کاسه ی صبرم دگر لبریز شد آقا کجاست؟
جمعه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۱۲ ب.ظ
کاسه ی صبرم دگر لبریز شد آقا کجاست؟
این بهار زندگی پاییز شد آقا کجاست؟
سالها دنبال ذکری خاص گشتیم آخرش...
...بهر بیماری ما تجویز شد: آقا کجاست؟
بُرده داغ هجر او من را به کنج خانه ام
کار من از این و آن پرهیز شد آقا کجاست؟
آنکسی که لطف او بر این دلم تابید و بعد...
...با نگاهش بنده ی ناچیز شد آقا ، کجاست؟
عصر غیبت در قنوت وتر جای ذکرها
بر لب هر عاشق شب خیز شد : آقا کجاست؟
عده ای در آخر هفته پیِ خوشحالی اند
جمعه ها برما چه حزن انگیز شد ، آقا کجاست؟
بسکه دم از او زدم این دل گرفته بوی او
سر درِ ویرانِ دل، آویز شد : آقا کجاست؟
مثل او وقتی که خواندم روضه ی شیب الخضیب
این زمینِ قلب ، حاصلخیز شد، آقا کجاست؟
تا که زهرا پشت در فرمود مهدی جان بیا
ذکر دیوار و در و قرنیز شد: آقا کجاست؟
#مهدی_علی_قاسمی
۹۴/۵/۲۳
۹۴/۰۵/۲۳