده است دگر بین سینه ام نفسی
میان خانه ی خود هم نبوده ام ایمن
غریب تر ز من مجتبی ندیده کسی
***
چقدر پول معاویه، لشگرم را راند
زمانه شاهد بی مهریِ سپاهم ماند
امیر لشگرم از دور تا نگاهم کرد
مسیر خویش عوض کرد و روی برگرداند
***
نمک به زخم دلم، از سر حسد زده اند
به سینه ام همه ی شهر، دست رد زده اند
چقدر نان مرا خورده اند این مردم
ولی به پشت سرم حرف های بد زده اند
***
نشان ماتم عظماست زخم پلک ترم
زمان کودکی ام شد، سفید موی سرم
گرفت خواب و خوراک مرا غم کوچه
همان زمان که زمین خورد مادرم به برم
***
همان زمان که سرش خورد آه بر دیوار
همان زمان که زمین خورد مادرم با بار
مرا ندید در آن کوچه و صدایم کرد
مرا ندید... بمیرم که شد نگاهش تار
***
میان طشت، غم سالیان دورم ریخت
میان طشت، غم سینه ی صبورم ریخت
شرر کشید به جانم غم حسین غریب
همین که با دل خون اشک در حضورم ریخت
***
اگرچه خون دل از غصه ای کهن دارم
حسین گریه نکن من که سر به تن دارم
شبیه روز تو را هیچ کس نخواهد دید
غریب هستم و تنها ولی کفن دارم
محمد جواد شیرازی