مادرم در بستر است این روزها
پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۳۹ ب.ظ
غزلی از زبان حضرت زینب سلام الله علیها
مادرم در بستر است این روزها
روزی ام چشم تر است این روزها
مردمِ شهر مدینه کارشان
ترک نهی از منکر است این روزها
از زبان دوست و دشمن فقط
طعنه سهم حیدر است این روزها
ذکر من امن یجیب و پر زدن...
...آرزوی مادر است این روزها
خواست تا حال علی بهتر شود
گفت: حالم بهتر است این روزها
هیچ کس این جمله را باور نکرد
پهلویش گویاتر است این روزها
چه بلایی بر سرش آورده اند
مردم دنیا پرست این روزها
نیمه شب ها درد پهلو می کشد
بازویش دردسر است این روزها
دردها از دست مادر خسته اند
دردش از پا تا سر است این روزها
مجتبی هم پیر شد بس که فقط
فکر مسمار و در است این روزها
شانه زد موی مرا فهمیده ام
روزهای آخر است این روزها
محمد جواد شیرازی
93/12