عرش را داده بها، سیزدهِ ماه رجب
وعده ی اهل ولا، سیزده ماه رجب
از دل کعبه نمایان شده بر اهل زمین
وجه باقی خدا، سیزده ماه رجب
ما به شکرانه ی ناز قدمش معتکفیم
عشق شد قسمت ما، سیزده ماه رجب
بهترین بنده رسیده است اگر که شده است
بهترین وقت دعا، سیزده ماه رجب
چه بسا از برکاتش، برسد دست گدا...
روزی کرب و بلا، سیزده ماه رجب
صدفِ قلب کسی که شده دُرّش حیدر
فاطمه کرده سوا، سیزده ماه رجب
سیزده، آیت نور است برای عشاق
بهره مند است ازین نور تمام آفاق
کعبه بر غیر علی سینه دریده؟ هرگز
دلم از بندگی اش، دست کشیده؟ هرگز
باب هر علم، علی باشد و لقمان حتی
به الفبای علومش نرسیده هرگز
هر که از جام علی مست شد و عاشق شد
باده ای خوش تر از آن را نچشیده هرگز
جز به شوق نجف و دیدن انگور ضریح
بین سینه دل تنگم نتپیده هرگز
علی آن است که بهتر ز غلامان خودش
جامه ای بهر خودش هم نخریده هرگز
یک نفر بود و گل سر سبد خلقت بود
مثل او را به خودش خاک ندیده هرگز
علی آن جلوه ی نورانی ذات صمد است
"قل هو الله احد" را سندی مستند است
ذکر مدحش به لب جن و ملک گل کرده
به علی ختم رسل نیز توسل کرده
نه فقط تکیه ی عرش است به دستان علی
آسمان با نظرش، حفظ تعادل کرده
بارها گشت نبی بی کس و با یک لشگر...
یک تنه حیدر کرار، تقابل کرده
به همه خیر رساند و به همه روزی داد
از همه طعنه شنیده است و تحمل کرده
سفره دار کرمش بود حسن، با این حال
خودش از نان جوی خشک، تناول کرده
پدری کردنِ بر اهل ولا را ز ازل
حضرت حیدر کرار تقبل کرده
آن که زهرا به وجودش شده خرسند، علیست
برترین اصل، در آیین خداوند علیست
شد علی، معجزه و آیت عظمای نبی
شد صدایش شب معراج تسلای نبی
دیگران راه دگر رفته ولی شیر خدا
قدمش بود فقط جای قدم های نبی
بود احمد همه جا مست تماشای علی
بود حیدر همه جا مست تماشای نبی
در شب فتنه که بودند پی قتل رسول
همه دیدند که خوابیده علی جای نبی
شد ابالفضل اگر یک تنه سقای حسین
پدرش بود فقط یک تنه سقای نبی
بِعَلیٍ... بِعَلیٍ... بِعَلیٍ... بِعَلی...
بود ذکر بِعَلی، ذکر گوارای نبی
علی از هر جهتی بی مثل و تک بوده
نام او نام خداوند تبارک بوده
لشگر از جنگ هراسان شده، می پرهیزد
او سه دفعه ولی از جای خودش برخیزد
شاهکاری که علی کرد به جنگ احزاب
شعف و شور مرا یکسره برانگیزد
کار دشوار که می گشت، نبی بی وقفه
با توکل به خدا روی به حیدر می زد
عجبی نیست اگر پشت ندارد زرهش
هیچ کس نقل نکرده است علی بگریزد
تا علی نعره زند رو به صفوف دشمن
سپر و تیغ و زره روی زمین می ریزد
به چنین جلوه ی طوفانی و غرنده ی خود
بر همه، فخر و مباهات نماید ایزد
حق به دستان علی قدرت خود را رو کرد
پسر عبدود افتاد و ملک هو هو کرد
علی آن است که طبق سند روز غدیر
نزد هر مؤمن و هر مؤمنه ای هست امیر
علی آن بنده نوازی است که هنگام جلوس
بنشیند عوض مرد غنی، نزد فقیر
علی آن است که تا طفل یتیمی در شهر
نشود سیر، به والله نمی خوابد سیر
علی آن است که بر پیرهنش وصله پُر است
گرچه دارد ز عوالم همه را در تسخیر
علی آن است که با نور ولایش یک عمر
کرده دل های محبان خودش را تطهیر
علی آن است که گرچه حرمش در دل ماست
دل ما را به فراق نجفش کرده اسیر
"ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر؟!" حیدر کیست؟!
درک او کار به جز فاطمه ی اطهر نیست
محمد جواد شیرازی