گاهی میان راه عقب را نگاه کن
خیر کثیرِ حضرت رب را نگاه کن
بی خود نبوده که شب و روزت علی شده
از لطف فاطمه است سبب را نگاه کن
هرگز پیِ فلان و فلان زاده ها نرو
در راه عشق، اصل و نسب را نگاه کن
از برکت زراعت حیدر چنین شده
شیرینی میان رطب را نگاه کن
هرجا که رد شده است بهشتی بپا شده
خاک نجف وجب به وجب را نگاه کن
سوگند میخورم که به چشمش طلا کند
در زیر پاش ظرف حلب را نگاه کن
از من نپرس این همه سائل برای چیست؟!
کیسه به دوشِ نیمه ی شب را نگاه کن
تا که طبیب شد، همه بیمار او شدند
خیل مریض پشت مطب را نگاه کن
در جنگ تن به تن که همه خوف کرده اند
تنها امیرِ داوطلب را نگاه کن
عمربن عبدود سر خود را به باد داد
بنشین و رزم شیر عرب را نگاه کن
نَفسُ الرَّسول بودن او جای خود سپس...
"زوج البتول" گشت... "لقب" را نگاه کن
نذر نگاه او صدقه، سر عطا نما
یعنی طریق ام وهب را نگاه کن
زهرا اجازه داد... محب علی شدیم
خیر کثیرِ حضرت رب را نگاه کن
محمدجواد شیرازی
۹۴/۶