سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 1- محرم :: روضه تنور خولی لعنة الله علیه» ثبت شده است

کنجِ تنورم، خواهرم زینب کجایی؟
قطعا تو هم بر رنج و سختی مبتلایی

دیدی دوتایی بوی خاکستر گرفتیم
دیدی دوتایی سوختیم از این جدایی

کرده رخت را ارغوانی، تازیانه
کرده رخم را رنگ خون، ضرب عصایی

دیدم زمان غارت افتادی به زحمت
از کربلا دیدی چه کربی چه بلایی

الحق که زین العابدین را حفظ کردی
خواهر نشان دادی که دخت مرتضایی

در وجه مادر بودی اما با قد خم...
بیش از گذشته جلوه ی خیرالنسایی

خیرش دهد حق همسر خولی رسیده
تا که سرم را بخشد از گرما رهایی

خواهر ندیدی مادر آمد، با حضورش
پر شد کنارم عطر یاسِ جان فزایی

روضه به پا کرده برایم کنج حجره
اشکش شده بر زخم لب هایم دوایی

مریم، خدیجه، آسیه جمعند این جا
خالی است جایت بین این محفل، کجایی؟!

غصه نخور جسمم اگر که بی کفن ماند
شاید مهیا شد برایم بوریایی

دلتنگ صوتم هستی و از روی نیزه
می خوانم از قرآن برایت آیه هایی

باید بسوزیم و بسازیم از غم هجر
تا اربعینی که به دیدارم می آیی

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۰۳ ، ۱۱:۱۷
عبدالرقیه

کجایی عزیزم چرا کم ظهوری؟!
شنیدم برادر که کنج تنوری

ز خاکسترِ منتشر بین مویت
به پا شد به قلبم چه یومُ النّشوری

فدایت که داغت تمامی ندارد
گرفتار، در دست قومی شروری

خدا جلوه دارد هر آنجا که باشی
تو نه در تنوری که در کوه طوری

زن خولی از دیدنت زیر و رو شد
به هر جا که باشی تجلیِ نوری

به هُرم تنورش قسم می خورم که
تو گرمای عشقی، شراباً طهوری

نبودی ببینی که در وقت غارت
شکستند از زینبت چه غروری

اهانت، اهانت، اهانت، اهانت
صبوری، صبوری، صبوری، صبوری

من از بوی آتش دلی خوش ندارم
دوباره شده خاطراتم مروری

بپرس از ربابه، برایت بگوید
سر خواهرت آمده چه اموری

به آغوش مادر سپردم سرت را
شده سهم خواهر اگر دردِ دوری

کفن که نشد پیکرت، در حصیری...
شدی جمع، آن هم عجب جمع و جوری

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۲ ، ۰۸:۱۱
عبدالرقیه

بیا به روضه، دلت کوه طور خواهد شد
بلا از اهل حسینیه دور خواهد شد

مسیر بندگی و طاعت بدون حسین
مسیر ظلمت و صعب العبور خواهد شد

اگر که لوح دلت شد سیاه و آلوده
بگو حسین، دلت غرق نور خواهد شد

همینکه چای عزا دم کشید در روضه
شفای درد و شراب طهور خواهد شد

خوشا به حال هر آن نوکری که زندگی اش
فقط هزینه ی خیر الامور خواهد شد

خودِ حسین پناه تمام نوکرها
میان حیرت یوم النشور خواهد شد

اگر حسین بخواهد، فقیر هم باشم
برات کرب و بلا جفت و جور خواهد شد

حرارت غم او در دل است و این گریه
گواه گرمیِ "ما فِی الصدور" خواهد شد

کنار جسم حسینش عقیله با گریه
اسیر خنده ی قومی شرور خواهد شد

سری که از نوک نیزه میان خرجین رفت
شبی روانه به سوی تنور خواهد شد

بدان که شام، بلند است و منتقم بیدار
سحر می آید و عصر ظهور خواهد شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۲۹
عبدالرقیه