فصل خزان باغ مرا دلگیر کرده
فصل خزان باغ مرا دلگیر کرده
حال و هوای خانه ام تغییر کرده
از کوچه بیزارم خدا... این کوچه ی تنگ
یاس جوانم را کمان و پیر کرده
صبر و سکوت من برای حفظ اسلام
روباهِ یثرب را برایم شیر کرده
ریحانه ام در بستر است و درد دارد
سرتاسرش از ضربه ها تغییر کرده
این که چرا زهرایم از من رو گرفته
این روزها فکر مرا درگیر کرده
پهلو به پهلو کرد... رنگش مثل گچ شد
سرّ درونش را رخش تفسیر کرده
در خواب دیدم فضه با اسماء می گفت:
مرهم به زخم بازویش تأثیر کرده
سجاده اش را نیمه شب انداخت زهرا
دیدم نشسته نیت تکبیر کرده
رفته به سجده دست بر پهلو گرفته
هنگام برگشتش چرا تأخیر کرده؟!
شأن نزول آیهی تطهیر قرآن
با خون خود بیت مرا تطهیر کرده
با گفتن عجل وفاتی در قنوتش
از زندگی کردن مرا هم سیر کرده
فهمیدم از رنگ در و دیوار خانه
مسمار بدجوری به یاسم گیر کرده
قنبر خدا خیرش دهد با چشم گریان
میخ در این خانه را تعمیر کرده
محمد جواد شیرازی
۹۴/۱۲