سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

ای عصای پیری ام البنین

شنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۰، ۱۱:۳۵ ب.ظ

ای عصای پیری اُم البنین
پای حرف و صحبتم قدری نشین

تا بگویم از جوانی های خود
خاطرات پهلوانی های خود

ای عصا این قامت خم را نبین
حالِ امروز مرا تنها نبین

روزگاری من پسرها داشتم
دورتادورم قمرها داشتم

دلخوشی ام بود یک عمری همین
شهر یثرب بود و یک اُم البنین

نذر کردم بچه هایم را همه
نذرِ راه بچه های فاطمه

فخر دارم از ملک برتر شدم
چون کنیز خانه ی حیدر شدم

بچه هایم غرق نور رب شدند
پاسبان محمل زینب شدند

عزتم دادند بین عالمین
خون آن ها ریخت در راه حسین

حال تا که می نشینم در بقیع
اشک چشمم می شود جاری سریع

با نوک انگشت خود بر روی خاک
می کشم تصویرِ داغی دردناک

می کشم قبر چهار الماس را
می زنم از دل صدا عباس را

بر دلم رنگ غم و ماتم زدند
لشگری عباس را باهم زدند

دست هایش شد جدا از پیکرش
با عمودی شد دوتا فرق سرش

سال ها بر غربتش باریده ام
خونِ بر روی سپر را دیده ام

شد دلم همچون خرابه سال ها
شرم کردم از ربابه سال ها

خوانده ام اشعار شرم یاس را
با سکینه روضه ی عباس را

چشم بر دنیای بی او بسته ام
ای عصا دیگر بریدم، خسته ام

خیره ام بر مشک، می گویم حسین
زیر لب با اشک می گویم حسین

اشک می ریزم به یاد حنجرش
می دهم جان یاد جسم بی سرش

محمد جواد شیرازی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی