سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاطمه معصومه» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها ۱۴۰۳

 

ای رحمت بی انتها، ای گوهر عشق
عرض سلامم خدمتت، ای خواهر عشق

مثل برادر، صاحب خیر کثیری
معصومه، ای خورشیدِ ذره پرور عشق

یا فاطمه، از نسل زهرایی و قطعا
خالق، چشانده بر تو هم از کوثر عشق

ای باب حاجت، دختر باب الحوائج
الگوی دخترهای مؤمن، دختر عشق

صحن و سرایت، صحن کل اهل بیت است
پیداست تحت قبه ات، هر مظهر عشق

وجهی ز عشق اهل ایران قلب طوس است
در قم تجلی کرده وجه دیگر عشق

از عارفان و سالکانِ سیر حق شد
هر کس تلمذ کرد در قم، محضر عشق

ای صاحب شأن و مدارج، بین جنت...
منت گذار و این گدا را کن شفاعت


تا دوخت چشمش را به چشمان سیاهت
آرامش موسی بن جعفر شد نگاهت

بس که برادر بوسه بر پیشانی ات زد
بوی خراسان می وزد از بارگاهت

وقتی پدر فرمود جان من فدایش
بر اهل معرفت عیان شد جایگاهت

مرغ دلم هرجایی و سر به هوا بود
افتاد تا راهش به قم، شد سر به راهت

هر دل که در آن نیستی بی سرپناه است
فارغ شدم از هر بلایی در پناهت

بهر شهادت روسفید و لایقش کن
تا که نمرده این غلام روسیاهت

بانو قسم بر وعده ی صادق کمک کن
تا که شوم از شیعیان دل بخواهت

هجران چشیده، هجر مهدی کشته ما را
خم کرده این اندوهِ سنگین، پشت ما را


بی یوسف زهرا غم ما بی شمار است
وضعیت ما، بین دنیا گریه دار است

ای که چشیدی سال ها دوری دلبر
با ما بگو کِی آخر این انتظار است؟

بیچاره آن عاشق که دور از مرقدت ماند
خوشبخت آن عاشق که با تو همجوار است

دلتنگی و اشکم به یاد بارگاهت
لطفی است که از جانب پروردگار است

آرامش و گرما و شور بین صحنت
کهف و پناه امن من، در روزگار است

رخصت بده تا نوکرت باشم همیشه
نوکر شدن بهر کریمان افتخار است

رزق دو چشمم را محرم، بیشتر کن
قلبم برای ماه ماتم بی قرار است

ای نور، بر تاریکی قلبم جلا ده
رزق زیارت، یک سحر در کربلا ده

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۰:۲۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ حرم حضرت معصومه سلام الله علیها _ شهادت حضرت ۹۸

غم دیدی و غربت چشیدی صبر کردی
هجران چشیدی، زجر دیدی صبر کردی

از داغ دوری پدر، قدت کمان شد
از غربتِ زندان شنیدی، صبر کردی

هر دفعه دلتنگِ رضا جانت که بودی...
چون شمعِ گریانی چکیدی، صبر کردی

عزم سفر کردی، بلا دیدی در این راه
با شوقِ این که می رسیدی، صبر کردی

در ساوه خویشان را به خون دیدی، بمیرم
زهرِ جفا را سر کشیدی، صبر کردی

تا شهر قم رفتی به عشاقت رسیدی
بینِ مریدان با امیدی صبر کردی

تا قم رسیدی، یادِ زینب گریه کردی
پیراهن از داغش دریدی، صبر کردی

گفتی چگونه عمه در داغ حسینت
تا قتلگاهِ او دویدی صبر کردی؟!

مانند گل دانه به دانه با دل خون
از پیکرش سر نیزه چیدی، صبر کردی

در شام، وقتی چادرت می سوخت، دورت...
نه یار بود و نه مریدی، صبر کردی

جای تمام بچه ها شلاق خوردی
از دردِ کعبِ نی خمیدی، صبر کردی

تا روز آخر روضه های کربلا را
در سینه ی ما پروریدی، صبر کردی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۸ ، ۲۱:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ حرم حضرت معصومه سلام الله علیها _ شهادت حضرت ۹۸

بیشتر آن چه که در فرقه ی ما مرسوم است
سائلی کردنِ از فاطمه ی معصومه است

دختر بابِ حوائج شدنش حکمت داشت
چون کریمه شد و بر باب کرم موسوم است

چه مقامی است که معصوم "فداها..." گوید؟!
شأن او شأن امام است که نامعلوم است

اوج خوشبختی ما کلبِ سرایش شدن است
هر کسی نیست سگِ فاطمه، بختش شوم است

چهارده نور به دل دارم و این بانو هم
خواهر حضرت خورشید در این منظومه است

نام زوار حریمش که بهشتی شده اند
در میان صحف مادر او مرقوم است

هر کسی عرض ارادت به مقامش نکند
از عنایات غریب الغربا محروم است

روز محشر به محبش برسد دار نعیم
سهم هر کس نشود نوکر او زقوم است

حرمش جلوه به فردوس برین خواهد داد
جنتِ بی حرمش باغچه ای موهوم است

سال ها دوری بابا و برادر دیدن...
گوشه ای از غم و دردِ دل این مظلومه است

در غریبی زیادش فقط این نکته بس است
شیعیانش نشنیدند که او مسموم است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۸ ، ۱۱:۳۱
عبدالرقیه

السلام ای زینب موسی بن جعفر، فاطمه

حضرت معصومه ی آل پیمبر، فاطمه

مظهر الله اکبر، ای سراسر فاطمه

می زنم از دل صدا با حال مضطر فاطمه

 

تا که هر دفعه دلم از دست این و آن شکست

بر لبم بانگ اغیثینی اغیثینی نشست

 

بی پناه افتاده ام امشب نجاتم می دهی؟!

پای من لغزیده از غفلت ثباتم می دهی؟!

تشنه ی عشقم کمی آب حیاتم می دهی؟!

شوق طوف مرقدت دارم، براتم می دهی؟!

 

دل بر احسان شما بستم، مرا هم می خری؟

سائل کوی رضا هستم، مرا هم می خری؟

 

از فراق باغبان گلبرگ ها پژمرده است

بر دل زهرایی ات مُهر جدایی خورده است

خاطرت از دوری شمس الشموس آزرده است

رنگ و رویت را مصیبت های ساوه برده است

 

خواستی تا منزل جانان روی اما نشد

آمدی تا زائر دلبر شوی اما نشد

 

مردم قم یاس و نیلوفر به دورت ریختند

دسته دسته لاله ی پرپر به دورت ریختند

با ادب، با ذکر یا حیدر به دورت ریختند

کوچه کوچه فضه و قنبر به دورت ریختند

 

خوب شد این جا همه بیدار و شیعه مذهب اند

گریه کن های مصیبت های عمه زینب اند

 

خوب شد سنگی در این جا سوی ابرویی نرفت

شعله ای از آسمان مابین گیسویی نرفت

بهر غارت سینه ریزی و النگویی نرفت

روی صحن سینه ای شمرِ سیه رویی نرفت

 

خنجر کندی مداوای دلی محزون نشد

آسمان شهر قم شش ماه رنگ خون نشد

 

از روی نیزه سری این جا نمی افتد زمین

خواهری در بین مرکب ها نمی افتد زمین

دختری در زیر دست و پا نمی افتد زمین

چادر ذریه ی زهرا نمی افتد زمین

 

من کجا و خواندن ابیات مکشوفه کجا؟!

ساکنان قم کجا و لشگر کوفه کجا؟!

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۵ ، ۱۹:۵۹
عبدالرقیه