سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت زینب» ثبت شده است

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، روز شهادت ۱۴۰۱

باید فراق را به وصالش بدل کنم
در زیر آفتاب، به قولم عمل کنم
پیراهن عزیز دلم را بغل کنم
یاد هر آنچه دیده ام از روی تل کنم

وقتی حسین در ته گودال اسیر بود
آن قدر تشنه بود، لبش چون کویر بود

یادم نرفته خنجرِ کُند و گلوی یار
یادم نرفته پشت و رویش کرد نیزه دار
یادم نرفته پیکر او ماند و ده سوار
یادم نرفته حکم "عَلیکُنَّ بِالفرار"

آهِ غریبی ام ز گلویم بلند شد
تا دست نیزه دار به رویم بلند شد

بی کس شدیم، ناله زدم از جگر حسین
دور از حریم، ناله زدم از جگر حسین
با هر یتیم، ناله زدم از جگر حسین
یک سال و نیم، ناله زدم از جگر حسین

ارکان قامت من ازین غم شکسته شد
بعد از حسین نافله هایم نشسته شد

وای از اسیرِ خولی و شمر لعین شدن
با دست بسته راهی هر سرزمین شدن
از کعب نیزه، خسته و زخمی ترین شدن
در بین شهر شام، خرابه نشین شدن

دیدم هر آنچه را که خیالش عذاب بود
کِی باورم به دیدنِ بزم شراب بود؟!

آزرده از مصیبت دارالخلافه ام
درمانده از بیان غمی در لفافه ام
ناراحتِ سکینه و حرفی گزافه ام
از یاد چوب دستِ حرامی کلافه ام

خیلی غرور ما سرِ آن طعنه ها شکست
آن قدر زد یزید که چوب از سه جا شکست

با زخم های مانده به هر جای پیکرم
در زیر آفتابم و در بین بسترم
ساعات آخر است که دلتنگ دلبرم
خیره شدم به کهنه لباس برادرم

از بوی خون پیرهنش جان به لب شدم
با یاد دست و پا زدنش جان به لب شدم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۰۷:۲۳
عبدالرقیه

بعد از حسین غربت عالم به دل نشست
کِشتی روزهای خوش من به گِل نشست

یاد تنش که ماند زمین، نیمه جان شدم
تا مبتلا به بسترِ بی سایه بان شدم

از آن زمان که آب نخورد آبروی من
پایین نرفته آبِ خوشی از گلوی من

یادم نرفته آینه بودم برابرش
یادم نرفته بوسه زدم زیر حنجرش

آنقدر گریه می کنم از حال می روم
انگار بازهم سوی گودال می روم

او شد اسیر خنجر و من هم اسیرتر
هر ضربه ای که خورد شدم پیر و پیرتر

همچون رقیه خواهر او هم یتیم شد
یک عمر گریه، روزیِ یک سال و نیم شد

باور کنید قبل رسیدن به کربلا
هرگز ندیده بود کسی سایه ی مرا

آن جاه و احترام مداوم تمام شد
با من یزید هم سخن و هم کلام شد

از شهر شام غصه ی عالم به من رسید
روی کبود و چهره ی مبهم به من رسید

وقت طلوع چهره ی نورانی حسین
سنگی رسید و خورد به پیشانی حسین

اشک رباب دیده ام و دلشکسته ام
بزم شراب دیده ام و دلشکسته ام

تا بین طشت آیه ی کهف الرقیم خواند
جوری زدند روی لبش جای چوب ماند

لحظات آخرم، همه چیز مرا گرفت
پیراهنی که بوی عزیز مرا گرفت

هستم خراب روضه و مجنون، هنوز هم
بوی حسین می دهد این خون، هنوز هم

در سینه آخرین ضربانم حسین شد
وقت وداع، ذکر لبانم حسین شد

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۰۰ ، ۱۷:۳۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی_ رمضان ۹۹

 

رسیده نوکر عاصی و روسیاه عقیله
رسیده با طمع بخشش از اله عقیله

به هر دری زدم و عبد سر به راه نبودم
مرا بخر که شوم عبد سر به راه عقیله

گناه و معصیت از چشم پُر گناه می افتد
اگر به دل برسد لطف یک نگاه عقیله

مرا خلاص کن از جایگاه آتش دوزخ
قسم به حرمت والا و جایگاه عقیله

خوشا به حال شهیدان جان فدایی زینب
خوشا به غیرت شیرانِ در سپاه عقیله

به یاد قلب سلیم مدافعان شهیدش
سلام می کنم امشب به بارگاه عقیله

به روز حشر که مُهر سکوت بر لب خلق است
حسین، ذکر لب ماست در پناه عقیله

نگو به مقتل ارباب، قتلگاه حسینی
که قتلگاه حسین است و قتلگاه عقیله

چه شد که این همه کعبِ سنان به پیکر او خورد؟!
مگر نبود کفیلش، نبود ماه عقیله؟!

اگرچه سنگ به پیشانی اش زدند ولی باز
ندید چشم کسی عجز و اشک و آه عقیله

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۸ ، ۰۴:۵۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_  ۱۵ رجب ۹۸ حسینیه صنف لباس فروشها

آن بانویی که داشت نورش جلوه ی رب
آن بانویی که بود نامش زینتِ أب
آن بانویی که جلوه بخشیده به مکتب
در بستری بی سایه بان می سوخت در تب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب

با صبرِ زهرایی حماسه آفریده
یک زن چگونه این همه غربت چشیده؟!
بی بی چه زجری بین نامحرم کشیده
در ازدحام دشمنانش شد معذب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب

آن قدر بر دستش، نشانِ ریسمان دید
آن قدر داغ و روضه های بی کران دید
آن قدر در جسم عزیزانش، سنان دید
بر کعبه ی داغ و رزایا شد ملقب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب

ای وای از داغِ چهل منزل اسیری
در شام، شرمنده شدن با سر به زیری
آیا شده با آستینت رو بگیری؟!
در شام و کوفه قامت او شد مورّب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب

بزم شراب و زینب و چشمان پرخون
بودند آن جا کاش زیر چرخ گردون
یا زینبیون یا سپاه فاطمیون
بودند آن جا کاش یارانی مقرب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب

دارد بساط گریه بر ارباب هر روز
یک سال و نیم آشفته و بی تاب هر روز
هم ناله می شد با رباب و آب هر روز
یاد حسینش، تشنه خوابیده است هر شب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب

می دید در گودال غرق خون، تنش را
می دید با چشمان تر، جان کندنش را
می دید، دشمن می کِشد پیراهنش را
می دید جسمش می رود در زیر مرکب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب

یاد حسین تشنه اش، وقت اجل کرد
یاد نظاره کردنش از روی تل کرد
پیراهن خونی دلبر را بغل کرد
جانش رسید از داغِ آن لب تشنه، بر لب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۰۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی روز چهارم محرم ۹۸

بغض نفس گیری گلویم را فشرده

تنها شدی ای یار، زینب که نمرده

طفلان من هستند مولا سرسپرده

تا بی کسی ات آبرویم را نبرده...

 

بگذار تا میدان روند این دو، برادر

قربانی راهت شوند این دو، برادر

 

خواهر نباشم من اگر درمانده باشی

طفلان من باشند، أشهد خوانده باشی؟!

یادم نمی آید مرا گریانده باشی

یا وقت حاجت، خواهرت را رانده باشی

 

جان سه ساله دخترت بر غم رضایم

نامردم از خیمه اگر بیرون بیایم

 

بعد از علی اکبر دو چشمی تار دارند

میل پریدن از قفس بسیار دارند

در سینه حب حیدر کرار دارند

یک عمر، شِکوه از نوک مسمار دارند

 

شمشیرِ خود را دیده ای مایل گرفتند؟

تعلیم از رزم ابوفاضل گرفتند

 

هستی امیر و والهِ نعمَ الامیرند

از جان خود این دو کبوتر سیرِ سیرند

بر چادرم حساس و بر مویم اسیرند

بگذار با هم بین این صحرا بمیرند

 

بگذار تا ناموس، بی معجر نبینند

رخت اسیریِ مرا بهتر نبینند

 

بر سجده افتادم زمین، مریم زمین خورد

از غصه ام پیغمبر خاتم زمین خورد

تسبیح من پاره شد و عونم زمین خورد

در خیمه حس کردم محمد هم زمین خورد

 

گرچه زمان جنگشان بیرون نبودم

در خیمه بوی خونشان را حس نمودم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۸ ، ۰۶:۴۰
عبدالرقیه

ورودیه

نشست دلهره در جان زینب کبری
رسید قافله ی اهل بیت، کرب و بلا

 

عجیب رنگ غریبی به خود گرفت افلاک
عجیب بوی جدایی می آید از این خاک

 

چقدر نزد خدا این زمان بها دارد
رقیه قصدِ نزول از کجاوه را دارد

 

ملائکه پرِ خود زیرِ پاش، باز کنید
"وَ إن یَکاد بخوانید و در فراز کنید"

 

خدا کند که نیفتد به حالِ دشواری
خدا نکرده نگیرد به چادرش خاری

 

به زیر سایه ی عباس و قاسم و اکبر...
رباب آمده در خیمه با علی اصغر

 

علی که غنچه ی لبخند را نشان می داد
عروس فاطمه، گهواره را تکان می داد

 

بُریر و جون و وهب در طواف اربابند
چه خوب... محضر ارباب، جمعِ اصحابند

 

حمیده تا که دلش ریخت گفت یا عباس
سکینه تشنه شده، غصه نیست با عباس

 

اگرچه دشمن این خانواده بی شرم است
دل همه به علمدارِ خیمه ها گرم است

 

دل عقیله شده مثل سوره ی زلزال
همین که خیره شده سوی گودیِ گودال

 

نشست روی زمین مثل طفل درمانده
حسین، روضه ی جانسوز هاهُنا... خوانده

 

حسین گفت که باید فدا شویم اینجا
حسین گفت که باید جدا شویم اینجا

 

امان ز غربت آن خواهری که بی حد شد
ز دیده فرصت پنجاه ساله اش رد شد

 

نگاه کرد عقیله به سوی آن گودال
نگاه کرد و به چشم پر آب، رفت از حال

 

نگاه کرد که گودال پر شده از تیر
ز هر کرانه رسد سنگ و نیزه و شمشیر

 

نگاه کرد حسینش غریب و عطشان است
دوباره نیزه میان دهان قرآن است

محمدجواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۰۶:۳۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب هفتم رمضان ۹۸

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

 

إِلَی مَنْ یَذْهَبُ الْعَبْدُ إِلا إِلَی مَوْلاهُ...

 

راه گم کرده ام و زار شدم، برگشتم

دور ازین خانه گرفتار شدم، برگشتم

 

آن قدر دور گناهان کبیره گشتم

عاقبت عاصی و بیمار شدم، برگشتم

 

گفته بودی که نرو، عزت عالم اینجاست

رفتم و پیش همه خوار شدم، برگشتم

 

روحِ پاکی که دمیدی به دلم، تار شده

عفو کن مثل لجن زار شدم، برگشتم

 

بارها داشت می آمد گل زهرا سویم

بارها مانع دیدار شدم، برگشتم

 

نیتِ ترک خطا کردم و نفسم نگذاشت

خسته از نفسِ طمعکار شدم، برگشتم

 

تا منادی به ندا گفت: گنهکار کجاست؟!

زودتر از همه بیدار شدم، برگشتم

 

دیشب از هجر نجف نادعلی می خواندم

زائرِ حیدر کرار شدم، برگشتم

 

بار، سنگین شد و با عرض سلامی به حسین

دم افطار، سبک بار شدم، برگشتم

 

جان فدای دل زینب که چهل روز فقط

به همه گفت عزادار شدم، برگشتم

 

ای برادر تو نبودی و به شام و کوفه

خسته از ظلمت انظار شدم، برگشتم

 

دیده ای؟! سوخته ام، آب شدم، گریه شدم

موجب خنده ی اغیار شدم برگشتم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۲۵
عبدالرقیه

خدا به کوثر خود کوثری عطا کرده

برای مَظهر حق مُظهری عطا کرده

 

علی است مَظهر حق مُظهرش شده زینب

برای شیر عرب گوهری عطا کرده

 

مقربان الهی گدای درگاهش

خدا به خیل ملک دلبری عطا کرده

 

به خنده، باز شده غنچه ی لبان حسن 

که حق به شاه کرم خواهری عطا کرده

 

حسین آمده قنداقه را بغل گیرد

خدا به خون خدا لشگری عطا کرده

 

دخیل یک نخی از معجرش پیمبرها

فقیر یک نظرش می شوند اکبرها 

 

چه دختری که سرا پا جمال فاطمه است

علیمه است و فهیمه، مثال فاطمه است

 

دوباره دختر خیرالبشر دلش شاد است

به یمن مقدم او خوب، حال فاطمه است

 

حقیقتی است که دختر به مادرش برود

چقدر چهره ی او چون جمال فاطمه است

 

که هست؟ سبط نبی زینت دل حیدر

که هست؟ دختر نیکو خصال فاطمه است

 

به شام و کرب و بلا طرز خطبه خوانی او

نشان دهنده ی اوج جلال فاطمه است

 

بیان کننده ی قرآن، مُفسر آیات

بگیر دست مرا ای عقیله ی سادات

 

نبی است زینت هستی و زینتش کوثر

علی است زینت عرش و تو زینت حیدر

 

تمام علت خلقت اگر چه فاطمه است

تویی به حضرت ریحانه برترین دختر

 

تو آمدی که تجلی کند صبوری حق

به بحر عصمت و بحر حیا شدی گوهر

 

رسیده ای که ببخشد خدا به "العفوت"

حسینیان گنه کار را دم محشر

 

حسین فلک نجات است و کشتی ایمان

برای کشتی حق ناخدایی و لنگر

 

بدون هیچ معلم تو عالمه هستی

پناهگاه ولایت چو فاطمه هستی

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۱۷
مجتبی قاسمی

یک اربعین آتش گرفتم از فراقت

آتش گرفتم از غم و رنج و مصیبت

 

تا که دوباره زائرت باشم برادر

چله گرفتم، چله در رخت اسارت

 

یادم نرفته تشنه بودی بین گودال

هَل مِن مُعینت ماند آخر بی اجابت

 

یک لقمه نان هم بعد تو راحت نخوردم

حتی ننوشیدم پس از تو آب، راحت

 

یادم نرفته لحظه ای که نیزه خوردی

تکیه زدی بر نیزه ای غرق جراحت

 

در خاطرم مانده سرت را می بریدند

در خاطرم مانده زمان سخت غارت

 

با گریه افتادم به روی پیکر تو

با کعبِ نی بُردند من را از کنارت

 

دور از نگاه ساقی لشکر ابالفضل

خیلی به ما شد شام عاشورا جسارت

 

دیدی مرا بر ناقه ی عریان نشاندند؟!

دیدی چگونه شد ادا اجر رسالت؟!

 

در آسمان کردی طلوع و سر شکستم

وقتِ غروبت جان سپردم در حقیقت

 

هر جا که رفتم مثل حیدر خطبه خواندم

نام تو را بردم برادر با جسارت

 

من دشمنت را بر سر جایش نشاندم

با ذوالفقار صبر و تیغ استقامت

 

اما دلم خیلی پر است از دشمنانت

بر حرمله، بر ابن سعد و شمر لعنت

 

هر کس که می افتاد ما را می کشیدند

حتی به ما یک دم نمی دادند مهلت

 

قبل از ورود شام با صوت حزینم

گفتم به نیزه دار از یک راه خلوت...

 

... این دختران را وارد این کوچه ها کن

لج کرد با ما آن خبیث بی مروت

 

دروازه ی ساعات ما را دوره کردند

خیلی در آن ساعات افتادم به زحمت

 

از صبح دَم تا عصر در بین اراذل...

باشد نمی گویم بماند تا قیامت

 

تا سنگ خوردی سنگ خوردم، بین عشاق

گونه به گونه می رود صورت به صورت

 

یک خواهشی دارم بیا و جان زینب

چیزی نپرس از دخترت از آن امانت

 

داغ رقیه مثل داغ مادرم بود

نگذار تا این که بمیرم از خجالت

 

خیلی برایت درد و دل کردم ببخشید

آخر رسیده بر دلم غم بی نهایت

 

غم گر غم یار است شیرین است این غم

باشد برادر جان دگر خوردم شکایت

 

من می روم باور مکن زنده بمانم

من می روم دیگر از این وادی غربت

 

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۶ ، ۱۳:۵۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

هر کس که در این میکده زحمت نکشیده

راه کجِ سِیرش به سعادت نکشیده

 

مردم به تملق به بزرگی نرسیدند

شاهیم به احسان تو، منت نکشیده

 

خسران زده آن است که در عالم فانی

با جان و دلش بار محبت نکشیده

 

از شام سیاه دل ما بی خبران است

خورشید اگر پرده ز صورت نکشیده

 

درد است که در خنده ی معصیت و غفلت

از چشم ترت بنده خجالت نکشیده

 

تأثیر دعای سحرت بوده که زهرا

بر اسم من بی سر و پا خط نکشیده

 

یابن الحسن امروز بیا درگذر از من

تا کار به فردای قیامت نکشیده

 

مانند حسین بن علی هیچ شهیدی

با جوهر خون، صحنه ی عزت نکشیده

 

در رخت اسیری است ولی دختر حیدر

پیروز نبرد است و حقارت نکشیده

 

در کوفه و در شام بلا هیچ خبیثی

چادر ز سر آیه ی عصمت نکشیده

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۶ ، ۱۹:۳۴
عبدالرقیه

نسیم حزن وزیده، حسین چشم تو روشن

شرر به خیمه رسیده، حسین چشم تو روشن

 

تو رفتی و نشنیدی که خواهرت سر گودال

چقدر طعنه شنیده، حسین چشم تو روشن

 

برای رأس تو بر نی رباب ضجه کشید و

سکینه سینه دریده، حسین چشم تو روشن

 

قسم به عصمت زهرا، کسی ز روز تولد

مرا اسیر ندیده، حسین چشم تو روشن

 

که گفته است؟! دروغ است این که حرمله اصلا

سرم هوار کشیده، حسین چشم تو روشن

 

به زیر بوته ی خاری فدا شدند دو دختر

غریب و رنگ پریده، حسین چشم تو روشن

 

رسیده صحبت غارت میان لشکر دشمن

 به جسم چند شهیده، حسین چشم تو روشن

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۶ ، ۰۵:۱۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی محرم ۹۶ روز چهارم

زینبم، عاشق دیرینه و سرگردانت
جان خواهر به فدای دل بی سامانت
 
آه ای خون خدا، شاه رشید علوی
من نمردم که در این معرکه بی یار شوی
 
بگذارم برَوی جام بلا نوش کنی؟!
نکند زینب خود را تو فراموش کنی!!!
 
یاد تو بوده ام و ذکر تو شد هر نفسم
جان زینب شده روزی به کنارت نرسم؟
 
چهره ات قبله گه راز و نیازم بوده
دیدن روی تو آغاز نمازم بوده (۱)
 
خاطرت مانده کنارت چه سکوتی کردم؟
سر عقدم به خدا شرط و شروطی کردم
 
تو فقط اذن بده، از تو فقط دل بردن
پیشکش کردنشان... عون و محمد با من
 
چه کنم تا بگذاری که به میدان بروند؟
بگذار این دو علی زاده شهیدت بشوند
 
نگذار این که پناهنده به قرآن بشوم
بروم در حرم و موی پریشان بشوم
 
قدشان را منگر، غیرت شان حیدری است
رسم جنگیدن شان، رسم علی اکبری است
 
لحظه ی جنگ کمی واهمه هم نشناسند
هر دو شاگرد علمدار حرم، عباسند
 
مادری اند و دوتایی به دو دایی رفتند
هم به تو، هم به حسن، هر دو خدایی رفتند
 
مثل خون در رگ عباس به خود می جوشم
می روم خیمه، تنِ هر دو زره می پوشم
 
خواهرت را به دل محترم خویش ببخش
کمیِ وسع مرا بر کرم خویش ببخش
 
این دو پروانه که بر شمع تقرب دارند
بر نخ چادر من هر دو تعصب دارند
 
بهتر این است دوتایی به شهادت برسند
بهتر این است همین جا به سعادت برسند
 
نگذار این دو اسیری مرا درک کنند
وسط سلسله، پیری مرا درک کنند
 
نگذار این دو بمانند، عزادار شوند
شرمسار از رخ من، راهی بازار شوند
 
نگذار این دو به آن بزم حرامی برسند
یا به چشم بد و ویرانه ی شامی برسند
 
جان ناقابل شان نذر علی اصغر تو
سرشان رفت روی نیزه فدای سر تو
 
سنگ باران بشوند و به تو سنگی نخورد
به رخ فاطمی ات ضربه و چنگی نخورد
 
کاش بهر تن شان این همه زحمت نکشی
می نشینم وسط خیمه خجالت نکشی
محمدجواد شیرازی


۱_ حضرت زینب سلام الله علیها قبل از خواندن نماز، اول به چهره امام حسین(علیه السلام) نظر می‌انداختند و بعد به انجام فرایض می‌پرداختند.
خصائص الزینبیة

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۶ ، ۰۱:۰۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

از بس گناه بر دل خود بار می کنم

خود را میان نفس گرفتار می کنم

 

پل های بازگشت خودم را شکسته ام

دارم علیه خویش فقط کار می کنم

 

قلبی که جایگاه تو و اهل بیت توست

در حیرتم چگونه لجن زار می کنم؟!

 

تو عاشقانه حاجت من را نمی دهی

من جاهلانه این همه اصرار می کنم

 

من بنده ی توام، چه کنم؟! "دوست دارمت"

باشد بزن... دومرتبه تکرار می کنم

 

دنیا نشد ببینمش اما به روز حشر

سجده به پای حیدر کرار می کنم

 

تشنه شدن بهانه ی ذکر مصیبت است

یاد حسین لحظه ی افطار می کنم

 

یاد مدافعان حرم آه می کشم

گریه به یاد زینب و بازار می کنم

 

اصلا کسی به عمه ی ما ناسزا نگفت

سیلی به او زدند؟! نه... انکار می کنم

 

دست خودم که نیست، فقط داد می زنم

وقتی که یاد مجلس اغیار می کنم

 

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۴
عبدالرقیه

هستی تمام غرق تماشای زینب است

عالم اسیر چهره ی زیبای زینب است

 

عفت ،حیا، ادب، همه می بارد از رخش

صبر و وقار درس الفبای زینب است

 

تا که رسید حیدر کرار خنده کرد

امشب میان دست علی جای زینب است

 

او پادشاه سینه زنان است تا ابد

شور و نوای ما همه از نای زینب است

 

هفت آسمان نظاره گر خنده اش شده

حتی حسین غرق تماشای زینب است

 

شاد است قلب حضرت زهرا ز مقدمش

از ابتدا حسین شده یار و هم دمش

 

زینب رسید تا که شود خواهر حسین

در بین خصم یک تنه او یاور حسین

 

او زینت است زینت زهرا و مرتضی

 آری رسید تا که شود زیور حسین

 

از بس که شاد شد دل زهرا ز مقدمش

غنچه  شکفت روی لب مادر حسین

 

نام حسین را همه جا جار می زند

زینب رسید تا که شود لشگر حسین

 

بانو رسید تا که دعا گوی ما شود

پاینده می کند همه جا نوکر حسین

 

ما را غلام زینب کبری نوشته اند

حلقه به گوش دختر زهرا نوشته اند

 

زینب اگر نبود نشان از وفا نبود

توحید مرده بود کسی با خدا نبود

 

زینب اگر نبود موحد نداشتیم

بتخانه بود دایر و میخانه ها نبود

 

سعی و صفا وکعبه دگر ارزشی نداشت

تا روز حشر صحبت قالو بلی نبود

 

هر چند انبیا همه بودند کربلا

زینب نبود یک اثر از کربلا نبود

 

یا لیتناست تا به ابد ذکر مومنین

زینب نبود این همه یا لیتنا نبود

 

الگوی صبر بر همه عالم رسیده است

رنگ از رخ تمام شیاطین پریده است

 

#حاج_مجتبی_قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۵۱
عبدالرقیه

آیه ای از طرف جنت الاعلی آمد

هر ملک سوی زمین بهر تماشا آمد

غنچه ی خنده به روی لب زهرا آمد

مژده، ای اهل زمین زینب کبری آمد

 

اشک شوق علی و ذوق نبی دیدنی است

شب، شبِ رحمت حق است، شبی دیدنی است

 

میکده از سر شوق است مرتب گشته

ساغر از کوثر ناب است لبالب گشته

گوش کن... ذکر لب فاطمه زینب گشته

ملک از عطر نفس هاش مقرب گشته

 

فاطمه شاد که باشد همه عالم شادند

باغ های دو جهان از نفسش آبادند

 

زینب از نسل خدیجه است، شرافت دارد

هیبتش فاطمی و رتبه ی عصمت دارد

نزد ما خاک قدم هاش قداست دارد

در دل سینه زنان، تخت حکومت دارد

 

تا قیامت همه محتاج و حقیرش هستیم

پیرو مکتب و در خط و مسیرش هستیم

 

راهِ بی زینب کبری به خدا بی راهه است

سالک خالیِ از معرفتش گمراه است

زینب آن است که عشق دل ثارالله است

سرّ أب بوده و از سرّ سما آگاه است

 

حافظ و محرم اسرار امامت، زینب

صاحب حکمت و دریای بصیرت، زینب

 

خطبه اش مثل علی، فن بیانش غوغاست

صاحب علم لدنی است شبیه زهراست

نائب فاطمه در واقعه ی عاشوراست

یک تنه آینه ی پنج تن اهل کساست

 

شد به یک جلوه ی خود، عابده ی آل علی

او که در هر نفسی بود به دنبال ولی

 

در صف اول هر معرکه حاضر بودن

کوه غم، کوه بلا دیدن و شاکر بودن 

کم نیاوردن و جنگیدن و صابر بودن

همه جا در پی تعظیم شعائر بودن

 

این همه ذره ای از وصف کمالش هم نیست

قطره ای از اقیانوس جلالش هم نیست

 

شصت و نه آیه به دنبال دمش می آیند

شصت ونه معجزه با بازدمش می آیند

شصت و نه ذبح پی هر قدمش می آیند

شصت و نه نور طواف حرمش می آیند

 

زینب است و همه محتاج به نورانیتش

جمع ها واله و دلداده ی وحدانیتش

 

همه هستیم گدای حرم بی بی جان

همه ی ما به فدای حرم بی بی جان

ما کجا... کرب و بلای حرم بی بی جان

خوش به حال شهدای حرم بی بی جان

 

دور ماندیم رفیقان... سرمان رفت کلاه

رانده از سوی بهشتیم و پی بذر گناه

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۱۱/۲۴

 

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۱۳
عبدالرقیه

السلام علیکِ یا کعبة الرزایا یا زینب 

 

ماه زهرا تا که کردی تو در این ماه حلول

شمس با دیدن نورانیتت کرد افول

 

پای گهواره تو سجده کند جبرائیل

بوسه بر دست تو امشب زده زهرای بتول

 

پای مدح تو به عالم همه حیران هستیم

در مقامات تو سرگشته و ماتند عقول

 

بی وضو دست نباید بزنم بر نامت

عصمت مطلقه دارید همانند رسول

 

حتم دارم به دلش نام شما را هم برد

توبه ی آدم اگر پیش خدا گشت قبول

 

مظهر نام حسین است به عالم نامت

«یا حسین» از دم ِ «یازینب» ما کرد حلول

 

کار و بارش شده بیچارگی و در به دری

هرکسی که زگدایی درت کرد عدول

 

بی توسل به شما روز و شبم هست خزان

می شود رزق ، در عالم به نگاه تو نزول

 

زینت اهل سما ، زینت مادر ، زینب

زینِ اب ، زینِ نبی ، زینِ برادر ، زینب

 

شیعیان در دلشان حب تو دارند همه

خانواده ، پدر و مادر و فرزند همه

 

از درِ خانه ی تو فیض رسیده است به ما

با نگاه تو شدیم عبد خداوند همه

 

هرکجا کار گره خورد خدا را دادیم...

...به نخ چادر مشکی تو سوگند همه

 

کوری چشم حسودان به زمین چرخاندند

دور تو ، دور سر فاطمه اسپند ، همه

 

خمسه ی طیبه با دیدن رویت امشب

در میان دلشان آب شده قند ، همه 

 

زینت حیدری و آینه ی زهرایی

آمده برلب عشاق تو لبخند ، همه

 

در دفاع از حرمت نام تو را حک کردیم

روی هر چفیه و پیراهن و سربند ، همه

 

شهدای  حرمت شیعه ی ناب  علی اند

دشمنان حرمت نطفه حرام اند همه

 

جان ارباب نگاهی تو بر این نوکر کن

این گدا را به دفاع از حرمت پرپر کن

 

مهدی علی قاسمی

۹۴/۱۱/۲۴

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۰۵
مهدی علی قاسمی

السلام علیک یا بنت امیرالمومنین

 

دانلود صوت این شعر با نوای حاج میثم مطیعی

 

ذکر لبهام یکسره زینب

هست علیا مخدّره زینب

از امامش محافظت میکرد

میمنه تا به میسره زینب

 

می کشم از مصیبتش فریاد

چقدَر بین راه می افتاد

پای این روضه باید اصلا مرد:

«دخَلَتْ زینبُ علی بْنِ زیاد»

 

دوری از یار سهم زینب شد

مایه ی اقتدار مذهب شد

موی او شد سپید از بس که

پدرش در مقابلش سَب شد

 

گوییا اینکه برده اند از یاد

که علی کرده کوفه را آباد

کوفه با دخترش چه ها کرده

خوب مزد امامتش را داد

 

قد زینب زطعنه ها تا شد

بعد سقا اسیر غمها شد

آنقدَر در جهان بلا دیده

لقبش «کعبةُ الرّزایا» شد

 

زینب و چشم بی حیا ای وای

زینب و شاه سرجدا ای وای

او سوارِ کجاوه ی عریان

دلبرش روی نیزه ها ای وای

 

#مهدی_علی_قاسمی ۹۴/۸/۱۰

 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۲۱:۲۹
مهدی علی قاسمی

السلام علیک یا بنت امیرالمومنین

 

دانلود صوت این شعر با نوای کربلایی جواد مقدم

 

هوای وصل دلبر را به سر دارم در این شبها

رسیده جان من برلب دگر سیرم از این دنیا

 

حسین جان بعد تو دیگر خمیده قامت خواهر

بمیرد از غمت زینب همین امروز یا فردا

 

اگر مویم سپید است و اگر من تار می بینم

دلیلش هجر تو بوده ، کجایی ماه بی همتا ؟

 

در این یکسال و نیم از بعد عاشورا شده کارم

بگیرم مجلس روضه ، کنم بزم عزا برپا

 

لباس خونی ات را باز روی سینه ام دارم

دوباره یادم افتاده غروب روز عاشورا

 

به زور ضربه ی نیزه ز روی اسب افتادی

سپاهی حلقه زد دورت شدی در قتلگه تنها

 

خودم دیدم که قاتل خنجری را دست و پا می کرد

خودم دیدم که می آمد به روی سینه ات با پا

 

خودم دیدم ز روی تل که می لرزید دستانش

جدا می کرد رأست را به پیش مادرم زهرا

 

برادر جان پس از تو خیمه هایت سوخت در آتش

عدو خوشحال و طفلانت فراری در دل صحرا

 

به دست دشمنت عمامه و  انگشترت دیدم

میان عده ای بوده سر پیراهنت دعوا

 

مرا با کعب نی از کوفه میزد دشمنت تا شام

به زیر تازیانه ناله ی من بوده : واجدّا

 

به روی نیزه تا دیدم جبینت غرق در خون است

به پای چوبه ی محمل شکستم من سر خود را

 

ز بام خانه های شام آتش بر سرم افتاد

ولی دستان بی جان و کبودم بسته بود آنجا

 

جسارت شد به دختر ها میان بزم و محفل ها

به پیش دیدگانِ خونی و شرمنده ی سقا

 

عدو ما را میان کوچه های شام می گرداند

شکسته شد غرور ما میان آن یهودی ها

 

گدایی می کنم هرشب ، سر کویِ تو یا زینب

گدایی می کنم تا کربلای من شود امضا

 

مهدی علی قاسمی - علی سپهری ۹۴/۲/۱۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۲۲
مهدی علی قاسمی