آنگونه که بر تشنه، دریا چاره ساز است
گریه فقط بر عبدِ رسوا چاره ساز است
ما رویِ برگشتن به میخانه نداریم
پشت درِ میخانه ما را چاره ساز است
بر بندهی آواره و دور از امامش
یک گوشهچشم از سوی مولا چاره ساز است
در دورهای که معصیت رونق گرفته
ای همنشینِ روضه، تقوا چاره ساز است
هر لحظه، برکت دارد اما جور دیگر
در روز مادر، نام زهرا چاره ساز است
دیدی گرهها کور شد، ذکر شریفِ
زهرا سلام الله علیها چاره ساز است
وقتی دلت خیلی گرفته، بی قراری
بین نجف، آغوش بابا چاره ساز است
یک عمر، درد و خستگی را زیر ایوان
یک دم نشستن بر تماشا چاره ساز است
محشر که دستم خالی است و بی پناهم
گریه به ثارالله، آنجا چاره ساز است
عبدالحسینیم و به غم های دل ما
تنها حریم آن دلآرا چاره ساز است
شب های جمعه دل که می گیرد، نوایِ
محزونِ یک مادر به دلها چاره ساز است
روی زمین پا می کشد نزدم حسینم
آخر مگر که این تقلا چاره ساز است؟!
لب تشنه را حاجت به زخم نیزهها نیست
لب تشنه را آب گوارا چاره ساز است
مذبوح من، بر قلب مادر بعد از این داغ
تنها نوای واحسینا چاره ساز است
محمد جواد شیرازی