دل شده بی قرارِ چشم ترم
السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه
دل شده بی قرارِ چشم ترم
اشک باشد عیارِ چشم ترم
شد خزان روزگارِ چشم ترم
تا بیاید نگارِ چشم ترم
برترین مستحب دعای فرج
خوانده ام روز و شب دعای فرج
گرچه شد ذکر لب دعای فرج
گریه ام شد شعار چشم ترم
هست دنیا برای من محبَس
طعنه خوردم ز هر کس و ناکس
خسته گردید جمعه ها از بس...
...که گرفت استخاره چشم ترم
تا نمردم بیا عنایت کن
این گدا را خودت هدایت کن
اصلا امشب مرا فدایت کن
بنشین در کنارِ چشم ترم
برسان بر گدا وصالت را
نبر از خاطرم خیالت را
گل نرگس بگو جمالت را...
...کی کند پس نظاره چشم ترم؟
من اسیر و فقیر یک نظرت
نام من را ببر تو در سحرت
یا ابانا فدای چشم ترت...
...چشم من، چشمه سار چشم ترم
ای نگارم! چرا نمی آیی؟
شهریارم! چرا نمی آیی؟
بی قرارم، چرا نمی آیی؟
کی میایی بهارِ چشم ترم؟
آخرش من تو را نمی بینم
«فتصدّق» ببین که مسکینم
بعد مرگم بیا به بالینم
فاتحه خوان نثارِ چشم ترم
مادرت پشت در تو را می خواند
عرش حق را صدای او گریاند
سوز صوتش دل مرا لرزاند
روضه خوان شد دوباره چشم ترم
مهدی علی قاسمی
۹۴/۱۱/۹