دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب عاشورا ۱۴۰۳
شب آخر شده و فرصت ما در گذر است
زینبت سخت بهم ریخته و خون جگر است
بیشتر در برم ای یار مناجات بخوان
چشم بر هم بزنی سوره ی فجرم، سحر است
روی شاداب و رخ ماهِ برافروخته ات
همه از شوق رسیدن به وصال پدر است
شده که وقت دعا باشد و یادت نکنم؟!
یادت ای مونس قلبم، همه جا در نظر است
چندمین بوته ی خار است که امشب کندی؟!
حق بده که دل من مضطرب و شعله ور است
جدمان گفته چه سخت است غم روز دهم
خواهرت از همه ی واقعه ها باخبر است
نه غمت هست چو یحیی و نه چون اسماعیل
غم قربان شدنت، سخت تر و سخت تر است
ظهر فردا که شود از غم سقای حرم
دست من روی سر و دست تو روی کمر است
با غم سینه و با تیر سه شعبه چه کنم؟!
آن که هر شعبه ی آن شاخه ای از میخ در است
نکند حنجرت از پشتِ سرت ذبح شود
نکند بوسهی من زیر گلو دردسر است
عصر فردا بدنت زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوعِ به لبم بی ثمر است
می نویسند تواریخ پس از رفتن تو
خواهرت با عمر سعد و سنان همسفر است
محمد جواد شیرازی