سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باقرالعلوم» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، ایام شهادت حضرت ۱۴۰۰

در خاطرم مانده غمی سخت و نفسگیر
از کربلا و ماتمی سخت و نفسگیر

یک عمر، دلداری به هر بیتاب دادم
تا تشنه لب دیدم، به دستش آب دادم

روز دهم، داغ حسین و روز غربت
در خاطرم مانده تنی غرق جراحت

بی جان شد و لشگر به سویش می دویدند
با حوصله کل تنش را می دریدند

ای وای بر من پیکرش بی پیرهن شد
بر بوریا چیدند و جسمش بی کفن شد

در خاطرم مانده رقیه رفت از حال
وقتی دوید و رفت تشنه سوی گودال

وای از اسارت بین شهر کوفه و شام
چشمان خیره، محمل مکشوفه و شام

دارم گلایه از شلوغی های بسیار
خیلی جسارت شد به ما در بین بازار

پاها ورم کرده، بدن ها خسته بودند
بابای من را با چه وضعی بسته بودند

پنجاه و سه سال است دائم گریه کردم
یاد اسیریِ محارم گریه کردم

در زیر دست و پا زمین افتاده بودم
عمه نبود از ضربه ها جان داده بودم

در خاطرم مانده کتک خوردن، کبودی
رفتن میان کوچه ی تنگ یهودی

یک خاطره هر روز و شب داده عذابم
من کشته ی این زهر نه، بزم شرابم

از بی حیاها، عمه ام زخم زبان خورد
قاری قرآن بر دهانش خیزران خورد

وای از شب تاریک و سرمای خرابه
وای از نفس های پر از بغض ربابه

زخمی ترینِ آل هاشم از حرم رفت
هم بازی ام با دیدن سر از برم رفت

دل سنگی آل امیه آتشم زد
جان کندن عمه رقیه آتشم زد

مانند بابایم حسینی مذهبم من
در وقت جان دادن به یاد زینبم من

در سایه جان دادم به روی ریگ ها نه
در بستر افتادم به زیر دست و پا نه

ذی الحجه نه، پاییز من یوم الحسین است
روضه برای او به پا در نشأتین است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۰ ، ۲۳:۴۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمود کریمی ۹۷

 

در دو روز زندگی غربت فراوان دیده ام

بارها از پیکر خود، رفتن جان دیده ام

 

از غروب روز عاشورای سال شصت و یک

بر دل زهرایی ام زخمی نمایان دیده ام

 

حج نیمه کاره ام کامل شد و در کربلا

عصر عاشورا به جای عید قربان دیده ام

 

در منا آب گوارا دست زائر ها دهید

حاجی ام را در ته گودال عطشان دیده ام

 

زین اسبم را چرا آلوده بر سم می کنند؟!

من که مرگم را همان شام غریبان دیده ام

 

شرمساری غیور خیمه را حس کرده ام

بر روی مشک عمویم جای دندان دیده ام

 

خنده های حرمله خیلی غرورم را شکست

مادر شش ماهه را با چشم گریان دیده ام

 

کعب نی از شمر و ابن سعد ملعون خورده ام

یک حرم را بین آتش مات و حیران دیده ام

 

آن قدر در بین صحرا بر زمین افتاده ام

آن قدر در پای خود خار مغیلان دیده ام

 

چشم من بر آیه ی شق القمر افتاده است

آیه خواندن بر درخت از شمس تابان دیده ام

 

خاطرات تلخ شام از خاطرم هرگز نرفت

خیزران را بر لب قاری قرآن دیده ام

 

یک شب راحت نخوابیدم از آن روزی که من

عمه ام را بین نامحرم پریشان دیده ام

 

با همین چشم ورم کرده خودم جان کندنِ...

عمه ی هم بازی ام را کنج ویران دیده ام

محمد جواد شیرازی 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۳۳
عبدالرقیه