سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت ام البنین» ثبت شده است

ای عصای پیری اُم البنین
پای حرف و صحبتم قدری نشین

تا بگویم از جوانی های خود
خاطرات پهلوانی های خود

ای عصا این قامت خم را نبین
حالِ امروز مرا تنها نبین

روزگاری من پسرها داشتم
دورتادورم قمرها داشتم

دلخوشی ام بود یک عمری همین
شهر یثرب بود و یک اُم البنین

نذر کردم بچه هایم را همه
نذرِ راه بچه های فاطمه

فخر دارم از ملک برتر شدم
چون کنیز خانه ی حیدر شدم

بچه هایم غرق نور رب شدند
پاسبان محمل زینب شدند

عزتم دادند بین عالمین
خون آن ها ریخت در راه حسین

حال تا که می نشینم در بقیع
اشک چشمم می شود جاری سریع

با نوک انگشت خود بر روی خاک
می کشم تصویرِ داغی دردناک

می کشم قبر چهار الماس را
می زنم از دل صدا عباس را

بر دلم رنگ غم و ماتم زدند
لشگری عباس را باهم زدند

دست هایش شد جدا از پیکرش
با عمودی شد دوتا فرق سرش

سال ها بر غربتش باریده ام
خونِ بر روی سپر را دیده ام

شد دلم همچون خرابه سال ها
شرم کردم از ربابه سال ها

خوانده ام اشعار شرم یاس را
با سکینه روضه ی عباس را

چشم بر دنیای بی او بسته ام
ای عصا دیگر بریدم، خسته ام

خیره ام بر مشک، می گویم حسین
زیر لب با اشک می گویم حسین

اشک می ریزم به یاد حنجرش
می دهم جان یاد جسم بی سرش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۰۰ ، ۲۳:۳۵
عبدالرقیه

مرده ام... از نفست شور و توان می گیرم

سرِ صبحی به دعاهای تو جان می گیرم

 

گفته ام مرثیه خوان نام تو را سر بدهد

از مسیحاییِ نامت هیجان می گیرم

 

هرچه دارم همه را می دهم و در عوضش

یک دل سوخته و اشک روان می گیرم

 

مستحقِ غضب و آتش قهرم اما

باز از مرحمتت برگ امان می گیرم

 

برنگشتی و گذر کرد بهارِ عمرم

ذره ذره پس از این رنگ خزان می گیرم

 

حال که آب گذشت از سر من، با حاجت...

روضه ی امّ بنین و پسران می گیرم

 

با دل سوخته می گفت: عصا نیست مرا

دست را بر کمرم گریه کنان می گیرم

 

ای بَشیر، از پسر حضرت زهرا چه خبر؟

خبر از او به دو چشمِ نگران می گیرم

 

آن قدر روضه بخوانم که بگریند همه

روضه را در وسط شهر، عیان می گیرم

 

از سرِ شرم دم مرثیه خوانیِ رباب

روی خود را ز نگاه دگران می گیرم

 

ختمِ کارم شده مسموم شدن، عیبی نیست

از غریبیِ نبی رد و نشان می گیرم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۲۷
عبدالرقیه