سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ولادت» ثبت شده است

اشکم دو چشمه بر لب مژگان درست کرد

در خشکسالِ عاطفه باران درست کرد

 

بشکن دل مرا که شکایت نمی کنم

کار مرا همین دل ویران درست کرد

 

حالم گرفته بود و دلم غرق خون ولی

حال مرا نوایِ "حسن جان" درست کرد

 

کاری که با رکوع و سجود و دعا نشد

آخر توسلِ به کریمان درست کرد

 

شک داشتم به سینه که برهان نظم چیست؟

زلف نگار در دلم ایمان درست کرد

 

حق است خالقی که برای عِباد خویش

شاهی ز نسل شاه خراسان درست کرد

 

در حیرتم چه کرد دو چشمش که اینچنین

از مرغ لال، مرغ غزلخوان درست کرد

 

دستی به روی سینه ی گمراه من کشید

از کفر محض عبد پشیمان درست کرد

 

روی لبم رسید نوای حسن حسن

در هر تپش...به هر نفس و دم زدن حسن

 

 

 

دل دل کنان رسیده ام اما نمی روم

با جام خالی از لب دریا نمی روم

 

با صد امید آمده ام سمت سامرا

میخانه دایر است به صحرا نمی روم

 

از پای سفره های حسن های اهل بیت

عالَم اگر زنند بفرما... نمی روم

 

آلوده اش شدم که شفاعت کند مرا

بیهوده سمت توبه و تقوا نمی روم

 

در دوزخِ فراق بسوزم مرا خوش است

 بی دردِ عشق، جنتُ الاعلی نمی روم

 

کهفُ الوریٰ حسن، شب احیای من حسن

بی مهر دوست مجلس احیا نمی روم

 

خود را کشانده ام به در خانه ی کریم

سنگم زنند هم من از این جا نمی روم

 

امشب به دور خال لبش چرخ می زنم

فردا طواف چشم، جداگانه می روم

 

وقتش رسیده است، عجب محشری شده است

میلاد حضرت حسن عسکری شده است

 

 

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۱۰/۲۷

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۴ ، ۲۲:۱۱
عبدالرقیه

السلام علیک یا رسول الله... یا رحمة للعالمین

 

دانلود فایل صوتی این شعر با نوای حاج محمود کریمی

دانلود فایل تصویری این شعر با نوای حاج محمود کریمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رضا طاهری

 

شمس رویت همیشه تابنده است

ابرویت ذوالفقارِ برنده است

دلت از مهر و عشق آکنده است

نام احمد تو را برازنده است

یا محمد که هر دو زیبنده است

 

مست جامت شدم خدا را شکر

صید دامت شدم خدا را شکر

بعد، رامت شدم خدا را شکر

من بنامت شدم خدا را شکر

هر اسیری به تو پناهنده است

 

خانواده به خانه محتاج است

مو پریشان به شانه محتاج است

مرغ، بر آب و دانه محتاج است

نوکرت بی بهانه محتاج است

دستِ لطفت زِ بس که بخشنده است

 

زینت دوش تو حسین و حسن

عطر تو برده عطر و بوی وطن

شاهد حرف من اویسِ قرن

بتکان باز هم عبا، دلِ من...

بر همین عطر دلنشین بند است

 

خطبه های فصیح تو دریاست

خنده های ملیح تو غوغاست

سینه ی ما... ضریح تو اینجاست

رحمتی و شبیه تو زهراست

نامتان هم مرا خوشایند است

 

چشم تو کرده بر دلم اثبات

من کجا خواندن از شما... هیهات

پس نوشتم به جای این ابیات

بر محمد و آل او صلوات

این دعا ضامنِ فرستنده است

 

راه سخت است، راهِ حل داری

میل برچیدن هُبَل داری

صحبت از رب لم یزل داری

فاطمه را که در بغل داری

دشمن ابترت سرافکنده است

 

سوره خواندی و از ولی خواندی

هر کجا بی معطلی خواندی

سنگ هم خوردی و ولی خواندی

آیه آیه "علی علی" خواندی

شاهد حرف من خداوند است

 

بستر تو که جای هرکس نیست

منبر تو که جای کرکس نیست

پس خلافت برای ناکس نیست

لایق مسند شما پس نیست...

غیر خیبر شکن که رزمنده است

 

حشر، حق است... پس اجل حق است

راه توحید از ازل حق است

الحق این حرف چون عسل حق است

حق علی و علی معَ الْحَق است

حق علی را به قلب ما کنده است

 

میوه داده است اشک و آه علی

دو جهان، شیعه شد سپاه علی

مذهب صادق است، راه علی

مثل موجی به تکیه گاه علی...

مکتب جعفری خروشنده است

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۱۰/۶

 
۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محمد حسین پویانفر

ای بنده ی رب رحیم آقا حسن جان

یا مَن یُسَمّیٰ بالکریم آقا حسن جان

تنها صراط مستقیم آقا حسن جان

ارباب مایی از قدیم آقا حسن جان

 

ای معنی یا نور و یا قدوسم آقا

تا زنده ام نعلینتان می بوسم آقا

 

دُر گران از بحر تا ساحل رسیده

استاد اخلاق ابوفاضل رسیده

پروانه ها... شمعی در این محفل رسیده

بی خود نبوده این همه سائل رسیده

 

امشب تمام حاجتم یک گوشه چشم است

چشمی که حتی می کند یک جلوه اش مست

 

ای جلوه ی نورانی آیات توحید

با خنده هایت فاطمه آرام خندید

جبریل بالش را به بازوی تو مالید

هرشب علی یک بوسه از کنج لبت چید

 

افطار زهرا و علی بوسیدن توست

آرامِ جان مصطفی خندیدن توست

 

هستی تماما فاطمی از پای تا سر

مستِ نگاهت عالم بالا سراسر

آزادگان، پیش تو افتادند با سر

در پیشگاهت بارها باید گدا سر_

 

با قصد سجده سوی پای تو کشانَد

در سجده تا زیر عبای تو بیاید

 

باید که شعر از پنجه و بازویتان گفت

از ذوالفقار گوشه ی ابرویتان گفت

در کودکی از نغمه ی هو هویتان گفت

از لاالهِ لابه لای مویتان گفت

 

حتی نخ پیراهنت حبل المتین است

مانند زهرا و امیرالمؤمنین است

 

ای معنی حَیِّ عَلیٰ خَیْرِ العَمل تو

آب دهانت برتر از جوی عسل تو

بر مشکلات بی شمارم راه حل تو

من لایق تو نیستم حداقل تو...

 

لطفی کن و دستی بکش روی سر من

دستی بکش، بر هم بزن موی سر من

 

سفره بیانداز و گدا دعوت کن امشب

نان شبت را بازهم قسمت کن امشب

بنشین کمی با بی نوا صحبت کن امشب

ما را دعا کن...غرقِ در رحمت کن امشب

 

تو آبروداری ولی بی آبرو من

بنده نگاهش هست بر مولا لزوماً

 

پشت در میخانه ات عمری نشستم

خوردم نمک اما نمکدان را شکستم

با این همه روزی خور خوان تو هستم

از بوی نان سفره ات عمری است مستم

 

از سفره ات یک تکه نان می خواهم امشب

آن نان که خود خوردی از آن می خواهم امشب

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۴/۹

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۵:۱۳
عبدالرقیه