دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود فایل تصویری شعر با نوای حاج محمد رضا طاهری
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود فایل تصویری شعر با نوای حاج محمد رضا طاهری
دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سازور
دیگر میان خیمه صفایی نمانده است
جز حال گریه حال و هوایی نمانده است
از صبح تا غروب صدایم گرفته است
دیگر برام سوز صدایی نمانده است
دار و ندار من همه با هم فدا شدند
دیگر برای خیمه فدایی نمانده است
درمانده ام، کنار تنت گریه می کنم
قدم شکسته است... عصایی نمانده است
باید چه کرد با بدن پاره پاره ات
وقتی میان خیمه عبایی نمانده است
بی شرم ها کنار تو حرف از چه می زنند؟!
در فکر غارت اند، حیایی نمانده است
از بس که تیرها بدنت را گرفته اند
یک جا برای بوسه، خدایی نمانده است
اصلا چگونه من به سکینه خبر دهم
دیگر عموی عقده گشایی نمانده است
عباس جان همیشه علمدار من شدی
هر کس شهید شد تو مددکار من شدی
***
با خود نگفته ای پدری داغ دیده ام؟!
داغی عظیم دیده ام و قد خمیده ام
خسته شدم، سرم به خدا درد می کند
از بس که سوت و هلهله و کف شنیده ام
ادرک اخا شنیدم و بی تاب از حرم
تا علقمه خمیده خمیده دویده ام
خیلی به روی خاک، زمین خورده پیکرم
تا این که پای پیکرت آخر رسیده ام
مانند مصحف است دو دستت برای من
با احترام روی دو چشمم کشیده ام
دیگر نفس نمانده برایم بلند شو
رحمی نما به آه بریده بریده ام
خِس خس نکن، نفس بکش اما سخن نگو
با زحمت از لب و دهنت غنچه چیده ام
قطره به قطره آب شدم، دست و پا نزن
مانند آب مشک تو من هم چکیده ام
تنها میان راه کمین خورده ای چرا؟
آخر بدون دست زمین خورده ای چرا؟
***
ضرب عمود فرق سرت را شکافته
آثار سجده ی سحرت را شکافته
فهمیدم از نشانه ی دندان به روی مشک
تیغی حسود بال و پرت را شکافته
آبی نخورده ای و همین با وفایی ات
لب های خشک و شعله ورت را شکافته
از خنده های حرمله معلوم می شود
تیرش نگاه چون قمرت را شکافته
دیگر تکان نخور، بدنت تیر می کشد
از بس که تیرها کمرت را شکافته
تقصیر تو نبود، خجالت نکش، بس است
دشمن اگر که مشک ترت را شکافته
ای وای از قساوت این نیزه دار پست
مابین خاک و خون جگرت را شکافته
این نور فاطمه است که در بین علقمه
گرد و غبار دور و برت را شکافته
شکر خدا که ام بنین علقمه نبود
بالا سرت کنار من و فاطمه نبود
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی
دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم
نمانده باطنی اصلا به ظاهر دینم
نگاه کردم و دیدم تمام شد عمرم
هنوز جاهلم و بنده ی شیاطینم
گناه کردم و از رو نرفتم و حالا
مرا زمین زده این کوله بار سنگینم
قساوت دل آلوده ام سبب شده است
امام عصر خودم را اگر نمی بینم
همیشه بر در این خانه محترم بودم
منی که مستحق ناسزا و نفرینم
خودم اگر چه خودم را دگر نمی بخشم
ولی به رحمت پروردگار خوش بینم
درست نیست بیایم به خانه، می دانم
اجازه هست کمی پشت خانه بنشینم؟
اگرچه شیعه نبودم تمام عمرم را
خوشم به لطف علی در صف محبینم
شنیده ام که علی همدم فقیران بود
در آرزوی علی سال هاست مسکینم
خدا کند که بیاید کنار من باشد
خدا کند که بیاید زمان تلقینم
مرا به مرهم و طب و طبیب حاجت نیست
که اشک روضه ی عباس هست تسکینم
شکسته ای کمرم را بلند شو برویم
سکینه را چه کنم من شهید خونینم؟
هزار شکر که ام البنین نمی بیند
چقدر غنچه ی تیر از تن تو می چینم
محمد جواد شیرازی
رمضان ۹۵
جامِ مِی عشاق پر از باده ی ناب است
این مستی بی سابقه تقصیر شراب است
هر کس که خمار است و پریشان و خراب است
بر او ز دل میکده اینگونه خطاب است :
برخیز و بیا بر در میخانه ی عباس
مِی سر کش و عاشق شو و دیوانه ی عباس
از عرش هوادار حسین آمده دنیا
سقا و علمدار حسین آمده دنیا
عباس به دیدار حسین آمده دنیا
می گفت علی یار حسین آمده دنیا
او حیدر ثانی و سپهدار حسین است
صاحب علم و ساقی و سردار حسین است
بر عرش برین حضرت عباس نگین است
نامش همه جا زمزمه ی اهل یقین است
دریای ادب بود و دلیلش فقط این است :
اول پسر و شیر یل اُم بنین است
مادر پدر و هستی نوکر به فدایش
ای کاش شود جان من آخر به فدایش
جز ساقی لب تشنه که دلدار ندارم !
جز حضرت عباس خریدار ندارم
" گیرم بخرندم به کسی کار ندارم "
از نوکری درگه او عار ندارم
من کلب سرای حرمش بوده و هستم
محتاج عطا و کرمش بوده و هستم
باز این دل من پر زده تا صحن و سرایش
جانم به فدای سحر کرب و بلایش
ای کاش که آقا بگذارد که گدایش
یک شب بشود زائر ایوان طلایش
تا حشر گرفتار علمدار حسینیم
دلسوخته از دوری بین الحرمینیم
علی سپهری
دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سیب سرخی
ساقی بریز باده که فصل شراب شد
بر ما مدال نوکریت انتساب شد
سلمان پس از نگاه کریمانه ی تو بود
در خانه ی علی به گدایی حساب شد
دستت جدا شده که بگیری تو از کرم
دست کسی که در به درِ بوتراب شد
وقتی شنید امّ بنین قصه ی تو را
از ماجرای دست تو قلبش کباب شد
رفتی کنار آب ولی تشنه آمدی
از غصه قلب آب برای تو آب شد
یابن علی ، شبیه پدر این محاسنت
با ضربه ای به خون سرتو خضاب شد
تیر سه شعبه ای که به چشم تو زد عدو
بعد از تو سهم حنجر طفل رباب شد
وقتی زروی اسب فتادی تو بر زمین
دشمن به فکر غارت و کشف حجاب شد
بی تو درون شام بلا لفظ «خارجی»
بر خاندان پاک پیمبر خطاب شد
ای تکیه گاه زینب کبری بیا ببین
خواهر چگونه وارد بزم شراب شد
مهدی علی قاسمی 94/5/1