سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 11- ذی القعده :: شب 1 ذی القعده ولادت حضرت معصومه» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ۱۴۰۳

 

ای رحمت بی انتها، ای گوهر عشق
عرض سلامم خدمتت، ای خواهر عشق

مثل برادر، صاحب خیر کثیری
معصومه، ای خورشیدِ ذره پرور عشق

یا فاطمه، از نسل زهرایی و قطعا
خالق، چشانده بر تو هم از کوثر عشق

ای باب حاجت، دختر باب الحوائج
الگوی دخترهای مؤمن، دختر عشق

صحن و سرایت، صحن کل اهل بیت است
پیداست تحت قبه ات، هر مظهر عشق

وجهی ز عشق اهل ایران قلب طوس است
در قم تجلی کرده وجه دیگر عشق

از عارفان و سالکانِ سیر حق شد
هر کس تلمذ کرد در قم، محضر عشق

ای صاحب شأن و مدارج، بین جنت...
منت گذار و این گدا را کن شفاعت


تا دوخت چشمش را به چشمان سیاهت
آرامش موسی بن جعفر شد نگاهت

بس که برادر بوسه بر پیشانی ات زد
بوی خراسان می وزد از بارگاهت

وقتی پدر فرمود جان من فدایش
بر اهل معرفت عیان شد جایگاهت

مرغ دلم هرجایی و سر به هوا بود
افتاد تا راهش به قم، شد سر به راهت

هر دل که در آن نیستی بی سرپناه است
فارغ شدم از هر بلایی در پناهت

بهر شهادت روسفید و لایقش کن
تا که نمرده این غلام روسیاهت

بانو قسم بر وعده ی صادق کمک کن
تا که شوم از شیعیان دل بخواهت

هجران چشیده، هجر مهدی کشته ما را
خم کرده این اندوهِ سنگین، پشت ما را


بی یوسف زهرا غم ما بی شمار است
وضعیت ما، بین دنیا گریه دار است

ای که چشیدی سال ها دوری دلبر
با ما بگو کِی آخر این انتظار است؟

بیچاره آن عاشق که دور از مرقدت ماند
خوشبخت آن عاشق که با تو همجوار است

دلتنگی و اشکم به یاد بارگاهت
لطفی است که از جانب پروردگار است

آرامش و گرما و شور بین صحنت
کهف و پناه امن من، در روزگار است

رخصت بده تا نوکرت باشم همیشه
نوکر شدن بهر کریمان افتخار است

رزق دو چشمم را محرم، بیشتر کن
قلبم برای ماه ماتم بی قرار است

ای نور، بر تاریکی قلبم جلا ده
رزق زیارت، یک سحر در کربلا ده

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۰:۲۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی ۹۷

 ۹۸

رحمت بی وقفه ای ایجاد شد

آمد و عرش خدا آباد شد

خانه ی موسی بن جعفر شاد شد

غصه و غم از دلم آزاد شد

 

اشکِ شادی روی مژگان آمده

خواهر شاه خراسان آمده

 

می چکید آیات توحید از رخش

بوی ناب یاس پیچید از رخش

شاه هشتم بوسه می چید از رخش

می دمید انوار خورشید از رخش

 

بس که در عصمت مقامش داده حق

حضرت معصومه نامش داده حق

 

ذکرِ بر روی لبانش یا رب است

بانوی معصومه ی این مکتب است

وصف او مانند وصف زینب است

نزد حق از بس که والا مرتبه است

 

حجت حق، جان فدایش می شود

عرش حق مست دعایش می شود

 

در حریم او دعا می آورند

عقده بر عقده گشا می آورند

حاجت کرب و بلا می آورند

ناتوان، بهر شفا می آورند

 

معجزاتش سهل و رایج هست او

دختر باب الحوائج هست او

 

از گناه و معصیت طاهر شدم

تا میان صحن او حاضر شدم

روی خاک افتادم و شاکر شدم

چهارده معصوم را زائر شدم

 

چون مرادم بانوی قم می شود

قبر زهرا هم تجسم می شود

 

بی نوا آمد مقام از او گرفت

پادشاهی را غلام از او گرفت

اعتبار و احترام از او گرفت

آبرویی مستدام از او گرفت

 

زائرانش را بهشتی می کند

عاری از هر نوع، زشتی می کند

 

ما فقیر رحمت معصومه ایم

ریزه خوار و رعیت معصومه ایم

زیر بار منت معصومه ایم

خاک پای حضرت معصومه ایم

 

روز و شب بر او توسل می کنیم

بر خدای او توکل می کنیم

 

آمد و قم میزبان عشق شد

بر سرش گل ها نشان عشق شد

آمد و مرثیه خوان عشق شد

روضه خوان قدکمان عشق شد

 

آسمانش خالی از کوکب نبود

غافل از مرثیه ی زینب نبود

 

سنگ نه... روی سرش گل ریختند

شعله نه... بر معجرش گل ریختند

ضربه نه... روی پرش گل ریختند

هر کجا دور و برش گل ریختند

 

خوب شد در قم دلش غمگین نشد

خوب شد بر ساحتش توهین نشد

 

محمد جواد شیرازی 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۵۹
عبدالرقیه

بده مژده بر دشت خشک گلوها

پر از باده ی کوثری شد سبوها

 

بدون توسل، رسیدن محال است

مُصَلِّی که شد از دل بی وضوها؟

 

چه گوییم از وجهه ی این کریمه

مخواهید مدحش ز بی آبروها

 

که در شأن او گفته باب الحوائج:

"فداها ابوها... فداها ابوها..." ¹

 

اگر بر دل خسته ام وعده دادم

فقط وعده ی ماه ذی القعده دادم

 

 

قدم بر زمین مدینه نهاده

شده زینب دوم خانواده

 

شده مثل زهرای اطهر مرامش

همیشه به پای ولی ایستاده

 

چه گویم من از هیبت او که باشد

شبیه سکینه زنی پر اراده

 

چه دنیا... چه عقبی... ندارد هراسی

کسی که دلش را به معصومه داده

 

به قلبش خدا نور عصمت دمیده

چه کرده... چه معصومه ای آفریده

 

 

بیا با تبسم گره می گشاید

بیا بانوی قم گره می گشاید

 

اگر با دل صاف و ساده بریزی

دوتا مشتِ گندم گره می گشاید

 

نگو حاجتت را، دلت پر که باشد

بدون تکلم گره می گشاید

 

بگو زیر لب یا رضا در طوافش

سرِ دور هشتم گره می گشاید

 

چه معصومه ای، زینب شاه طوس است

عزیز دل و عشق شمس الشموس است

 

 

به لب نام زیبای معصومه دارم

به دل مُهر و امضای معصومه دارم

 

همین که کنار ضریحش می آیم

توسل به زهرای معصومه دارم

 

منم عبد اولاد موسی بن جعفر

ضمانت ز بابای معصومه دارم

 

منِ قطره گرچه حقیرم، امیدِ...

...رسیدن به دریای معصومه دارم

 

حلیمه، فهیمه، علیمه، حکیمه

برای من بی نوا شد کریمه

 

به قم آمد اما نه با قامت خم

نشد احترامش در این جا کمی کم

 

به قم آمد اما نه با ضرب سیلی

نه با قلب محزون نه با اشک نم نم

 

به قم آمد اما نه با هتک حرمت

نشد در حضورش شرابی فراهم

 

محل یهودی نشینان نرفته

به آتش حجابش نشد نامنظم

 

چه خاکی شد اما بزرگ قبیله

 

بسوز ای دل من برای عقیله

 

محمد جواد شیرازی

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۸
عبدالرقیه