خورشید صبح فردا بالا نیاید ای کاش
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب عاشورای محرم ۱۴۰۰
خورشید صبح فردا، بالا نیاید ای کاش
وقت جدایی از هم، بر ما نیاید ای کاش
یک لحظه هم نباشی در دردسر میافتم
دلشوره ام زیاد است، فردا نیاید ای کاش
***
بگذار تا بمانم خیره به چشم نازت
قرآن بخوان برایم با صوت دلنوازت
گفتی که در نمازم باشم به یادت اما
خیلی مرا دعا کن امشب سرِ نمازت
***
کرده غمت دلم را هر لحظه سخت تهدید
خیلی دلم سر شب با گریه هات لرزید
طاقت نداشتم خب، آتش به سینه ام زد
خاری که پشت خیمه، دست تو را خراشید
***
ای وای اگر بسوزی، در التهاب باشی
لب تشنه باشی اما محروم از آب باشی
خواهر بمیرد اما این صحنه را نبیند
از درد زخم هایت در پیچ و تاب باشی
***
از من مخواه باشم خیره به قتلگاهت
در فکر خیمه باشی فردا به هر نگاهت
موی تو را دهد تاب، در دور پنجه ی خود
قاتل به روی سینه، خندد به اشک و آهت
***
خواهر نباشم اصلا ساکت اگر بمانم
اذنم بده شبیه حیدر رجز بخوانم
باید چگونه قتلِ صبر تو را کنم صبر؟!
در زیر چکمه باشی، من که نمی توانم...
***
با چشم های خیسم، آیم به جست و جویت
از هر طرف بیاید تیر و سنان به سویت
ای وای اگر ببینم، کرده است بین مقتل
از روی کینه قاتل، با ضربه پشت و رویت
***
اصلا بگو چگونه گودال را ببینم؟!
باید چگونه بوسه از حنجرت بچینم؟!
فردا که چادرم سوخت، بین سپاه دشمن
باید که رو بگیرم با پاره آستینم
***
هم تو نمی پسندی، هم حق نمی پسندد
نگذار تا که خولی بر خواهرت بخندد
شمر حرامزاده اصلا حیا ندارد
راضی مشو که فردا کتف مرا ببندد
***
پنجاه سال، با هم دیدیم هر بلایی
پنجاه سال، با هم رفتیم هر کجایی
پنجاه سال طی شد، راهی نمانده لابُد
باید ببینم انگار مقتول نیزه هایی
محمد جواد شیرازی