شمیم غصه و غمش رسید و گریه ام گرفت
سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۱۲ ق.ظ
شمیم غصه و غمش رسید و گریه ام گرفت
دوباره ماه ماتمش رسید و گریه ام گرفت
در آسمان همینکه ذکر یاحسین شد بلند
طلیعه ی محرمش رسید و گریه ام گرفت
چه خیر مقدمی که خیر فاطمه است سوی ما
زمان خیر مقدمش رسید و گریه ام گرفت
بدون اختیار، بین خیمه اش به گوش من
نوای نوحه و دمش رسید و گریه ام گرفت
دوباره دست خالی ام که دور مانده از حرم
به رشته های پرچمش رسید و گریه ام گرفت
سفیة النجاتِ او همیشه قبل از اینکه من
به سوی خود بخوانمش، رسید و گریه ام گرفت
قرار بود مرهمی به زخم های او شوم
ولی حسین مرهمش رسید و گریه ام گرفت
حرارت غمش میان سینه ام زیاد شد
به سینه، داغ اعظمش رسید و گریه ام گرفت
میان قتلگاه خواهری میان خاک و خون
به جسم نامنظمش رسید و گریه ام گرفت
بلند آه می کشم، بلند ناله می کنم
که ساربان به خاتمش رسید و گریه ام گرفت
محمد جواد شیرازی