علاج من شده گریانی و تباکی نیست
حلال کن اگر این چشم، چشم پاکی نیست
بهای عمر گران را به معصیت دادم
که گفته وضعیتم، وضع دردناکی نیست؟
میان خویشتن و صالحین درگاهت...
هر آنچه می نگرم، وجه اشتراکی نیست
فقط تو با غضبت بنده را نگاه مکن
وگرنه از غضب و خشمِ غیر، باکی نیست
ببین نیاز مرا... یا کریم کاری کن
مگر که اشک گدا از نیاز، حاکی نیست
برای سنجش ایمان و سنجش اعمال
به روز حشر، به غیر از علی ملاکی نیست
اگر تمام وجود مرا بسوزانی
میان حب علی و من انفکاکی نیست
به غیر گنبد گیرای ناخدای نجف
برای کشتی دل، شمس تابناکی نیست
اگرچه سینه زنانِ حسین، بسیارند
چنان رقیه بر او هیچ سینه چاکی نیست
برای گریه کن دختر غریب حسین
میان هر دو جهان صحبت از هلاکی نیست
فدای جسم نحیفش که با پدر می گفت:
گرسنه مانده ام و جز کتک خوراکی نیست
تمام راه، مرا بی هوا زمین زده است
رقیه از احدی مثل زجر، شاکی نیست
به شرح، صحبتی از موی خود نخواهم کرد
فقط بدان که سرم بی دلیل خاکی نیست
محمد جواد شیرازی