سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آخر صفر» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ ۳۰ صفر ۱۴۰۰

از تب زهرِ نفسگیر، تنت می لرزد
همچنان مار گزیده، بدنت می لرزد

چه کنم ناله ز دل، وقت تردد نکشی؟!
چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی؟!

رنگ در چهره نداری و رخت زرد شده
مهربان، دست رئوفت چقدر سرد شده

شمس نورانی افلاک، زمین افتادی
باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی

بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است
تا به حجره، پر خود را مکش اینقدر بس است

به در حجره رسیدی، به غمت چیره شدی
یاد مادر، به در حجره ی خود خیره شدی

میخ در، ناله ی جانسوز چرا سر داده؟!
جای در، شعله به جان جگرت افتاده

عمر پر برکت و پر مرحمتت شد طی، وای
رو به قبله شده ای، قبله ی عالم، ای وای

خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده
فرش های کف این حجره چرا جمع شده؟!

نه رد سرمه به چشم است، نه رد اخم است
کار گریه به حسین است، دو پلکت زخم است

خواهرت نیست کنارت، به عیادت برسد
اندکی صبر کن آقا که جوادت برسد

غم مخور تا که جوادت به دلت تاب دهد
تشنه ای؟ زود به دستت قدحی آب دهد

بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند
پنجه ی شمر لعین شانه به مویت نزند

حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت
خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت

دم آخر احدی دست به خنجر نَبَرد
بین این حجره کسی پیرهنت را ندرد

داغدار غم جدت شده ای؟ نیست عجیب
بازهم روضه بخوان، ناله بزن یابن شبیب...

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۰۰ ، ۲۰:۲۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب بیست و هشتم صفر ۹۸

السلام ای امین وحی خدا
السلام ای وصیتت تقوا

معدن خیر، رحمت سرشار
ای پسر عمّ حیدر کرار

آبروی همه بنی هاشم
روح اسلام، یا ابالقاسم

باطنِ آیه های قرآنی
هرچه گویم فراتر از آنی

ای مقرّب به صاحبِ معراج
أنتَ بابُ الکَرَم، أنَا المُحتاج

گر نباشی شهید، یا احمد
پس شهادت چه ارزشی دارد؟!

چقدر حرص دین ما خوردی
سنگ از روی بام ها خوردی

تیره شد دیده ی محبانت
در اُحد تا شکست دندانت

کور دل ها به داغت افزودند
سال ها فکر کشتنت بودند

کرد نورت به تیرگی غلبه
شام تاریکِ تنگه ی عَقبه

حال از فتنه ی فلان و فلان
جگرت آمده میان دهان

همسرانت بلا به تو دادند
زهر، جای دوا به تو دادند

ننگ بر دختران لات و هبل
پا مکش روی خاک، وقت اجل

شعله بر سینه ات زده، ای ماه
جمله ی "حَسبُنا کتابَ الله"

به که گویم غمِ " لَیَهجُر" را
بستنِ معدنِ پُر از دُر را

باز هم دم بزن علی حق است
بی علی هر مسیر مُنشَق است

حسنِین اند مست آغوشت
بنشان هر دو را سر دوشت

دم آخر به گریه افتادی
به علی حکم صبر را دادی

حرف رفتن نزن رسول خدا
باردار است دخترت زهرا

می روی گریه اش عجیب شود
بین شهر پدر، غریب شود

شاید اصلا به او جسارت شد
دخترت پشت در اذیت شد

یک زمان در شرر بماند چه؟!
دخترت زیر در بماند چه؟!

وقت غسلت سقیفه بر پا شد
مرتضی یکه ماند و تنها شد

در کنارت، چهار تن داری
خوب شد لااقل کفن داری

لب گشودی به حمد و ذکر و دعا
نیزه داری نبود شکر خدا

تا به لب نامِ آب را بُردی
آب از دست مرتضی خوردی

نور خورشید بر تنت نرسید
اسب بر پشت و سینه ات ندوید
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۸ ، ۱۹:۱۵
عبدالرقیه