کشته ی محزون کجا و کشته ی دلخون کجا؟!
حضرت نرجس کجا و جعده ی ملعون کجا؟!
محمد جواد شیرازی
چند صباحی بمان، یا حسن عسکری
بار مبند ای جوان، یا حسن عسکری
لحظه ی دردسرت، آمده بالاسرت
مهدیِ صاحب زمان، یا حسن عسکری
شکرِ خدا در گذر، حضرت نرجس ندید
دست تو در ریسمان، یا حسن عسکری
تشنه لب سامرا، ماه ربیعت چرا
گشته شبیه خزان؟! یا حسن عسکری
در دل زهرایی ات، خاطره ی محسنش
ریخته داغی گران یا حسن عسکری
داغِ دلت این شده، از غم محسن شده...
فاطمه، قامت کمان، یا حسن عسکری
رنگِ رخت را عجیب، زهر بهم ریخته
تشنه لبی بی گمان، یا حسن عسکری
خورد اگر ظرف آب، بر لب و دندان تو
نیست ولی خیزران... یا حسن عسکری
گرچه لبت سوخته، پنجه مکش روی خاک
شد پسرت نیمه جان، یا حسن عسکری
راحت ازین پس بخواب، نیست دگر پاسبان
خسته ای از پادگان یا حسن عسکری
در وسط قتلگاه، جد شما مانده بود...
تشنه و بی سایه بان یا حسن عسکری
آه که از هر طرف، بر بدنش می زدند
سنگ، زمانِ اذان یا حسن عسکری
خورد تکان آسمان، تا که سنان با سنان
داد تنش را تکان، یا حسن عسکری
خوب شد اصلا نبود آخرِ این ماجرا
دور و برت ساربان، یا حسن عسکری
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
با کریمان فقط تعالی هست
دلبرا آیه بخوان، راه به ما یاد بده
راه نزدیک به درگاه به ما یاد بده
عشق بازیِ سحرگاه به ما یاد بده
وَ بِکُم عَلَّمَنَا الله به ما یاد بده
بهترین نسخه ی هر غصه و هر دردی تو
جامعه خواندی و ما را علوی کردی تو
رحمتت کاش به قلبم برسد، محتاجم
گره کور دلم باز شود... محتاجم
نظری کن به منِ خسته که بد محتاجم
من به لطف و کرمت تا به ابد محتاجم
گوهر اشک به بازار غمت روزی کن
سحری، روضه میان حرمت روزی کن
راه این روضه ی غمناک، مسیری سخت است
دور از خانه غریبانه اسیری سخت است
این همه جام بلا را بپذیری سخت است
یادِ تخریب حرم روضه بگیری سخت است
آب بستند به صحن و حرم جدت آه
سال ها سوختی از داغ اباعبدالله
رتبه ی فاطمی ات قابل تشکیک نبود
این همه اذیت معصوم خدا، نیک نبود
حق تو دیدن ویرانه ی تاریک نبود
جایگاهت به خدا "خان صعالیک" نبود
کنج ویرانه دلت سوخت و در تب بودی
مطمئنم که به یاد دل زینب بودی
حمله بر حصن حصین؟! بر متوکل لعنت
طعنه بر هادی دین؟! بر متوکل لعنت
خوردی آقا به زمین؟! بر متوکل لعنت
آه از کوچه، همین... بر متوکل لعنت
بهر آزار، تو را بین طناب آوردند
با چه رویی به سویت ظرف شراب آوردند؟!
خوب شد پاره، گریبان کسی این جا نیست
خوب شد دختر حیران کسی این جا نیست
خوب شد چوب به دستان کسی این جا نیست
خواهری بی سر و سامان کسی این جا نیست
تا ز حلقوم حسین آیه به لب هاش نشست
خیزران زود به دندان ثنایاش نشست
محمد جواد شیرازی
شهر سرور آل عبا، سُرَّ مَن رَأیٰ
خوش گفته اند نام تو را سُرَّ مَن رَأیٰ
بی تاب وصل کرده مرا جان هل اتیٰ
شش گوشه ی جدید تو یا سُرَّ مَن رَأیٰ
امشب بپاست جشن و سروری در آسمان
در هرکجای عرش خدا، سُرَّ مَن رَأیٰ
با این کریم های کرم زاده ات شدی
کهف تمامی فقرا سُرَّ مَن رَأیٰ
از سختی زمانه که درمانده می شویم
هستی همیشه عقده گشا سُرَّ مَن رَأیٰ
قم، کاظمین، زینبیه، شهر ری، نجف
مشهد، مدینه، کرب و بلا، سُرَّ مَن رَأیٰ...
این ها تمام دلخوشی ما فقیرهاست
ای منتهای حاجت ما سُرَّ مَن رَأیٰ
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محسن صائمی
علت روی زمین ریختنم معلوم است
اثر زهر به هر عضو تنم معلوم است
جگرم سوخته از زهر... تنم می سوزد
لخته های جگرم در دهنم معلوم است
چقدر درد از این شهر به خاطر دارم
از دل سوخته درد و محنم معلوم است
حق من رفتن در خان صعالیک نبود¹
در نگاهم غم هجر وطنم معلوم است
وسط سجده به کاشانه ی من ریخته اند
رد پا روی عبا و بدنم معلوم است
از همین کوچه و توهین و دو دسته بسته
روضه ی ارثیه از پنج تنم معلوم است
هتک حرمت جلوی اهل و عیالم شده ام
شرم در چهره ی هر یاسمنم معلوم است
مردک پست به من باده تعارف کرده
خجلتم در دل شعر و سخنم معلوم است
یک نفر هست کنار من و شکرش باقی است
دور بالین من اشکِ حسنم معلوم است
حسنم روضه بخوان، روضه ی جسمی عریان
من که بر روی تنم پیرهنم معلوم است
در میان کفنم تربت یک بی کفن است
غربت جد من از این کفنم معلوم است
یاد تشنه شدن و پا زدنش افتادم
تشنه ام علت پر پر زدنم معلوم است
محمد جواد شیرازی
۹۵/۱
۱. طبق دستور «متوکل لعنة الله علیه» روز ورود به سامراء به بهانه اینکه هنوز محل اقامت امام آمده نیست! حضرت را در محل پستى که به «خان الصعالیک» (کاروانسراى گدایان و مستمندان) معروف بود، وارد کردند و حضرت آن روز را در آنجا به سر برد. البته هدف از این کار تحقیر موذیانه و دیپلمات مآبانه حضرت بود.
سخت محتاجم به خلوتگاهِ طور سامرا
قلب تاریکم شده محتاج نور سامرا
می شود دل، گیرِ این منزل اگر عاشق شود
با دو لقمه نانِ حضرت، از تنور سامرا
سهم دوری را دل دیوانه بر هم می زند
با سلامی بر امامان صبور سامرا
با وجود این کریمان هرچه تحریمش کنند
جای حیرت نیست می چرخد امور سامرا
پست را آقا و کوچک را عزیزش می کنند
پادشاهی را ببین در چشم مور سامرا
شکر حق که دور تا دور حرم ساکن شدند
شیعیان عاشق و جِیْشِ غیور سامرا
تا خود بحر النجف هم می رسد این بوی خوش
عطر لیموی حرم از راه دور سامرا
لالم از توصیف این لذت، چشیدن لازم است
خواندن یک جامعه دورِ قبور سامرا
غالبا هر کس حرم رفته روایت کرده از
نیمه شب های غریب و سوت و کور سامرا
با وجود این ضریح سبز چوبی می رسد
بوی مادر از حریم جمع و جور سامرا
عاقبت این شهر را مهدی گلستان می کند
می رسد یک روز هم روز سرور سامرا
محمد جواد شیرازی_ ۹۴/۷
در پادگان غربتش ماندم، از غصه آزادی نمی خواهم
وقتی حریمش رنگ غم دارد، من رنگ آبادی نمی خواهم
گرچه کبوتر در قفس دائم، فکر و خیالش روز آزادی است
من جلد صحن سامرا هستم از بند، آزادی نمی خواهم
هر عاشقی از چای این جا خورد، زیر لبش این جمله را می گفت:
ته مانده ی چای شما عشق است، حلوای بغدادی نمی خواهم
عشاق دورش گرچه کم اما، در رتبه هریک لشکری هستند
شاگرد عشاق حرم هستم، شیرین و فرهادی نمی خواهم
وقتی اذان دیگران صوتش آمد میان صحن ها گفتم:
یارب همین حس شنیدن را هرچند تو دادی... نمی خواهم
زیباترین نام جهان هادی، ذکرم شده در هر زمان هادی
جز نام زیبای امام خود، اذکار و اورادی نمی خواهم
اصلا بهشت ارزانی زاهد، انعام جنت قسمت عابد
فردای محشر من سکونتگاه، جز جنت الهادی نمی خواهم
هستم اگر کوچک تر از این عشق، بیمارم و در به در از این عشق
من راضی ام از عاشقش بودن، باور کن امدادی نمی خواهم
خونم بریزد در حرم ای کاش، در صحن های محترم ای کاش
شمشیر غیر از حضرتش هرگز ،جز دوست صیادی نمی خواهم
محمد جواد شیرازی
2/1/94 سامرا