بازهم مرحمت یار نصیبم شده است
لطف بی منت غفار نصیبم شده است
بس که غافل شدم و دیر سویش آمده ام
محضرش چهره ی غم بار نصیبم شده است
شرمسارم که به دنبال رها کردنِ نفس...
دل آلوده و بیمار نصیبم شده است
یخِ عمرم، سرِ دنیاطلبی آب شد و ...
حسرتش عاقبتِ کار نصیبم شده است
گرچه از جانب من شر به سویش بالا رفت
خیر از جانب دلدار نصیبم شده است
با وجود دل آلوده و این روی سیاه
باز آقاییِ ستار نصیبم شده است
کاش الساعه ببینم سحری وقت اذان
نجفِ حیدر کرار نصیبم شده است
بوی انگور ضریح حرمش مستم کرد
طوفِ آن میکده هربار نصیبم شده است
شب به شب یاد حسین و جگر سوخته اش
رزق اشکی سرِ افطار نصیبم شده است
لطف زهراست نشسته به لبم ذکر حسین
بهترین ذکر در اذکار نصیبم شده است
صاحب رزق، رقیه است، مقدر کرده
روزیِ گریه ی بسیار نصیبم شده است
درِ گوشی به پدر گفت: شنیدی بابا
شرم از طعنه ی اشرار نصیبم شده است
حمدُلله که با چشم ورم کرده و تار
آخرین فرصت دیدار نصیبم شده است
در سه ساله شدنم پیر و زمینگیر شدم
بس که رنج و غم و آزار نصیبم شده است
محمد جواد شیرازی