سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شب عاشورا» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب عاشورا ۱۴۰۳

شب آخر شده و فرصت ما در گذر است
زینبت سخت بهم ریخته و خون جگر است

بیشتر در برم ای یار مناجات بخوان
چشم بر هم بزنی سوره ی فجرم، سحر است

روی شاداب و رخ ماهِ برافروخته ات
همه از شوق رسیدن به وصال پدر است

شده که وقت دعا باشد و یادت نکنم؟!
یادت ای مونس قلبم، همه جا در نظر است

چندمین بوته ی خار است که امشب کندی؟!
حق بده که دل من مضطرب و شعله ور است

جدمان گفته چه سخت است غم روز دهم
خواهرت از همه ی واقعه ها باخبر است

نه غمت هست چو یحیی و نه چون اسماعیل
غم قربان شدنت، سخت تر و سخت تر است

ظهر فردا که شود از غم سقای حرم
دست من روی سر و دست تو روی کمر است

با غم سینه و با تیر سه شعبه چه کنم؟!
آن که هر شعبه ی آن شاخه ای از میخ در است

نکند حنجرت از پشتِ سرت ذبح شود
نکند بوسه‌ی من زیر گلو دردسر است

عصر فردا بدنت زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوعِ به لبم بی ثمر است

می نویسند تواریخ پس از رفتن تو
خواهرت با عمر سعد و سنان همسفر است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۳ ، ۲۲:۱۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب عاشورا محرم ۱۴۰۲

از سر شب اضطرابم شد زیاد
بی کسی ات داده صبرم را به باد

یا أخ المظلوم، اشکم ممتد است
سایه ی بالاسرم، حالم بد است

حرف از روز وداع و غم زدی
خیمه ی اصحاب را بر هم زدی

خطبه ات آتش زده بر جان من
حرف رفتن می زنی جانان من؟!

هم قرارم بوده ای، پنجاه سال
هم کنارم بوده ای، پنجاه سال

خندق از چه دور خیمه کنده ای؟!
چه شده آخر؟! مرا ترسانده ای

پشت خیمه ها چه کردی جست و جو؟!
خارها را جمع کردی از چه رو؟!

مشت، بر این خاک می کوبم حسین
حق بده اینقدر آشوبم حسین

من همانم که زمان عقد خود
شرط کردم با تو باشم هرچه شد

این شب آخر به بالینم بمان
ریخته بر هم دلم، قرآن بخوان

خسته ام، رو سوی خالق می کنم
خار در پایت رود دق می کنم

دلهره از غربتت دارم حسین
در نمازم اشک می بارم حسین

در مناجاتم صدایت می کنم
تو نگویی هم دعایت می کنم

یا نرو یا آبرویم را بخر
می روی فردا مرا با خود ببر

لحظه ای کوتاه که خوابیده ای
خواب سگ های درنده دیده ای !

خواب دیدی قاتلت بد کینه داشت
چکمه اش را بر روی جسمت گذاشت

خواب دیدی طبق نقل مصطفی
مبتلا بر پیسی است آن بی حیا

تشنه تا مقتل تنت را می برند
این قبیله پیکرت را می درند

در بر جسمت توقف می کنند
تا سه ساعت هی تعارف می کنند

می شوی ای سرپناهم، بی پناه
سنگ باران می شوی در قتلگاه

روی تل باید ببیند خواهرت
خنجرِ کندی به زیر حنجرت

پیکرت را تا که غارت می کنند
روی سرنیزه بلندت می کنند

اجر و مزدت را سواران می دهند
بر تنت ده اسب جولان می دهند

از نوک نی تا سرت پایین رود
در میان کیسه ای خورجین رود

تا بهشت این نغمه ی چاووش رفت
واحسینا خواهرت از هوش رفت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۲ ، ۲۱:۱۵
عبدالرقیه

بیا خواهرم در بلا صبر کن
چنان صبر خیر النسا صبر کن

قدیمی ترین دوستدارِ حسین
در این داغ پر ابتلا صبر کن

اگر عصر فردا که لب تشنه ام
کسی زد مرا بی هوا صبر کن

فدای دل مضطرت زینبم
عزیزم برای خدا صبر کن

به هنگام طغیان سر نیزه ها
تنم می شود نخ نما، صبر کن

سر و صورت خونی ام، می شود
محل نزول عصا، صبر کن

سرم مثل یحیی جدا می شود
سرم از قفا شد جدا صبر کن

سه ساعت زمان می برد ذبح من
ببین قتل صبر مرا صبر کن

اگر زیر خنجر زدم دست و پا
نزن جان من دست و پا، صبر کن

مرا یاد کن در نماز شبت
مرا یاد کن هر کجا، صبر کن

اگر وقت مغرب شد و در برت
سرم رفت بر نیزه ها صبر کن

اگر بسته شد کتف تو در طناب
به حیدر نما اقتدا، صبر کن

رها می شوم بی کفن خواهرم
نپرس از غم بوریا، صبر کن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۲۲:۵۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب عاشورای محرم ۱۴۰۰

خورشید صبح فردا، بالا نیاید ای کاش
وقت جدایی از هم، بر ما نیاید ای کاش

یک لحظه هم نباشی در دردسر میافتم
دلشوره ام زیاد است، فردا نیاید ای کاش

***

بگذار تا بمانم خیره به چشم نازت
قرآن بخوان برایم با صوت دلنوازت

گفتی که در نمازم باشم به یادت اما
خیلی مرا دعا کن امشب سرِ نمازت

***

کرده غمت دلم را هر لحظه سخت تهدید
خیلی دلم سر شب با گریه هات لرزید

طاقت نداشتم خب، آتش به سینه ام زد
خاری که پشت خیمه، دست تو را خراشید

***

ای وای اگر بسوزی، در التهاب باشی
لب تشنه باشی اما محروم از آب باشی

خواهر بمیرد اما این صحنه را نبیند
از درد زخم هایت در پیچ و تاب باشی

***

از من مخواه باشم خیره به قتلگاهت
در فکر خیمه باشی فردا به هر نگاهت

موی تو را دهد تاب، در دور پنجه ی خود
قاتل به روی سینه، خندد به اشک و آهت

***

خواهر نباشم اصلا ساکت اگر بمانم
اذنم بده شبیه حیدر رجز بخوانم

باید چگونه قتلِ صبر تو را کنم صبر؟!
در زیر چکمه باشی، من که نمی توانم...

***

با چشم های خیسم، آیم به جست و جویت
از هر طرف بیاید تیر و سنان به سویت

ای وای اگر ببینم، کرده است بین مقتل
از روی کینه قاتل، با ضربه پشت و رویت

***

اصلا بگو چگونه گودال را ببینم؟!
باید چگونه بوسه از حنجرت بچینم؟!

فردا که چادرم سوخت، بین سپاه دشمن
باید که رو بگیرم با پاره آستینم

***

هم تو نمی پسندی، هم حق نمی پسندد
نگذار تا که خولی بر خواهرت بخندد

شمر حرامزاده اصلا حیا ندارد
راضی مشو که فردا کتف مرا ببندد

***

پنجاه سال، با هم دیدیم هر بلایی
پنجاه سال، با هم رفتیم هر کجایی

پنجاه سال طی شد، راهی نمانده لابُد
باید ببینم انگار مقتول نیزه هایی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۵۸
عبدالرقیه

فقالوا: " انّا نَقْتُلُکَ بُغْضاً لاَبِیکَ..."

کس منزلتت ندید، بُغضاً لابیک
از کینه شدی شهید، بُغضاً لابیک

از هر طرفی بر بدنت سنگ زدند
وقتی که شدی وحید، بُغضاً لابیک

تا زیر و رویت کند سنان، با نیزه
پهلوی تو را درید، بُغضاً لابیک

آن قدر عصا بر بدنت زد یک شیخ
تا خون ز لبت چکید، بُغضاً لابیک

با خشم و غضب، شمر سوی قتلگهت
آمد به تنت رسید، بُغضاً لابیک

تا که بدنت را بکشد سوی خودش
گیسوی تو را کشید، بُغضاً لابیک

چرخاند تنت را که سرت را ببرد
با یک لگدی شدید، بُغضاً لابیک

با خنجر کندش چقدر ضربه زد و...
سر از بدنت برید، بُغضاً لابیک

یک لشگر بی رحم، زمان غارت
بر روی تنت دوید، بُغضاً لابیک

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۳۳
عبدالرقیه

شب است و رفته قرارم، چه می شود فردا؟!
به من بگو کس و کارم، چه می شود فردا؟!

صدای گریه ات امشب دل مرا لرزاند
چگونه اشک نبارم، چه می شود فردا؟!

چرا... چرا سوی گودال خیره می مانی؟!
بگو یگانه نگارم چه می شود فردا؟!

چقدر بوسه زدم زیر حنجر خشکت
عجیب دلهره دارم، چه می شود فردا؟!

نگو که صبر کنم زیر نیزه جان بکنی
بگو به سینه ی زارم چه می شود فردا؟!

نخواه تا که ببینم کفن نداری، نه
ببین به غصه دچارم، چه می شود فردا؟!

کفالتم همه جا بوده با ابوفاضل
نباشد او به کنارم چه می شود فردا؟!

ز حال رفتم و دیدم اسیر حرمله ام
حسین آخر کارم چه می شود فردا؟!

مرا مجاور شمر و سنان سفر نفرست
به دشمنت نسپارم، چه می شود فردا؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۲۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب عاشورا محرم ۹۸

حسین... از تو خودم را جدا ببینم چه؟!

اگرکه صبح شود، من بلا ببینم چه؟! 

 

بیا و این شب آخر سخن بگو با من

اگر به نیزه، تو را بی صدا ببینم چه؟! 

 

عبا به دوش نشستی، نماز می خوانی

تو را بدون لباس و عبا ببینم چه؟!

 

تنی که زینت دوش نبی اکرم بود

به روی خاک بیابان، رها ببینم چه؟! 

 

عجیب دلهره دارم سر تو را ببُرند

خدا نکرده تو را زیر پا ببینم چه؟! 

 

همیشه بوده سرت سایه ی سر زینب

اگر سرت به روی نیزه ها ببینم چه؟! 

 

منی که تاب ندارم تنت کبود شود

به ضرب نیزه، تنت نخ نما ببینم چه؟! 

 

میان سجده دعا کن تنت کفن بشود

اگر تنت وسط بوریا ببینم چه؟!

 

اگر قرار شود بی تو من سفر بروم

کنار محمل خود شمر را ببینم چه؟!

سید پوریا هاشمی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۵۰
عبدالرقیه