سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابالفضل» ثبت شده است

میان خنده ی دشمن گرفتارم به دشواری
کنار علقمه جان می دهی یارم به دشواری
مرا انداخته داغت علمدارم به دشواری
چگونه از نگاهت تیر بردارم به دشواری

میان آسمانم ماه بودی، مُنشقت کردند
به ضرب گرز سنگینی به حیدر ملحقت کردند

خمیده آمد سویت، تنت را مختصر دیدم
نشستم بر تن آشفته ات چون ابر باریدم
چنان مصحف دو دستت را به اشک دیده بوسیدم
چرا شرمنده ای؟! از آب که چیزی نپرسیدم

به پای عهد خود آخر گذشتی از سر و جانت
خودم دیدم که مانده روی مشکت جای دندانت

دو بالت شد جدا از پیکرت با ضربه ی شمشیر
کمانداران رها کردند از چله هزاران تیر
اگرچه پیکرت شد از هجوم تیرها تسخیر
به چوب پرچمت تیری نخورده ماه عالمگیر

سه شعبه، دیده ات را زیر و رو کرده ابوفاضل
سکینه دیدنت را آرزو کرده ابوفاضل

نمانده خیلی از آن قد و بالای دل آرایت
نمانده چیزی از آن چشم های ناز و زیبایت
تو که تا علقمه رفتی چرا خشک است لب هایت؟!
یل ام البنین، زهرا شود دیگر پذیرایت

پس از غم های طولانی بیا یک خواب راحت کن
سرت را روی دامانش گذار و استراحت کن

برای ماندن و برگشتنت انگار راهی نیست
میان خیمه، غیر از چند تا کودک، سپاهی نیست
برای زینبم بعد از کفیلش تکیه گاهی نیست
عمود خیمه ات را می کشم، یعنی پناهی نیست

ببین عباس این زن ها ز بس که آبرومندند
گره روی گره بر روسریِ خویش می بندند

نصیبت علقمه بود و نصیبم می شود گودال
چه گودالی که خواهد شد ز سنگ و نیزه مالامال
امان از هتک حرمت ها، امان از غارت و جنجال
شود در پیش چشم اهل خیمه پیکرم پامال

دو چشم نافذت را بستی و خون شد دلم عباس
قد رعنای کوچک گشته ات شد قاتلم عباس

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۳ ، ۲۲:۰۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب تاسوعا ۱۴۰۲

بسم خدای خالق سیمای عباس
لالم به وصف رتبه ی والای عباس

دریا برای جاودانی و بقایش
باید بنوشد آب از دریای عباس

لایق ترین سینه بر انوار حسینی
بوده است طور سینه ی سینای عباس

شیری که از او شیرها هم می گریزند
گفتند اهل واژه در معنای عباس

یوسف که زیبا بودنش ضرب المثل بود
دل باخته بر چهره ی زیبای عباس

در جای جای عرش، معراج رقیه
بوده به روی قامت رعنای عباس

کعبه دلش رفته، شده گیرِ بیانش
بعد از بیان خطبه ی گیرای عباس

تأثیر درس مکتب ام البنین بود
بینش به راه و دیده ی بینای عباس

لالا به طفلان بود و آرامش به زینب
ذکر مناجاتِ روی لب های عباس

یک شب بمان پیش ضریحش تا سحرگاه
تا حس کنی آرامش از مأوای عباس

این که شهیدان بر مقامش غبطه دارند
باشد کمی از شأن بی همتای عباس

نزد امام عصر، در دنیا و عقبی
دارد بهایی بی کران امضای عباس

هر درد بی درمان که داری را بیاور
درمان هر دردی است تاسوعای عباس

هر سال حتی ارمنی های محله
چشم طمع دارند بر اِعطای عباس

داغ ابوفاضل، غم در علقمه نیست
شد یک امان نامه غم عظمای عباس

جان ها فدایش که بِنَفسی أنت فرمود
در روز عاشورا به او مولای عباس

تا ناله زد أدرِک أخا آمد حسین و ...
چون خارپشتی دید سرتاپای عباس

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۰۲ ، ۲۳:۴۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ روز تاسوعا محرم ۱۴۰۰

قمرم غرقِ به خون در دل صحرا شده است
صورتش ریخته بر هم، چه معما شده است

با دو چشمی که شده تار، پِی اش می گشتم
آه چون مصحفِ پرپر شده، پیدا شده است

جای بوسه زدنم را به تنش پر کردند
تیرهایی که به هر عضو تنش جا شده است

به بغل هم که بگیرم، سر او می پاشد
چه کنم؟! وای چه بدجور سرش وا شده است

شده کوتاه چه آیات بلند قمرم
پیکرش کم شده است و کمرم تا شده است

می کشد پا به زمین و به خودش می پیچد
مُردم اینگونه که مشغولِ تقلا شده است

چشم هایش چقدر نافذ و زیبا بودند
چشم هایش چقدر ماتم عظمی شده است

این طرف گریه به دستان جدایش کردم
آن طرف قهقهه و هلهله برپا شده است

همه ی عمر، ارادت به بَنی الزّهرا داشت
ولی امروز دگر نوبت زهرا شده است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۰۰ ، ۰۸:۱۳
عبدالرقیه

ثواب شعر تقدیم به روح ملکوتی شهید مدافع حرم حاج قاسم سلیمانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ شب تاسوعای ۱۴۰۰

تمام عالم این شب ها پریشان ابالفضل است
دلم تنگِ نشستن زیر ایوان ابالفضل است

مسیر قرب می خواهی، برو از شارعُ العباس
صراط مستقیم حق، خیابان ابالفضل است

شفاعت کار زهرا باشد اما در صف محشر
به دست حضرت مرضیه، دستان ابالفضل است

به او ام البنین درس ادب آموخته، آری
ادب ریزه خور حُسنِ نمایان ابالفضل است

صد و سی و سه بار از دل بخوان باب الحوائج را
تمام روزی عالم از احسان ابالفضل است

نمی دانم چه دینی دارد اصلا ارمنیِ شهر
همیشه روز تاسوعا، مسلمان ابالفضل است

به جز این خانه نشناسیم، همه مدیون عباسیم
هر آن کس سینه زن گشته است مهمان ابالفضل است

نه تنها ذکر خاکی ها سخن از عبد صالح شد
میان عرشیان صحبت از ایمان ابالفضل است

فدای بچه های فاطمه بودن، مرام اوست
کفیل زینب است و حرمتش جان ابالفضل است

رقیه دارد آرامش، سر دوش ابوفاضل
دم لالایی اش ترتیل قرآن ابالفضل است

نشد تنها گذارد لحظه ای حتی حسینش را
فدایی اش شدن، همواره پیمان ابالفضل است

وفاداریِ او را جستجو از مشک آبش کن
نظر کن بر روی آن، جای دندان ابالفضل است

ابالفضلی ترین مرد جهان مهدی موعود است
امام عصر ما، پاره گریبان ابالفضل است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۲۱:۲۷
عبدالرقیه

دانلود بخشی از صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

تو کیستی که حرمت اسلام بند توست
معصوم، مستِ وصف مقام بلند توست

بدو تولدت چه شد ای ماه هل اتی
بوسه به دست های تو زد شاه لافتی

تو کیستی که معرفتت عین واجب است
دستت به دست فاطمه روز محاسبه است

ای عبد صالحی که شدی منتهای عرش
رفعت گرفت ذکر تو در ماورای عرش

در دل به جز "علی" به کسی جا نداده ای
نزد "احد" به گفتن "دو" پا نداده ای

ممسوس ذات بی بدل پنج تن شدی
هر لحظه جان فدای حسین و حسن شدی

روز جمل کنار حسن تا قدم زدی
آرایش سپاه جمل را بهم زدی

یک عمر می شود‌ شهدا در تحیرند
بر جایگاه اُخروی ات غبطه می خورند

ماه بلند نیمه شب این قبیله ای
فخرت همین بس است، کفیل عقیله ای

تسلیم محض بودی و حرفی نداشتی
حرف حسین را روی چشمت گذاشتی

ای قله ی کرامتِ بی وصف و دامنه
هستند ریزه خوار عطایت، ارامنه

بی گوهر ولایت تو می شوم ذلیل
باب الحوائجِ همه ی خلق، الدخیل

عقده گشای هر گرهِ کارهای ما
ای آخرین امید گرفتارهای ما

صحنت همیشه ملجأ و کهف امان ماست
نامت تسلی دل صاحب زمان ماست

هر وصفی از وفا و مرامت شنیده ام
در تکه پاره های امان نامه دیده ام

معصوم ها به پای غمت گریه می کنند
بر چوب سالم علمت گریه می کنند

بین فرات رفتی و لب هات تشنه ماند
جسمت میان لشکری از تیر و دشنه ماند

بر چشم های ناز تو چشم حسود خورد
در علقمه به چهره ی ماهت، عمود خورد

شرمندگی، تمام وجود تو را گرفت
وقتی که تیر حرمله، در مشک جا گرفت

پای حسین ماندی و نقش زمین شدی
یک عمر فخر مادرت ام البنین شدی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۲۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

بی تو دل من زار شود، بی برو برگرد

پیش همه کس خوار شود، بی برو برگرد

 

خورشیدی و هرکس ننشیند به شعاعت

مانند شب تار شود، بی برو برگرد

 

قلبی که نباشد ضربانش به هوایت

در قبر، گرفتار شود، بی برو برگرد 

 

آن چشم که از عکسِ گنه شرم ندارد

خود، مانعِ دیدار شود بی برو برگرد

 

وقتی که دعایت بشود شامل عبدی

فی الحال سبکبار شود، بی برو برگرد

 

هر کس که رود کرب و بلا، صحن ابالفضل

مجنون علمدار شود، بی برو برگرد

 

با روضه ی شرمندگی اش از رخ طفلان

یک عمر عزادار شود، بی برو برگرد

 

عباس نباشد چه کنند این زن و بچه؟!

کار همه دشوار شود، بی برو برگرد

 

زینب چه کند داغِ خودش، بعدِ کفیلش

زندانی اغیار شود، بی برو برگرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۸ ، ۰۹:۰۴
عبدالرقیه

جامِ مِی عشاق پر از باده ی ناب است

این مستی بی سابقه تقصیر شراب است

هر کس که خمار است و پریشان و خراب است

بر او ز دل میکده اینگونه خطاب است :

 

برخیز و بیا بر در میخانه ی عباس

مِی سر کش و عاشق شو و دیوانه ی عباس

 

از عرش هوادار حسین آمده دنیا

سقا و علمدار حسین آمده دنیا

عباس به دیدار حسین آمده دنیا

می گفت علی یار حسین آمده دنیا

 

او حیدر ثانی و سپهدار حسین است

صاحب علم و ساقی و سردار حسین است

 

بر عرش برین حضرت عباس نگین است

نامش همه جا زمزمه ی اهل یقین است

دریای ادب بود و دلیلش فقط این است :

اول پسر و شیر یل اُم بنین است

 

مادر پدر و هستی نوکر به فدایش

ای کاش شود جان من آخر به فدایش

 

جز ساقی لب تشنه که دلدار ندارم !‌

جز حضرت عباس خریدار ندارم

" گیرم بخرندم به کسی کار ندارم "‌

از نوکری درگه او عار ندارم

 

من کلب سرای حرمش بوده و هستم

محتاج عطا و کرمش بوده و هستم 

 

باز این دل من پر زده تا صحن و سرایش

جانم به فدای سحر کرب و بلایش

ای کاش که آقا بگذارد که گدایش

یک شب بشود زائر ایوان طلایش

 

تا حشر گرفتار علمدار حسینیم

دلسوخته از دوری بین الحرمینیم

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۰:۳۳
علی سپهری

عباس عاشقی است که همتا نداشته

کس تاب درک عاشقی اش را نداشته

 

محرابِ ابروان ابالفضل قبله است

گیرم که شهر ، صحنِ مصلا نداشته

 

از جای مهرِ روی جبینش مشخص است

شب ها به جز عبادت و نجوا نداشته

 

علامه بود ، آیت حق بود او ولی

نزد حسین ، دست به فتوا نداشته

 

باب الحسین گشته و کس جز طریق او

راهی به سوی منزل آقا نداشته

 

مدحش همین بس است اگر هم که منصبی

جز نوکری زینب کبری نداشته

 

خُلق و مرام و معرفتش ارث مادری است

ام البنین به وصفِ ادب تا نداشته

 

یا مرتضی علی رجزش بود وقت جنگ

مثل پدر ز واقعه پروا نداشته

 

چون رعد ، بین جنگ سرِ کفر می زده

یعنی شکار وقت تقلا نداشته

 

هر کس که سر زده است به کویش نوشته است

در خانه اش به غیر بفرما نداشته

 

تأثیر تکه نان سر خوان نذری اش

دارُ الشفای حضرت عیسی نداشته

 

باور اگر نمی کنی ... از ارمنی بپرس

طوری شفا گرفته که حاشا نداشته

 

حتی خدا به قدر گدایان کوی او

شب زنده دار در شب احیا نداشته

 

رحمت به سائلی که ز دستان باده ریز

جز معرفت به دوست تقاضا نداشته

 

می خواستم زبان بگشایم به مدح او

ظرفم برای منقبتش جا نداشته

 

قبرش چقدر کوچک و تنگ است پس چرا؟!

سقا مگر که قامت رعنا نداشته؟

 

گفتند تشنه بود حسین و ... نخورد آب

عباس عاشقی است که همتا نداشته

 

مجمد جواد شیرازی

94/2/31

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۵۱
عبدالرقیه