سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۸۸۶ مطلب با موضوع «الف/ تقسیم بر اساس نام شعرا» ثبت شده است

آمد زمان دفن، خدا پیکرش کجاست؟!
بر خاک داغ، پیکر شعله ورش کجاست؟!

تا حنجر بریده ندا داد، شد عیان...
جسمی که کرده نعل فرس پرپرش کجاست

قوم بنی اسد بنشینید در برم
تا رو کنم مصائب زجرآورش کجاست

معلوم نیست روی حصیر این تن کمش...
چندین و چند عضو ز سرتاسرش کجاست

ای خاک داغ کرب و بلا پاسخم بده
پس یادگار دوخته ی مادرش کجاست؟!

سالم نمانده قدر نگینی هم از تنش
جایی برای بوسه به جز حنجرش کجاست؟!

شرط است و مانده ام متحیر زمان دفن
باید به سمت قبله شود سر، سرش کجاست؟!

با دفنِ شیرخواره روی سینه ی حسین
کردم عیان مقام علی اصغرش کجاست

باید به علقمه بروم تا نشان دهم
جسم پر از جراحت آب آورش کجاست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۲ ، ۰۷:۰۷
عبدالرقیه

ای که هم عزت و هم آبرو و جان منی
نه عبایی به تنت مانده و نه پیرهنی

قسمت می دهم ای ماه روی نیزه ی من
باز با زینب غم دیده بگویی سخنی

گرچه من یک زنم و تشنه ی دور از وطنم
جان فدایت که چنین تشنه ی دور از وطنی

خواستم تا که بمانم ته گودال، نشد
زد مرا با سپرش حرمله آن هم زدنی

بدنت روی زمین مانده، سرت بر روی نی
هر طرف می نگرم جلوه گری، دلشکنی

سال ها اهل کرم بودی و امروز ببین
نه به تو آب کسی داد، نه حتی کفنی

غیرت الله ببین بعد علمدار حرم
پاسخ این زن و بچه است فقط بددهنی

تا دم مرگ برای بدنت گریانم
تا دم مرگ کنم یاد غمت سینه زنی

حق بده تا که خودم را بزنم، داد کشم
ساربان کرده به دستش چه عقیق یمنی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۰۲ ، ۰۴:۰۶
عبدالرقیه

اگرچه خسته ای از دوری اش، نشو دلسرد
امام، منتظرت مانده زودتر برگرد

به زیر سایه ی جز حضرتش نرو هرگز
که بر سرت همه ی عمر، سایه اش گسترد

به جز هر آن عملی که به عشق او کردیم
تلاش و طاعت دیگر نداشت دستاورد

امام عصر خودش با دعای نیمه شبش
به سینه ام غم عشقِ حسین را پرورد

چه فرصتی است مهیا که با امام زمان
به چشم های ترِ خویش می شوم همدرد

حسین با لب خشکش چه خطبه هایی خواند
ولی چه گویم ازین غم که از همه شد طرد

صدا زد از جگرش العطش ولیکن شمر
به دست، خنجر کندی به جای آب آورد

همینکه کرد دعا زیر لب برای همه
به ضربه ی لگدی شمر پشت و رویش کرد

نشست بر روی سینه، دوازده ضربه...
زد از قفا به گلویش، حرامیِ نامرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۰۲ ، ۰۴:۰۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب عاشورا محرم ۱۴۰۲

از سر شب اضطرابم شد زیاد
بی کسی ات داده صبرم را به باد

یا أخ المظلوم، اشکم ممتد است
سایه ی بالاسرم، حالم بد است

حرف از روز وداع و غم زدی
خیمه ی اصحاب را بر هم زدی

خطبه ات آتش زده بر جان من
حرف رفتن می زنی جانان من؟!

هم قرارم بوده ای، پنجاه سال
هم کنارم بوده ای، پنجاه سال

خندق از چه دور خیمه کنده ای؟!
چه شده آخر؟! مرا ترسانده ای

پشت خیمه ها چه کردی جست و جو؟!
خارها را جمع کردی از چه رو؟!

مشت، بر این خاک می کوبم حسین
حق بده اینقدر آشوبم حسین

من همانم که زمان عقد خود
شرط کردم با تو باشم هرچه شد

این شب آخر به بالینم بمان
ریخته بر هم دلم، قرآن بخوان

خسته ام، رو سوی خالق می کنم
خار در پایت رود دق می کنم

دلهره از غربتت دارم حسین
در نمازم اشک می بارم حسین

در مناجاتم صدایت می کنم
تو نگویی هم دعایت می کنم

یا نرو یا آبرویم را بخر
می روی فردا مرا با خود ببر

لحظه ای کوتاه که خوابیده ای
خواب سگ های درنده دیده ای !

خواب دیدی قاتلت بد کینه داشت
چکمه اش را بر روی جسمت گذاشت

خواب دیدی طبق نقل مصطفی
مبتلا بر پیسی است آن بی حیا

تشنه تا مقتل تنت را می برند
این قبیله پیکرت را می درند

در بر جسمت توقف می کنند
تا سه ساعت هی تعارف می کنند

می شوی ای سرپناهم، بی پناه
سنگ باران می شوی در قتلگاه

روی تل باید ببیند خواهرت
خنجرِ کندی به زیر حنجرت

پیکرت را تا که غارت می کنند
روی سرنیزه بلندت می کنند

اجر و مزدت را سواران می دهند
بر تنت ده اسب جولان می دهند

از نوک نی تا سرت پایین رود
در میان کیسه ای خورجین رود

تا بهشت این نغمه ی چاووش رفت
واحسینا خواهرت از هوش رفت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۲ ، ۲۱:۱۵
عبدالرقیه

جگر علقمه وقت گذرش تیر کشید
قلب خورشید ز داغ قمرش تیر کشید

تیغ تا اینکه به دستان علمدار رسید
پسر ام بنین، بال و پرش تیر کشید

با سر زانو و با گردنِ مرکب، بی دست
با چه وضعیتی از چشم ترش تیر کشید

متحیر شدنِ باب حوائج یعنی...
آب تا ریخت تمام جگرش تیر کشید

تا عمود آمد و ماه رخ او منشق شد
سرش از روضه ی فرق پدرش تیر کشید

یک به یک با دل خون در وسط دشت، حسین
از تن بی رمق و شعله ورش تیر کشید

داد از دست، حسین بن علی رکنش را
پای جان دادن سقا کمرش تیر کشد

ناله ی بی کسی از جان زد و دق کرد حسین
پشت هم بوسه به قرآن زد و دق کرد حسین


روضه مکشوفه شد از دلهره در هر قدمش
دست بر دست زد از داغ دو دست قلمش

اهل خیمه همه ماندند چه شد تا که حسین
راهی خیمه ی سقا شده با قد خمش

ریخت قلب همه آن لحظه که ارباب کشید
آه از داغ علمدار و عمود از حرمش

چه بگوید به سکینه که ابالفضل کجاست؟!
چه بگوید که چه آمد سر باب الکرمش؟!

گرچه افتاد علمدار علم پابرجاست
رفت زینب سوی میدان که بگیرد علمش

نیست عباس ببیند ز عطش طفل رباب
چقدر سخت شده هر دم و هر بازدمش

کودکی در وسط خیمه، روی خاک حرم
تشنه از بس شده، خوابیده به روی شکمش

بعد عباس، بنی فاطمه مضطر شده اند
لشگری منتظر غارت معجر شده اند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۲ ، ۰۸:۴۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب تاسوعا ۱۴۰۲

بسم خدای خالق سیمای عباس
لالم به وصف رتبه ی والای عباس

دریا برای جاودانی و بقایش
باید بنوشد آب از دریای عباس

لایق ترین سینه بر انوار حسینی
بوده است طور سینه ی سینای عباس

شیری که از او شیرها هم می گریزند
گفتند اهل واژه در معنای عباس

یوسف که زیبا بودنش ضرب المثل بود
دل باخته بر چهره ی زیبای عباس

در جای جای عرش، معراج رقیه
بوده به روی قامت رعنای عباس

کعبه دلش رفته، شده گیرِ بیانش
بعد از بیان خطبه ی گیرای عباس

تأثیر درس مکتب ام البنین بود
بینش به راه و دیده ی بینای عباس

لالا به طفلان بود و آرامش به زینب
ذکر مناجاتِ روی لب های عباس

یک شب بمان پیش ضریحش تا سحرگاه
تا حس کنی آرامش از مأوای عباس

این که شهیدان بر مقامش غبطه دارند
باشد کمی از شأن بی همتای عباس

نزد امام عصر، در دنیا و عقبی
دارد بهایی بی کران امضای عباس

هر درد بی درمان که داری را بیاور
درمان هر دردی است تاسوعای عباس

هر سال حتی ارمنی های محله
چشم طمع دارند بر اِعطای عباس

داغ ابوفاضل، غم در علقمه نیست
شد یک امان نامه غم عظمای عباس

جان ها فدایش که بِنَفسی أنت فرمود
در روز عاشورا به او مولای عباس

تا ناله زد أدرِک أخا آمد حسین و ...
چون خارپشتی دید سرتاپای عباس

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۰۲ ، ۲۳:۴۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۸ محرم ۱۴۰۲ 

زمین که خورد علی اکبرم، زمین خوردم
خراب شد غم عالم سرم، زمین خوردم

همین که با دل خون، میوه ی دلش خواندم
کشید پا به زمین در برم، زمین خوردم

منی که بوی نبی بین خیمه ام پر بود
کنار جلوه ی پیغمبرم زمین خوردم

میان آن همه خنده، میان یک لشگر
دلم شکست و به چشم ترم زمین خوردم

غبارِ مانده به عمامه ام نمایان کرد
چگونه پیش علی، لاجرم زمین خوردم

برای کشتن او تا که کوچه وا کردند
به یاد قتلگه مادرم زمین خوردم

همین که تکه به تکه عصای خود دیدم...
به دست تک تک اهل حرم، زمین خوردم

عبای پهن شده ماند و دشتی از جگرم
به یک نگاه، نشد باورم، زمین خوردم

خدا کند که در این گیر و دار و بی تابی
نبیند از حرمش خواهرم، زمین خوردم...

محمدجواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۰۲ ، ۲۳:۵۳
عبدالرقیه

نصیب غنچه، لبی شعله ور نباشد کاش
به سوی خاتمه، شمع سحر نباشد کاش

دوچشم مادر بی شیر، از خجالت طفل
به گریه در وسط خیمه، تر نباشد کاش

صدای گریه ی طفلی که در نمی آید
ز داغ تشنگی اش، بی اثر نباشد کاش

زمان باد وزیدن میان دشت بلا
به سوی حنجر اصغر، نظر نباشد کاش

رباب گفت به زینب دعا کن این ساعت
علیِ اصغر من در خطر نباشد کاش

نگاه آخر شش ماهه با لبی خندان
به شرمساریِ روی پدر نباشد کاش

به ضرب تیر بزرگی که همچو مسمار است
علی مشابه محسن، سپر نباشد کاش

نوشته اند سه شعبه دو گوش او را دوخت
نوشته اند ولی معتبر نباشد کاش

چگونه با علی اصغر به خیمه برگردد؟!
غم حسین ازین بیشتر نباشد کاش

پس از حسین چه کردند با علی اصغر
رباب از خبرش با خبر نباشد کاش

حرامزاده ی ملعون که بیل آورده...
به پشت خیمه به دنبال سر نباشد کاش

به روی نیزه به پیش نگاه تار رباب
میان قافله، قرص قمر نباشد کاش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۰۲ ، ۰۵:۰۱
عبدالرقیه

دل شده مهمان أبناء الحسن
جان ما قربان أبناء الحسن

همچنان بابای خود پر برکت است
بخشش دستان أبناء الحسن

بر خدا نزدیک تر شد هر که شد
سائل احسان أبناء الحسن

نیست تنها در دل میدان حسین
دارد او گردان أبناء الحسن

بی زره در رزم رفتن بوده است
میوه ی ایمان أبناء الحسن

دست ها کوچک ولی دل ها بزرگ
لشگری حیران أبناء الحسن

بهر جنگیدن مهیا قاسم است
کار ازرق زاده ها با قاسم است


بعد اکبر از همه سبقت گرفت
با چه زحمت از عمو نوبت گرفت

تا بگیرد اذنِ میدان آنقدر
بوسه از دستان آن حضرت گرفت

مرتضی پشتش فقط جوشن نداشت
کیست او که بی زره رخصت گرفت

بست سربند پدر را بر سرش
تا که جسم تشنه اش قوت گرفت

آن قدر مولا برایش گریه کرد
کربلا رنگ غم و غربت گرفت

تیغ خود را چون حسن طوری کشید
ابن سعد از دیدنش لکنت گرفت

بود بین معرکه آن دلربا
بر لبش ذکر أنا ابن المجتبی


ساعتی طی شد، بلایش شد عظیم
خون روان بود از تن إبن الکریم

نجمه بین خیمه اش احساس کرد
می وزد عطر حسن بین نسیم

سنگ های تیز کاری کرد تا
بی رمق شد حال و روزش شد وخیم

آن که آمد موی قاسم را کشید
شد به شمشیر عمو دستش دو نیم

جام أحلی مِن عسل را سرکشید
زیر پا... از آن چگونه بگذریم؟!

نعل ها بی وقفه با هم رد شدند
از روی جسم نحیفش، مستقیم

امتحانی سخت را پس داد، وای
بر رخش رد هلال افتاد، وای


جسم قاسم بی رمق از جنگ بود
مادرش در خیمه ها دلتنگ بود

بی علی اکبر در این دنیا دگر
زندگی کردن برایش ننگ بود

خون چنان از زخم هایش می چکید
پیکرش چون لاله، خونین رنگ بود

در میان چهره ی إبن الحسن
هم نشان از پا و هم از چنگ بود

سینه ای که همچنان زهرا شکست
حاصل یک جنگ تنگاتنگ بود

هیچ جای سالمی در تن نداشت
نقل دامادی او از سنگ بود

بر روی دوش عمو او را ببین
می کشد انگار پایش بر زمین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۰۲ ، ۰۷:۱۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۶ محرم ۱۴۰۲

توحید ما شروعش، از دعوت حسین است
تکمیل هر عبادت، معرفت حسین است

یُعطی الکَثیر یعنی محدودیت ندارد
رزق تمام عالم از برکت حسین است

رحمت بدون منت، بخشش بدون علت
حیرت نکن عزیزم، این عادت حسین است

گفتند کار ما نیست معراج رفتن اما
معراج سینه زن ها در هیئت حسین است

فرموده حاج قاسم ما ملت حسینیم
قطعا دعای زهرا با ملت حسین است

با چشم خویش دیدیم این حرفِ مستند را
تنها شفای هر درد، در تربت حسین است

شرط کمال تکبیر در هفتمینِ آن است
این شیوه، اقتدا بر قدقامت حسین است

هل مِن مُعینِ مولا، شرح ألَستُ... باشد
قالوا بلای عشاق بر نصرت حسین است

گریان نمی شود در گرمای روز محشر
هر کس که اهل گریه بر غربت حسین است

وای از لباس کهنه، وای از تنی برهنه
چشم تمام لشگر، بر غارت حسین است

بهتر ندید آقا، حمله به خیمه اش را
این روضه و مصیبت، حیثیت حسین است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۰۲ ، ۲۳:۳۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۵ محرم ۱۴۰۲

بسم رب النور، نور هر سخن
هستم عبدالله و بابایم حسن
چون امیرالمؤمنینم، بت شکن
می کنم هر فتنه ای را ریشه کن

اسوه ام قاسم شد و شیر جمل
نزد ما مرگ است أحلی مِن عسل

من حسینی هستم و پابست او
یازده سال است مستم، مست او
بوسه گاهم بوده عمری، دست او
حال افتاده به مقتل، خسته او

از میان دست عمه، بی قرار
دست خود را می کشم بی اختیار

هیچ کس جز من نماند از لشگرش
تشنگی آتش زده بر حنجرش
مانده جای زخم بر سرتاسرش
می کشد روی زمین بال و پرش

عده ای شمشیر در آورده اند
شمر و خولی رو به مقتل کرده اند

با عصا محراب ابرویش شکست
نیزه ای در بین پهلویش شکست
سنگ تیزی، روی نیکویش شکست
دیدی آخر شأن گیسویش شکست

با خدایش بود در راز و نیاز
دست ناپاکی به مویش شد دراز

جان به قربانش، فدایش می شوم
مرهمی بر زخم هایش می شوم
بین مقتل، سر جدایش می شوم
با پرم جوشن برایش می شوم

قتلگه، کوچه شد و من هم سپر
ایستادم روی پنجه چون پدر

تیغ، بی رحمانه دستم را برید
تیر، با شدت گلویم را درید
جز عمو چشمم دگر کس را ندید
پیکرم را بین آغوشش کشید

تا که لب تشنه صدا کردم، عمو
تیری آمد دوخت جسمم را بر او

بعد من، خیلی جسارت می شود
بر عمو جانم اهانت می شود
احتضار او سه ساعت می شود
پیکرش بدجور غارت می شود

نیست ذبحی مثل او در عالمین
فاطمه گوید بُنیَّ یاحسین

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۲ ، ۲۳:۳۲
عبدالرقیه

ما دو شیریم، دو دلیر حرم
سرسپرده به خاندان کرم

دو ابالفضلی و دو شهزاده
بر مصاف و نبرد آماده

نام ما بین مصحفِ مکتب
هست عون و محمد زینب

مادری بی نظیر مادر ماست
نه فقط مادر است، سرور ماست

هست برتر ز جنت الاعلی
دستبوسی زینب کبری

در رکاب و رکاب او هستیم
دور محمل حجاب او هستیم

او به ما عشق را نشان داده
درس ذکر حسین جان داده

گفته دیوانه ی حسین شوید
تا که آقای عالمین شوید

اشک چشم حسین قاتل ماست
داغ اکبر نشسته بر دل ماست

بی علی اکبرش شکسته شده
خیلی از روزگار خسته شده

تشنه هستیم و بی قرار ولی
جان به قربان داغ سخت علی

تشنگی مات شور و مستی ماست
نذر دایی حسین، هستی ماست

اذن میدان ماست طیّ طریق
نشد آسان میّسر این توفیق

مادر ما قسم به زهرا داد
تا به ما هم اجازه مولا داد

رفت در خیمه اش توسل کرد
به خدای علی توکل کرد

رفت تا آه حسرتی نکشد
تا حسینش خجالتی نکشد

بین میدان دلاوری کردیم
از چپ و راست حیدری کردیم

چهره ی دشمنان پریشان شد
لشگر ابن سعد حیران شد

کرد دایی ز رزم ما دیدن
یاد جنگیدنش کنار حسن

ساعتی رفت و بی رمق گشتیم
تشنه لب، خیس از عرق گشتیم

دور ما را محاصره کردند
همه در دست، سنگ آوردند

آنقدر سنگ بر سر ما خورد
تا تمام توان ما را برد

نیزه خون کرد پهلوی ما را
زنده کردیم یاد زهرا را

خون شد از کل جسم ما جاری
نیزه و تیغ و تیر بسیاری...

خورد از هر طرف به پیکر ما
تا که آمد حسین بر سر ما

خوب شد پای یار افتادیم
روی پای حسین جان دادیم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۲ ، ۱۰:۲۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی روز سوم محرم ۱۴۰۲

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی حسین طاهری

امام عصر، فدای محرم جدت
فدای چشم ترت یاد ماتم جدت

دعای مرحمتت شد سبب که این گرما...
نشسته در دلم از داغ اعظم جدت

سیاه پوشی ما را قبول کن مولا
شریک کن دل ما را تو در غم جدت

چو رشته های عَلم این دل مرا بتکان
قسم به حرمت والای پرچم جدت

به لطف توست که در فتنه های قبلِ ظهور
نشد جدا شوم از راه محکم جدت

به حق چشم پر اشکت مرا نکن محروم
زمان گریه ز فیض دمادم جدت

برای عرض ارادت دل مرا برسان
به کربلا، به بهشت مسلّم جدت

به قتلگاه چنان بی قرار زینب بود
که ریخت روی زمین اشک نم نم جدت

تمام زندگی ام را دوباره درهم کرد
به خاک کرب و بلا، جسم درهم جدت

چه روضه ای است مصور، به چشم می بینی
به دست خویش، شب و روز، خاتم جدت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۲ ، ۰۸:۴۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز سوم محرم ۱۴۰۲

ثواب شعر هدیه به روح کنیز حضرت رقیه، حاجیه خانم فاطمه طاهری

به صد امید به این روضه ها گذر دارم
چگونه دست ازین خانواده بر دارم
در این بساط، تمنای چشم تر دارم
به خیرِ دست رقیه فقط نظر دارم

دلم گرفته برای مصیبتش یارب
شکست مثل پرش، شأن و حرمتش یارب

به این فقیر بجز فیض اشک و ناله نده
خمار باده نگهدارم و پیاله نده
مرا بجز به رقیه به کس حواله نده
عنان کار مرا جز به این سه ساله نده

خوشم که حلقه به گوش رقیه ساداتم
فقیر خانه به دوش رقیه ساداتم

همان رقیه که در کودکی مصیبت دید
به دست، جای عروسک، غل اسارت دید
سه آیه بود و هزار آیت از جراحت دید
شبیه فاطمه، هر روز و شب مشقت دید

قد خمیده و طفل سه ساله یعنی چه؟!
به روی پیرهنش، باغ لاله یعنی چه؟!

به پشت قافله با حال زار می افتاد
شبیه فاطمه با چشم تار می افتاد
چنان زدند که بی اختیار می افتاد
بدون حرف، فقط یک کنار می افتاد

صدای زجر، شب و روز اضطرابش داد
شکسته بال شد و هر تکان عذابش داد

سه سال داشت که غم های بی کران هم دید
به چند جای تنش درد استخوان هم دید
به کام خشک پدر، چوب خیزران هم دید
ندیده بود سری بین طشت، آن هم دید

سر بریده به دامان گرفت و هق هق کرد
بغل گرفت پدر را رقیه و دق کرد

شکست ضربه ی پا، پایه و اساسش را
چو لاله کرد کتک روی مثل یاسش را
دوا نکرد کسی درد ناشناسش را
نشد عوض کند آخر کسی لباسش را

چنان تمام وجودش کبود شد، آری
ز شستنش زن غساله کرد خودداری

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۲ ، ۰۸:۱۸
عبدالرقیه

ره گشایید، کاروان آمد
کاروان حسین جان آمد

دور مولا چه خوب اصحابی است
نزد خورشید، بَه چه مهتابی است

کودکان حرم که چون یاسند
همه آسوده نزد عباسند

نور وجهش به عرش می تابد
روی دوشش رقیه می خوابد

شیر زن های مذهب آمده اند
ام کلثوم و زینب آمده اند

عون و قاسم حجاب محملشان
علی اکبر رکاب محملشان

چشم یک خیمه بر دهان علی است
عشق این کاروان، اذان علی است

شیرخوار رباب در خواب است
مشک های حرم پر از آب است

گفت آقا چه نام این صحراست؟
یک نفر گفت دشت کرب و بلاست

هاهُنا... بر لب حسین آمد
روضه ها بر لب حسین آمد

شد سرازیر اشک چشمانش
زینب از غم دلش گرفت آتش

دلهره در دلش فراوان شد
بیشتر از حسین، گریان شد

گفت: حس می کنم غریبی را
بوی خون، بین عطر سیبی را

نکند وعده ی نبی اینجاست
نکند تل زینبی اینجاست

سنگ ها بر زمین چه بسیارند
نخل ها را ببین چه بسیارند

این غم در گلو چه خواهد شد؟
جان زینب بگو چه خواهد شد؟

دست من نیست می روم از حال
نرو دیگر میان این گودال

چه کنم تا سرت جدا نشود؟
چه کنم پیکرت رها نشود؟

من نمردم به تو لگد بزنند
به پدر، حرف های بد بزنند

تک و تنها اگر بمانم چه؟!
بین اعدا اگر بمانم چه؟!

نکند که اسیر خواهم شد؟!
با که من هم مسیر خواهم شد؟!

هر چه باشد قضا و تقدیرم
نیست فرقی، که بی تو می میرم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۰۲ ، ۰۸:۰۵
عبدالرقیه

سلام ماه محرم، سلام ماه حسین
سلام پرچم مشکیِ خیمه گاه حسین

هزار شکر نمردیم و فرصتی داریم
برای عرض ارادت به پیشگاه حسین

تمام عزت عالم میان روضه ی اوست
چه عزتی است که هستیم در پناه حسین

نوشته فاطمه نام تمامی ما را
به لطف آمدنِ روضه، در سپاه حسین

تمام سال اگر رفته ام به بیراهه
شدم به برکت این ماه، سر به راه حسین

جواز نوکری ام برترین مدال من است
جواز نوکری ام داده یک نگاه حسین

شبیه کل رسل اذن گریه داده به من
چه منتی است بر این عبد روسیاه حسین

شفاست تربت پاک و مقدس قبرش
رواست ذکر دعا تحت بارگاه حسین

دوباره بوی لباسی که غرق در خون است
رسانده است دلم را به قتلگاه حسین

چنان زدند به نیزه به پهلوی حضرت
رسید از ته مقتل صدای آه حسین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۲ ، ۲۳:۵۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز اول محرم ۱۴۰۲

پر شده قلبم از ولای حسین
دوست دارم شوم فدای حسین

روی دارالعماره حس کردم
می وزد عطر آشنای حسین

شرمسارم از آن همه نامه
شرم دارم ز بچه های حسین

کاش یک لحظه محضرش بودم
تا بیفتم به دست و پای حسین

بر غریبی خود نمی گریم
هست اشکم فقط برای حسین

جز من و هانی و یکی دو نفر
هیچ کس نیست مبتلای حسین

مانده ام این جماعت نامرد
چه گرفتند در ازای حسین؟!

همه بیتاب کشتنش هستند
چه بلایی است کربلای حسین

وسط نیزه دارها گفتم:
بزنیدم مرا به جای حسین

می شود ذبح، تشنه لب اصغر
غم عظماست ماجرای حسین

وای اگر پیکر علی اکبر
نشود جمع در عبای حسین

شد اگر پیکرم رها بر خاک
به فدای تن رهای حسین

لب خونی و تشنه ام گویاست
تشنگی می شود جزای حسین

گونه ام را شکافت سنگ اما
آه از روی حق نمای حسین

می رسد پیش زینبین آخر
روی نیزه، سرِ جدای حسین

تنش اینجا کفن نخواهد شد
لالم از داغ بوریای حسین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۲ ، ۰۶:۰۷
عبدالرقیه

مدح امیرالمؤمنین بر اساس روایات

شده نام علی بر پایه ی عرش خدا مسطور
خدا با نور حیدر می دهد بر کل عالم نور
علی ذکر خدا باشد که فرموده است در قرآن
از او هرکس کند اعراض نابینا شود محشور

در این دنیای فانی راه حیدر بهترین راه است
کسی که بی علی باشد تمام عمر گمراه است
ندارد شیعه از فقر و نداری اضطراری، چون
امیرالمؤمنین در هر دو عالم رحمت الله است

همیشه رانده ام با حب حیدر از دلم غم را
علی در قبضه دارد اختیار هر دو عالم را
سلیمان صاحب یک حرفِ اسم اعظم است اما
خدا در سینه ی حیدر نشانده اسم اعظم را

دم از حیدر زند هرکس که مشغول مناجات است
خدای بی امیرالمؤمنین وهم و خرافات است
به وقت مرگ مشغول عبادت می شوم زیرا
نظر کردن به رخسار علی جزو عبادات است

امیرالمؤمنین نور خداوند جلی باشد
ندارد بویی از ایمان کسی که بی ولی باشد
بگو ذکر علی بن ابی طالب به هر مجلس
که زینت بخش هر مجلس نوای یا علی باشد

علی باشد یگانه تکیه گاه من در این دنیا
شوم با کشتی نوح ولایت راهی دریا
نگردد غرق در دریای گمراهی هر آن کس که
تمسّک جسته با مهر علی بر عروة الوثقی

به یمن ذکر یا حیدر دهان ما معطر شد
به خاک افتاد هر کس بی ولایش، خاک بر سر شد
نبین که ظاهرا حاجی به طوف کعبه بسیار است
فقط حجّش شود مقبول هرکس عبد حیدر شد

علی اول علی آخر علی ظاهر علی باطن
شود هر امر ناممکن به اذن مرتضی ممکن
به جز کافر ندارد بغض حیدر را کسی در دل
فقط حبّ علی باشد درون سینه ی مؤمن

همیشه بر لبم ذکر وصیّ مصطفی باشد
مسیرم از مسیر منکرین او جدا باشد
وجود حبّ و بغض او شده معیار در عالم
اگر باران شود نازل به عشق مرتضی باشد

نخواهم بی علی یک لحظه دنیا و حیاتش را
خدا بر بنده اش کرده عیان راه نجاتش را
شهادت داده هرکس بر ولای حیدر کرار
یقینا حق بیامرزد تمام سیئاتش را

فقط بر پایه ی حبّ علی باشد بقای من
علی صوم و صلاة من علی ذکر دعای من
اگر بهر فقیران سفره ای رنگین به پا کرده
ولی یک شب نخورده نان گندم مقتدای من

موحّد حبّ دنیا در وجود خود نخواهد دید
به جز عشق به مولا در وجود خود نخواهد دید
علی حتی اگر پای منافق کوه زر ریزد
منافق حبّ او را در وجود خود نخواهد دید

خدا وقتی علی را نفس احمد بین مردم کرد
چنان مهر علی در سینه ی احمد تجسّم کرد
که در معراج وقتی فوق عرش حق قدم می زد
خدا با صوت حیدر با نبیّ خود تکلّم کرد

اگرچه عاشق حیدر به دنیا شتم خواهد شد
اگر چه فضل حیدر در زبان ها کتم خواهد شد
علی راه خدا باشد که هر راهی به غیر از او
مسیرش شک ندارم در هلاکت ختم خواهد شد

شیخ مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۰۲ ، ۱۹:۳۹
عبدالرقیه

مدح امیرالمؤمنین بر اساس زیارت غدیریه

پیمبر شهر علم و مرتضی دروازه ی آن است
سراغ غیر حیدر هرکسی رفته است حیران است
علی که وارث علم تمام انبیا باشد
کنار سفره ی علمش تمام خلق مهمان است

ولای مرتضی را شیعه گر مختار خود کرده
مرامش را هم اصل و پایه ی کردار خود کرده
اگر تنها علی باشد امین الله فی ارضه
سفیه است آن که غیر از مرتضی را یار خود کرده

امیرالمؤمنین دین قویم خالق یکتاست
مزار انورش قطعا حریم خالق یکتاست
هزاران راه در دنیا به گمراهی شود مختوم
فقط حیدر صراط المستقیم خالق یکتاست

علی تا پای جان بهر دفاع از مصطفی جنگید
به غیر از مرتضی در بستر احمد چه کس خوابید؟
علی بین خبرهای الهی اعظم آن هاست
که بر هر امّتی فضلش چنان خورشید می تابید

فضیلت های حیدر گرچه در عالم فراوان است
ولی اوج مقاماتش برای خلق پنهان است
خدا بر مصطفی فرمود فرزند ابوطالب
امام المتّقین و شاه پیشانی سفیدان است

بدون مرتضی مختوم بر نار است هر راهی
نبی فرموده شک بر فضل او کفر است و گمراهی
کسی که بعد پیغمبر سراغ غیر حیدر رفت
خدا داند که دینِ او ندارد ارزش کاهی

علیٌّ عُروةُ الوثقی علیٌّ معدنُ الأسرار
علی رکن زمین است و وصیّ احمد مختار
هزاران سال دنبال زوال نور او بودند
ولی هرگز نشد خاموش نور حیدر کرار

امیرالمومنین اصل و اساس اعتقاد ماست
محبّت بر علی معیار پاکی نهاد ماست
هدایت می کند با نور خود کلّ خلایق را
علی تنها ذخیره بهر سختیِ معاد ماست

برای حفظ دین وقتی علی میرفت در میدان
حریف دلدل او هم نمی گردید یک گردان
خلیفه نیست آن کس که فرار از جنگ می کرده
خدا فضل مجاهد را بیان کرده است در قرآن

علی در خاک برده با خودش عدل و عدالت را
شده ضرب المثل عدل علی بین مسیحی ها
نشد حقّ کسی ضایع سر تقسیم بیت المال
به نزد مرتضی فرقی ندارد بنده با مولا

ولای مرتضی باشد اساس سنجش ایمان
مریدش حاتم طائی شده در بخشش و احسان
طعام سفره ی خود را به سائل داد بی منّت
بیان کرده نمی از فضل او را سوره ی انسان

علی باشد طریق روشنِ عالم بدون شک
که بوده دستگیر حضرت آدم بدون شک
خدا را شکر در بند ولای مرتضی هستیم
خدا بخشیده بر ما نعمت اعظم بدون شک

علی باشد یگانه مقتدای عالم بالا
به نامش مرده را کرده است زنده حضرت عیسی
به جز پروردگار و غیر پیغمبر در این عالم
کسی قادر نباشد فضل حیدر را کند احصا

عدالت در حکومت ریشه ی افکار حیدر بود
نشستن با فقیران روز و شب کردار حیدر بود
معاویه ملاکش حیله و نیرنگ بود و بس
ولی تنها رضای حق ملاک کار حیدر بود

علی پای عبادت احسن الخلق خدا باشد
که ضرب خندقش افضل ز فعل ما سوا باشد
به هنگام نمازش تیر از پایش جدا کردند
درون سجده از دنیا و مافیها جدا باشد

تمام عزّت مؤمن، امیرالمؤمنین باشد
که با عشق علی، سختی عالم دلنشین باشد
نباید لحظه ای مؤمن جدا از مرتضی گردد
خدا دستور داده در کنار صادقین باشد

نباشد بنده ی حق، هرکه بدخواه علی باشد
علی همراه حق و حق به همراه علی باشد
سقیفه بی علی تشکیل شد پس باطل محض است
مدار حق در این دنیا فقط راه علی باشد

علی بعد از نبی باشد یگانه محور وحدت
نباشد جانشین حق به جز حیدر در این امت
اگر حیدر به امر حق هدایت می کند ما را
فلانی هم به سمت آتش دوزخ کند دعوت

به کام مرتضی سلطانی دنیا گوارا نیست
به جز او حاکمی زاهد چنین در دار دنیا نیست
که تکه استخوان خوک در دست جذامی ها
به چشم مرتضی برتر از این دنیای ظلمانی است

پس از احمد که باید بین مردم درس دین می گفت
فقط نام خدا را مرتضی روی زمین می گفت
همان وقتی که آن دو می پرستیدند بت ها را
علی در سجده ذکر یا اله العالمین می گفت

پناه اول و آخر امیرالمؤمنین باشد
خلیفه بعد پیغمبر امیرالمؤمنین باشد
پس از احمد علی نسبت به جان مؤمنین اولاست
خدا گفته فقط حیدر امیرالمؤمنین باشد

علی در دست دارد خلق انسان را به تنهایی
هدایت می کند تا حشر، انسان را به تنهایی
چنانچه ظالمین یعسوبشان اموال این دنیاست
علی یعسوب باشد اهل ایمان را به تنهایی

توسل بر علی کرده است هنگام بلا، آدم
گرفته بیعت از امت برایش حضرت خاتم
شهادت می دهم حیدر امیرالمومنین باشد
که قرآن بر ملا کرده ولایش را در این عالم

کسی که بر دلش مهر امیر المؤمنین شد حک
نخواهد شد مسیر و مقصدش از نور حق منفک
نه تنها مهر حیدر در دل شیعه فراوان است
خدا هم دل سپرده بر علی باشد بدون شک

شیخ مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۰۲ ، ۱۹:۳۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب شهادت حضرت۱۴۰۲

از زمانی که عشق شد ایجاد
گذرم بر ابالجواد افتاد
بارها زود حاجتم را داد
وسط روضه ی امام جواد 

گرچه آلوده و سیه رویم
یا جواد الائمه می گویم 

بازهم ظلم و غربتی دیگر
باز در حق آل پیغمبر
دید خدعه امام از همسر
چه بلایی ازین بلا بدتر 

مقتلش را میان منزل دید
به خودش مثل مجتبی پیچید 

حجره شد دشت کربلا ای وای
جگرش سوخت از جفا ای وای
شد تنش بر زمین، رها ای وای
آب را هرچه زد صدا ای وای... 

غیر از اندوه و غم به او نرسید
ذره ای آب هم به او نرسید 

این همه ازدحام... یعنی چه؟!
نغمه های حرام یعنی چه؟!
بردن احترام یعنی چه؟!
رقص، دور امام یعنی چه؟! 

حرمتش را چرا لگد کردند؟!
به جوادالائمه بد کردند 

محتضر بود و حال مضطر داشت
با چه وضعی پر از زمین برداشت
کاش یک یار در برابر داشت
لااقل کاش یک دو خواهر داشت 

آی مردم غمش غم عظماست
شاهد روضه اش امام رضاست 

شد تمام آن همه جسارت؟ نه
ختم شد داغ هتک حرمت؟ نه
سپری شد مگر مصیبت؟ نه
ماند در حجره، جسم حضرت؟ نه 

تا روی بام شد کشیده تنش
خون تازه چکید از بدنش 

خوب شد بام، سایه بان هم داشت
سایه ای از کبوتران هم داشت
تن مولایمان امان هم داشت
کِی سر بام، ساربان هم داشت؟! 

خوب شد لااقل در آن غربت
تن ابن الرضا نشد غارت 

احتضار حسین شد ممتد
روی تل، حال خواهرش شد بد
هر که با هرچه داشت او را زد
شمر از روی سینه اش شد رد 

تا سه ساعت به قتلگاه افتاد
با لب تشنه عاقبت جان داد

محمدجواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۲ ، ۲۳:۱۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، ۲۳ ذی القعده ۱۴۰۲ مشهد

بهشت زمین، صحن های رضاست
هوای حریمش عجب جان فزاست
به هر درد دشوار، نامش دواست
به دل آن که آیینه ی حق نماست
علی بن موسی الرضا المرتضاست

شدم حاجی از طوف سلطان طوس
دخیلم بر انوار شمس الشموس
چه نامی است نامش، انیس النفوس
یکی هست و با هر دلی آشناست
علی بن موسی الرضا المرتضاست

قسم بر نم اشک رخساره ها
به آقایی صاحب چاره ها
عیان است از صوت نقاره ها
برای من آن کس که کهف الوراست
علی بن موسی الرضا المرتضاست

کریم است هم در حسب، هم نسب
به ما مرحمت می کند بی سبب
به وصف و به عنوان و ذکر و لقب...
چه کس عالم اهل بیت ولاست؟
علی بن موسی الرضا المرتضاست

شده بهترین ذکر دنیا علی
تسلای جان احبا علی
"اگر خسته جانی بگو یاعلی"
که چون مرتضی آن که مشکل گشاست
علی بن موسی الرضا المرتضاست

توسل نما کنج صحن عتیق
چه سهل است اینگونه طی طریق
برات سفر را بگیر ای رفیق
کریمی که بانی کرب و بلاست
علی بن موسی الرضا المرتضاست

به امر رضا گریه کن بر حسین
بزن ناله با قلب مضطر، حسین
به روی زمین ماند، بی سر حسین
امامی که بیتاب آن سرجداست
علی بن موسی الرضا المرتضاست

به یاد حسین و تن درهمش
به یاد حصیر و به یاد غمش
دو پلکش شده زخم از ماتمش
کسی که دلش خون از آن ماجراست
علی بن موسی الرضا المرتضاست

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۲ ، ۱۸:۵۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

پای نفس سرکشم دادم زیان، شرمنده ام
نامه ی من کرده اشکت را روان، شرمنده ام 

دست های خالی ام گویای عمری حسرت است
روسیاهم، بیشتر از هر زمان شرمنده ام 

ذره ای سختیِ دنیا کرد دادم را بلند
باز هم رسوا شدم در امتحان، شرمنده ام 

دست هایت ابر رحمت بود و من از روی جهل
روی کردم سوی دست این و آن، شرمنده ام 

شرمسار از فعل من در محضر خالق شدی
از رخ زهرایی ات، صاحب زمان شرمنده ام 

با شهیدان فاصله دارم زمین تا آسمان
وضع خوبی نیست وضعم بی گمان، شرمنده ام 

از ازل، ریزه خورم، ریزه خور کرب و بلا
گر بدم، از صاحب آن آستان شرمنده ام 

جان فدای عمه ی مظلومه ات یابن الحسن
با حسینش گفت بین ریسمان شرمنده ام 

بعد تو ای سایه ی بالاسر زینب اگر...
لحظه ای رفتم به زیر سایه بان شرمنده ام 

من که عمری جز محارم هیچ کس دورم نبود
پر شده اطرافم از نامحرمان، شرمنده ام

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، ولادت امام رضا علیه السلام ۱۴۰۲

گرچه توحیدم اساسش از غدیر و از خم است
رزق حب اهل بیتم با امام هشتم است

اتفاقی نیست این عاشق شدن، نوکر شدن
علتش از رحمت معصومه، بانوی قم است

آن قدر آقاست این آقا که شد کهف الوری
خواهرش هم مُستجار ماست از بس خانم است

اهل بیت حضرت موسی بن جعفر از ازل
لطفشان آماده و در اختیار مردم است

بس که از من دستگیری کرده مولایم رضا
برده ام از خاطرم این بار، بار چندم است

آن قدر اوصاف او را اهل معنا گفته اند
لابه لای مدح هایش، شعرهای ما گم است

هر کسی شد زائر صحن و سرای مشهدش
با ولایش در امان از آتش و از هیزم است

هشتمین نور است در ظاهر ولیکن باطنا
علت پیدایش شش روزه ی هفت انجم است

نور او تابید و بر ظلمت سراسر هجمه شد
آن زمانی که رسید و نور قلب نجمه شد

 

یا غیاث المستغیثینِ دل زارم رضاست
یا امان الخائفینِ جانِ تبدارم رضاست

یا امین الله فی أرضه کمی از شأن اوست
منشأ آرامش و امید بسیارم رضاست

گرچه در بازار این عالم ندارم مشتری
غم ندارم، می روم مشهد، خریدارم رضاست

آن امام مهربانی که به حکم عاشقی
بیشتر از هر چه گویی دوستش دارم رضاست

نور راهم در دل دنیای تیره نور اوست
روی مهتاب نمایان، در شب تارم رضاست

در گرفتاری به این آقا توسل می کنم
تکیه گاهِ لحظه هایی که گرفتارم رضاست

دلخوشم بر وعده ی صدقش، چرا که طبق آن
در سه جای سخت بعد از مردنم، یارم رضاست

در تمام سال، آن شب که بر آن دل بسته ام
آن شب میلاد آقاجان و دلدارم رضاست

می شود دنیا گلستان مثل صحنش بین طوس
گر که لبخندی زند بر خاکیان شمس الشموس

 

درد ما عشق است و عشق یار، تاوانش خوش است
دل سپردن نزد جانان، جان به قربانش خوش است

از سوی باب الجوادش که رسیدی خیره شو
دیدن آن گنبد زیبا و تابانش خوش است

با تأمل رفت و آمد کن در آن صحن و سرا
عاشقانه راه رفتن، زیر ایوانش خوش است

با تمام خستگی ها، آن زمان که یک نفس...
از ته دل می کشی کنج شبستانش خوش است

گریه ی طفلی بلند و صوت نقاره بلند
کورِ بینا گشته با چشمان گریانش خوش است

تشنه ی کرب و بلایی، منت از سلطان بکش
کربلا رفتن هم از سمت خراسانش خوش است

روزی اشک محرم را بگیر از دست او
گریه با اذنش برای جد عطشانش خوش است

یاد غم های حسین و ظهر عاشورای او
از دو ماه قبل اگر باشی پریشانش خوش است

گریه کن بر آن غریبی که کفن حتی نداشت
بر زمین ماند و به تن یک پیرهن حتی نداشت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۰۲ ، ۰۶:۱۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب شهادت امام صادق علیه السلام ۱۴۰۲

گرچه از خانه ی ما چوبه ی در سوزاندند 
جگر خون مرا هم به شرر سوزاندند 

ما ازین سوختن در چه مصائب دیدیم
چه بگویم که چه از مردم یثرب دیدیم 

بر لبم ذکر خدا بود که فریاد زدند
سر سجاده رسیدند و سرم داد زدند 

روضه ی غربت و مظلومیتم را خوانده
جای این چکمه که بر روی عبایم مانده 

مست ها نیمه ی شب بین حرم ریخته اند
خانه ام را سر پیری چه بهم ریخته اند 

فرصتی را به من آن دشمن خودکامه نداد
فرصتی قدر به سر کردن عمامه نداد 

نه فقط بر روی مرکب ننشاندند مرا
پابرهنه به سوی کوچه کشاندند مرا 

با تمسخر قد چون دال مرا می دیدند
پشت مرکب به زمین خوردم و می خندیدند 

اهل این شهر اگرچه همه شاگرد منند
جای یاری به تماشا همه بر گرد منند 

گرچه خوردم به زمین، هیچ کسی سنگ نزد
به لباسی که تنم بود کسی چنگ نزد 

هیچ کس با نوک نیزه به سویم حمله نکرد
خنجری کُند به قصد گلویم حمله نکرد 

پابرهنه شدم اما بدنم عریان نیست
در دل سوخته ام دلهره ی طفلان نیست 

در سرم شور حسین و حرمش افتاده
جان فدایش که به مقتل، نگران جان داده

محمد جواد شیرازی 

https://eitaa.com/abdorroghaye/168

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۰:۰۲
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۶ ماه رمضان ۱۴۰۲

اوقات رسیدن به خدا، زود گذشتند
شب های مناجات و دعا زود گذشتند

من دیر رسیدم درِ این میکده اما
از جرم من بی سر و پا زود گذشتند

"اوقات خوش آن بود که با دوست سپر شد"
اوقات خوش ما، رفقا زود گذشتند؟!

از شر بساطی که شود ختم به عصیان
با یاد خدا، اهل حیا زود گذشتند

تا اینکه خجالت نکشد بعد کرامت
از پیش گدا، اهل سخا زود گذشتند

حق می گذرد زود از آن طایفه ای که
در مسند قدرت ز خطا زود گذشتند

پلکی نزده، عمر شتابان سپری شد
چون باد، دو روز گذرا زود گذشتند

آن زمره ی خوش نام که حداثِ حسینند
از زینت این دار فنا زود گذشتند

در راه رسیدن به حسین و به حریمش
از جان و تن خود، شهدا زود گذشتند

از معصیتی که نگذشتند کریمان
در صحن گوهرشاد رضا زود گذشتند

هر شب منم و خاطره ی صحن گوهرشاد
کِی از دلم این خاطره ها زود گذشتند؟

کس قدر ندانست مقامات رضا را
از شأن عظیمش به خدا زود گذشتند

نساب کجا و نسب پاک امامان؟!
اصحاب ازین داغ چرا زود گذشتند؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۰۲ ، ۰۴:۰۴
عبدالرقیه

علاج من شده گریانی و تباکی نیست
حلال کن اگر این چشم، چشم پاکی نیست

بهای عمر گران را به معصیت دادم
که گفته وضعیتم، وضع دردناکی نیست؟

میان خویشتن و صالحین درگاهت...
هر آنچه می نگرم، وجه اشتراکی نیست

فقط تو با غضبت بنده را نگاه مکن
وگرنه از غضب و خشمِ غیر، باکی نیست

ببین نیاز مرا... یا کریم کاری کن
مگر که اشک گدا از نیاز، حاکی نیست

برای سنجش ایمان و سنجش اعمال
به روز حشر، به غیر از علی ملاکی نیست

اگر تمام وجود مرا بسوزانی
میان حب علی و من انفکاکی نیست

به غیر گنبد گیرای ناخدای نجف
برای کشتی دل، شمس تابناکی نیست

اگرچه سینه زنانِ حسین، بسیارند
چنان رقیه بر او هیچ سینه چاکی نیست

برای گریه کن دختر غریب حسین
میان هر دو جهان صحبت از هلاکی نیست

فدای جسم نحیفش که با پدر می گفت:
گرسنه مانده ام و جز کتک خوراکی نیست

تمام راه، مرا بی هوا زمین زده است
رقیه از احدی مثل زجر، شاکی نیست

به شرح، صحبتی از موی خود نخواهم کرد
فقط بدان که سرم بی دلیل خاکی نیست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۲ ، ۱۷:۴۴
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۴ ماه رمضان ۱۴۰۲

پس از طلوع سرت، رنگ آسمان خونی است
دو چشم تارم ازین ماتم گران خونی است

نگار تشنه لبم، تشنه کام جان دادی
لبان خشک تو بر نیزه، همچنان خونی است

دریده پیرهنی بین ما علامت بود
خودم به دست کسی دیدم آن نشان خونی است

بگو چه بر سرت آورده لحظه ی غارت
چرا نگین تو در دست ساربان، خونی است؟!

همان دهان که مناجات خوان زینب بود
چه خاک بر سرم آمد، همان دهان خونی است

چگونه نیزه زده نیزه دار؟! حیرانم
چه شد حسین؟! چرا چهره ی سنان خونی است؟!

فرشته های حرم را به تازیانه زدند
نگاه کن که پر و بال دختران خونی است

شتابِ چوب کمان بر رخم نشان انداخت
نکن تعجب اگر چوبه ی کمان خونی است

لباس پاره ز تو ماند و جوشن از عباس
هر آنچه مانده برایم در این جهان خونی است

محمد جواد شیراری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۵۹
عبدالرقیه

ندارم قدر و ارزش، پر خطایم
شب قدر آمد اما بی بهایم

حیا از ساحت پاکت نکردم
حلالم کن که دیدی بی حیایم

ندارم آبرو، رسواترینم
حسابی مستحق ناسزایم

عتابم کن ولی رو برمگردان
نده با قهر خود یارب سزایم

نیاوردی به رویم هرچه دیدی
نیاوردی به رویم بی وفایم

حبیبم، مونسم، آرامش من
نخوان ناآشنا... ای آشنایم

من از خیره سری خیری ندیدم
نکن یک لحظه هم دیگر رهایم

شبیه کودک زار و هراسان
پناهنده سوی آل عبایم

مقدر می شود خیر دو دنیا
دعایی گر کند زهرا برایم

همه با طعنه رفتند از کنارم
فقط شاه نجف کرد اعتنایم

بهشتم روی حیدر باشد و بس
خوش اقبالم که عبد مرتضایم

مقدر کن ببینم کربلا را
خمار وصل آن صحن و سرایم

شب جمعه است و بی تابم حسابی
عزادار حسین سرجدایم

نمی خواهم کفن، گریان برای..‌‌.
تنی پیچیده بین بوریایم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۴۶
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۲ ماه رمضان ۱۴۰۲

بهای عمر، هدر داده ام به ارزانی
چه سود و منفعتی دارد این پشیمانی؟!

گناهکار قدیمی شدم به درگاهت
خودت مقصری از بس قدیم الاحسانی

بس است خیره سری کردنم، مرا یارب...
به خویش وا مگذارم به کمتر از آنی

مؤاخذه کن و دادی بزن ولی دیگر
نگو که از من بی دست و پا گریزانی

بیا و بخششِ آواره را عقب ننداز
ببخش زود که تنگ است وقت مهمانی

گناه، رزق نجف رفتن مرا سوزاند
گناه کردم و پس داده ام چه تاوانی

بهشت چیست؟ نشستن به گوشه ای تنها
میان صحن نجف در هوای بارانی

دل شکسته بیا و بگو علی مددی
خیال کن که دوباره به زیر ایوانی

همیشه ملت ما هست پای کار علی
به عشق شیر حرم، قاسم سلیمانی

میان تخته ی تابوت، جسم حیدر رفت
به سوی فاطمه بر شانه های لرزانی

نخوان رفیقِ خودت را که او سفر کرده
مگر که پیر خرابه نشین، نمی دانی؟!

دوباره زینب و یک بستری که خالی ماند
شده دو مرتبه سهم دلش پریشانی

نه فاطمه دگر این خانه دارد و نه علی
عجب سرای غریبی، چه بیت الاحزانی

زمین کوفه و زینب، چه بر سرش آید
اگر به خاک ببیند ذبیح العطشانی

خبر دهید به شاه نجف، ابالایتام
که گم شدند از اهل حرم یتیمانی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۵۲
عبدالرقیه

ازین اتاق نرو، یار زینب من باش
قمر، میان شب تار زینب من باش

بیا جلو پسر نازنینم ای عباس
بیا قرار دل زار زینب من باش

میان این همه محرم، دلش به تو قرص است
فقط کفیل و علمدار زینب من باش

بیا و قول بده هر چه هم که پیش آمد
تمام عمر، هوادار زینب من باش

بمان کنار حسینم، فدای راهش شو
امیر لشگرِ سردار زینب من باش

رشید اُم بنین، در شریعه چون رفتی
به یاد تشنگی یار زینب من باش

قسم به این تب زهری که آتشم زده است
به دور قافله، تبدار زینب من باش

پس از تو وای به حالش میان کوفه و شام
در آن مسیر، عزادار زینب من باش

اگر به نیزه سرت شد بلند، در آن حال
بیا و سایه به بازار زینب من باش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۳۴
عبدالرقیه