با ذکر علی فاطمه را شاد کنیم
حق را سرِ هر مأذنه فریاد کنیم
امروز که داعش به درک واصل شد
از غیرت صدرزاده ها یاد کنیم
محمد جواد شیرازی
معراج من یعنی که غمخوار تو باشم
آواره ی کوی علمدار تو باشم
گفتم سگ کوی تو هستم تا کمی هم
در زندگانی ام وفادار تو باشم
در این دو ماهه زیر و رو کردی دلم را
آوردی ام در روضه تا یار تو باشم
آقا اگر سربار تو بودم ببخشید
می خواستم من هم عزادار تو باشم
من را چه کار اصلا به مزدِ این دو ماهه
کاری نکردم که طلبکار تو باشم
یک خواهشی دارم فقط، جان رقیه
بگذار تا آخر گرفتار تو باشم
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رستمی
دانلود صوت دکلمه خوانی شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی
ای کوثر طهور، از این باده سر نکش
آتش به حالِ درهم ماه صفر نکش
عالم بدون روی تو تاریک و تیره است
خورشید مشرقین، عبا روی سر نکش
پنجاه بار، در وسط این گذر نیفت
پنجاه بار، بر دل عالم شرر نکش
اینقدر پیش چشم همه، یاد مادرت
در پشت درب خانه ی خود دردسر نکش
بال و پر هزار مَلک فرش راه توست
شمسُ الشموس، روی زمین بال و پر نکش
دیگر شبیه مارگزیده به خود مپیچ
دامن به خاک حجره بیا و دگر نکش
خواهر که نیست محضر تو، لااقل غریب
وقت وداع، دردِ فراق پسر نکش
با قطره قطره بارش چشم بهاری ات
تصویر روضه ی پسر و یک پدر نکش
هرکار هم کنی پسرت پا نمی شود
بس کن حسین، این همه آه از جگر نکش
بس کن حسین، زینبت از هوش می رود
پنجه به خاک در برِ او اینقدر نکش
محمدجواد شیرازی
یک اربعین آتش گرفتم از فراقت
آتش گرفتم از غم و رنج و مصیبت
تا که دوباره زائرت باشم برادر
چله گرفتم، چله در رخت اسارت
یادم نرفته تشنه بودی بین گودال
هَل مِن مُعینت ماند آخر بی اجابت
یک لقمه نان هم بعد تو راحت نخوردم
حتی ننوشیدم پس از تو آب، راحت
یادم نرفته لحظه ای که نیزه خوردی
تکیه زدی بر نیزه ای غرق جراحت
در خاطرم مانده سرت را می بریدند
در خاطرم مانده زمان سخت غارت
با گریه افتادم به روی پیکر تو
با کعبِ نی بُردند من را از کنارت
دور از نگاه ساقی لشکر ابالفضل
خیلی به ما شد شام عاشورا جسارت
دیدی مرا بر ناقه ی عریان نشاندند؟!
دیدی چگونه شد ادا اجر رسالت؟!
در آسمان کردی طلوع و سر شکستم
وقتِ غروبت جان سپردم در حقیقت
هر جا که رفتم مثل حیدر خطبه خواندم
نام تو را بردم برادر با جسارت
من دشمنت را بر سر جایش نشاندم
با ذوالفقار صبر و تیغ استقامت
اما دلم خیلی پر است از دشمنانت
بر حرمله، بر ابن سعد و شمر لعنت
هر کس که می افتاد ما را می کشیدند
حتی به ما یک دم نمی دادند مهلت
قبل از ورود شام با صوت حزینم
گفتم به نیزه دار از یک راه خلوت...
... این دختران را وارد این کوچه ها کن
لج کرد با ما آن خبیث بی مروت
دروازه ی ساعات ما را دوره کردند
خیلی در آن ساعات افتادم به زحمت
از صبح دَم تا عصر در بین اراذل...
باشد نمی گویم بماند تا قیامت
تا سنگ خوردی سنگ خوردم، بین عشاق
گونه به گونه می رود صورت به صورت
یک خواهشی دارم بیا و جان زینب
چیزی نپرس از دخترت از آن امانت
داغ رقیه مثل داغ مادرم بود
نگذار تا این که بمیرم از خجالت
خیلی برایت درد و دل کردم ببخشید
آخر رسیده بر دلم غم بی نهایت
غم گر غم یار است شیرین است این غم
باشد برادر جان دگر خوردم شکایت
من می روم باور مکن زنده بمانم
من می روم دیگر از این وادی غربت
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج مهدی سلحشور
در عمق غصه ها، فرّ الی الحسین
در اوج هر بلا، فرّ الی الحسین
خسته اگر شدی از دست این و آن
رو کن به کربلا فرّ الی الحسین
از سوی آسمان بر ما زمینیان
هر دم رسد ندا فرّ الی الحسین
از دست معصیت خونین دل و حزین
تا که شوی رها فرّ الی الحسین
موسی اگر شدی از ترس اژدها
هر چند بی عصا فرّ الی الحسین
وقتی دلت گرفت از شهر و کوچه ها
از قوم بی حیا فرّ الی الحسین
گر آخر الزمان بیمار گشته ای
با نیت شفا فرّ الی الحسین
ایمان فقط حسین قرآن فقط حسین
از کفر و از خطا فرّ الی الحسین
فریاد می زند فطرس علی الدوام
فی الارضِ و السَّما فرّ الی الحسین
بگرفته دست ما با دست غرق خون
در بین بوریا... فرّ الی الحسین
حاج مجتبی قاسمی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
هر کس که در این میکده زحمت نکشیده
راه کجِ سِیرش به سعادت نکشیده
مردم به تملق به بزرگی نرسیدند
شاهیم به احسان تو، منت نکشیده
خسران زده آن است که در عالم فانی
با جان و دلش بار محبت نکشیده
از شام سیاه دل ما بی خبران است
خورشید اگر پرده ز صورت نکشیده
درد است که در خنده ی معصیت و غفلت
از چشم ترت بنده خجالت نکشیده
تأثیر دعای سحرت بوده که زهرا
بر اسم من بی سر و پا خط نکشیده
یابن الحسن امروز بیا درگذر از من
تا کار به فردای قیامت نکشیده
مانند حسین بن علی هیچ شهیدی
با جوهر خون، صحنه ی عزت نکشیده
در رخت اسیری است ولی دختر حیدر
پیروز نبرد است و حقارت نکشیده
در کوفه و در شام بلا هیچ خبیثی
چادر ز سر آیه ی عصمت نکشیده
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
برای خیر من همیشه فتح باب می کنی
به رسم بنده پروری مرا خطاب می کنی
بساط خانه ی کرم همیشه فرق می کند
دعا نکرده هم مرا تو مستجاب می کنی
خداشناسی من از محرمت شروع شد
زمان گریه در وجودم انقلاب می کنی
به ارضیان و عرشیان چقدر فخر می کنم
برای نوکری مرا که انتخاب می کنی
همین که دور می شوم مرا به روضه می کِشی
زمین که می خورم به سوی من شتاب می کنی
به گردش دو دیده ات شفاعت قیامت است
در این جهان به ما کرم علی الحساب می کنی
چه خوبم و چه بد، مرا به دست دیگران مده
خودت مرا عذاب کن، اگر عذاب می کنی
دوباره خواب دیده ام پیاده سوی کربلا
روانه ام ز مرقد ابوتراب می کنی
بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت
سبوی خالی ام اگر پر از شراب می کنی
به زیر دشنه هم دعا برام می کنی، ولی
بگو چرا محاسنت به خون خضاب می کنی؟!
محمد جواد شیرازی
نسیم حزن وزیده، حسین چشم تو روشن
شرر به خیمه رسیده، حسین چشم تو روشن
تو رفتی و نشنیدی که خواهرت سر گودال
چقدر طعنه شنیده، حسین چشم تو روشن
برای رأس تو بر نی رباب ضجه کشید و
سکینه سینه دریده، حسین چشم تو روشن
قسم به عصمت زهرا، کسی ز روز تولد
مرا اسیر ندیده، حسین چشم تو روشن
که گفته است؟! دروغ است این که حرمله اصلا
سرم هوار کشیده، حسین چشم تو روشن
به زیر بوته ی خاری فدا شدند دو دختر
غریب و رنگ پریده، حسین چشم تو روشن
رسیده صحبت غارت میان لشکر دشمن
به جسم چند شهیده، حسین چشم تو روشن
محمد جواد شیرازی
نشسته ام برابرت بلند گریه می کنم
چه آمده است بر سرت؟! بلند گریه می کنم
قدم قدم به روی زانویم به سویت آمدم
برای دیده ی ترت بلند گریه می کنم
مقابل تمام دشمنان که خنده می کنند
کنار جسم اطهرت بلند گریه می کنم
تو تشنه ام شدی و از تو تشنه تر شدم به تو
به یاد حرف آخرت بلند گریه می کنم
به وجه مصطفایی ات دوباره بوسه می زنم
به چهره ی منورت بلند گریه می کنم
چه نامرتب است آیه های مصحف تنت
بر آیه های پیکرت بلند گریه می کنم
به روی خاک پا کشیدی و پرت جدا شده
برای جسم پرپرت بلند گریه می کنم
چقدر بوی مادرم گرفته پیکرت علی
بر این تن معطرت بلند گریه می کنم
دوید و گفت زینبش: برادرم بلند شو
وگرنه جان مادرت بلند گریه می کنم
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رضا طاهری
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
تا کی غریبانه در این کنعان بمانم؟!
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ روز هفتم محرم ۹۶
دانلود صوت شعر با نوای حاج محمود گرجی
پای درس ولی فهیم شده
مثل بابای خود کریم شده
سیزده ساله ی امام حسین
چه کسی گفته که یتیم شده؟!
در رکاب عموی خود عباس
از دلیران این حریم شده
حال، میل عسل به سر دارد
کاسه ی طاقتش دو نیم شده
چه کند تا عمو اجازه دهد
کار جنگیدنش وخیم شده
تا که او هم شود فدای حسین
بوسه می زد به دست و پای حسین
وسط خیمه سخت حیران بود
بر لبش آیه های قرآن بود
غبطه می خورد بر علی اکبر
شوق جان دادنش فراوان بود
زانوی غم گرفت در بغلش
چشم هایش عجیب گریان بود
یادش آمد وصیت پدرش
آن سفارش که عهد و پیمان بود
گفت: این نامه را بده به عمو
هر زمان که دلت پریشان بود
بس عمو بر حسن ارادت داشت
نامه را خواند و روی دیده گذاشت
بستن صورتش سبب دارد
چهره ای هاشمی نسب دارد
بیشتر بوسه زد به دست عمو
بیشتر از همه ادب دارد
بند نعلین خود نبسته دوید
در پریدن عجب طرب دارد
جملی نو دوباره راه انداخت
فَأنا بن الحسن به لب دارد
ابن سعد از هراس می لرزد
بس که در نعره اش غضب دارد
ازرق از هیبت نظرهایش
به درک رفت با پسرهایش
لشگری پست را خبر کردند
حلقه را تنگ و تنگ تر کردند
تنگ چشمان لشکر کوفه
عاقبت بر رخش نظر کردند
سنگ باران شد از چهار طرف
ضربه ها بر تنش اثر کردند
در شلوغی و گرد و خاک نبرد
اسب ها از تنش گذر کردند
داغی نعل های مرکب ها
بدنش را چه شعله ور کردند
به روی خاک دست و پا میزد
عمویش را فقط صدا می زد
باید ارباب با غمش چه کند؟!
با بلاهای اعظمش چه کند؟!
بغلش کرد و مانده حیران با
لب و دندان درهمش چه کند
کاکلش دست قاتلش جا ماند
مانده با گیسوی کمش چه کند؟!
خس خس سینه اش بلند شده
با نواهای مبهمش چه کند؟!
آه حالا چگونه خیمه رود؟!
با تن نامنظمش چه کند؟
قدکشیده رساندنش سخت است
تا به خیمه کشاندنش سخت است
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی محرم ۹۶ روز چهارم
۱_ حضرت زینب سلام الله علیها قبل از خواندن نماز، اول به چهره امام حسین(علیه السلام) نظر میانداختند و بعد به انجام فرایض میپرداختند.
خصائص الزینبیة
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی
محمد جواد شیرازی
شعله ها بر چهره ام با خنده جا انداختند
دخترت را کعب نی ها از صدا انداختند
بر نمی خیزم به پای تو، دلیلش را نپرس
چند جا، پای مرا با کینه جا انداختند
جای موهای سرم می سوخت اما شامیان
سنگ و آتش بر سرم جای دوا انداختند
بر غرور عمه ام برخورد وقتی دشمنان
با تکبر پیش ما ظرف غذا انداختند
خسته ام، سردرد دارم، پیکرم درهم شده
بس که من را از بلندی، بی هوا انداختند
گفته بودم چادرم نه... زیورم را می دهم
از لج من چادرم را زیر پا انداختند
من بدون روسری خیلی خجالت می کشم
تو خبر داری چه شد؟! آن را کجا انداختند؟!
چشم بر من بسته ای، دیگر نمی خواهی مرا؟!
آخرش دیدی که از چشمت مرا انداختند؟!
من شفا دیگر نمی خواهم، مرا هم می بری؟!
حال که دردانه ات را از بها انداختند
محمد جواد شیرازی
کوفه چه شد که بوی غریبی به خود گرفت
پیمان شکست و رنگ فریبی به خود گرفت
ایمان خلق، حال عجیبی به خود گرفت
بال فرازشان چه نشیبی به خود گرفت
این حرف تلخ، سرخط اخبار کوفه شد
مسلم غریب ماند و گرفتار کوفه شد
هجده هزار نامه؟! کسی محضرش نماند
بعد از نماز هیچ کسی در برش نماند
نفرین به هرکه آمد و پشت سرش نماند
اصلا چه شد که هیچ کسی یاورش نماند؟!
این ها که لاف عشق علی می زدند و بس!!!
حرف از جهاد پای ولی می زدند و بس!!!
لعنت به هر کسی که به قولش وفا نکرد
از غربت حسین و سفیرش حیا نکرد
در را به روی مسلم آواره وا نکرد
اجر سفیر خون خدا را ادا نکرد
حتی کسی نخواست به او آب و نان دهد
یک پیرزن مگر که به مسلم امان دهد
فریاد یا علی زد و رو به سپاه کرد
کوفه دوباره رزم علی را نگاه کرد
هرکس رسید روبه رویش اشتباه کرد
با زور بازویش همه را زابه راه کرد
پیکار می کنند، حریفش نمی شوند
هر کار می کنند، حریفش نمی شوند
آخر به خدعه خسته و بی حال، اسیر شد
در آن همه شلوغی و جنجال اسیر شد
تشنه میان گودی گودال اسیر شد
یاد رباب و زینب و اطفال اسیر شد
این از تمام غُصه حکایت کند فقط
باید به ابن سعد وصیت کند فقط
خیره به سوی محمل ماه و ستاره بود
گریان یار بر روی دارالعماره بود
تا آخرین نفس پی یک راه چاره بود
دلواپس رباب و غم شیرخواره بود
جانم فدای آن لب و دندان خونی اش
شد یاحسین زمزمه های درونی اش
آمد تنش بدون سر از آسمان فرود
پا می کشید روی زمین با همه وجود
مثل حسین هیچ کسی محضرش نبود
تا روز حشر بر بدنش رحمت و درود
جسمش به روی خاک شکسته شکسته شد
رأسش روی بلندی دروازه بسته شد
با این همه کسی بدنش را نمی درید
دیگر کسی محاسن او را نمی کشید
بر سینه اش چه خوب که اسبی نمی دوید
اصلا چه خوب شد به خدا دخترش ندید
پای کسی به صورت او آشنا شود
جسمش به روی خاک بیابان رها شود
محمد جواد شیرازی
✅ تقدیم به نوکران و خادمان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام:
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مهدی رسولی
سرتاسر محله ی مان غرق ماتم است
حرف از حسین و زینب و ماه محرم است
دیدم میان کوچه جوانی پُر از شعور
حَیّ عَلَی الْعَزا به لبش بود، غرق شور
می گفت: نذر خون خدا جان مادرم
دم از حسین می زنم و اشک می خرم
با روی خوش رساند به مجلس غریبه ای
با هم زدند سر در هیئت کتیبه ای
دیدم کسی عجیب پی کار دلبر است
بی تاب و عاشقانه گرفتار دلبر است
هر کارِ سخت بود، خودش گفت: می کند
کفش هر آن که آمده را جفت می کند
رندی کنار در به همه چای تازه داد
چایش به قلب سنگی من هم گدازه داد
با ذکر یا حسین و وضو طبق عادتش
قاطی چای، ریخت کمی خاک تربتش
با گریه فاطمه به تماشا نشسته بود
یک بچه، باز قلک خود را شکسته بود
می گفت زیر لب: کم من را قبول کن
از من دوباره سینه زدن را قبول کن
رحمت به مادری که ارادت می آورد
فرزند خویش را سوی هیئت می آورد
از عشق و شور فاطمه جانش لبالب است
با چادرش مدافع فرهنگ زینب است
دیدم کنار دیگ نشسته است با ادب
لات محله بود ولی گفت زیر لب:
زهرا مرا به پای حسینش مرید کرد
دیگ سیاه روضه مرا رو سپید کرد
آمد به سوی من پدری پیر و محترم
می گفت: گوش کن به من و این نصیحتم
این جا هر آن چه خرج کنی سود می کنی
خود را عزیز خانه ی معبود می کنی
جانم فدای نوکر و دربان هیئتش
جانم فدای پیرغلامان هیئتش
هر کس به قدر معرفتش کار می کند
با اشتیاق صحبتِ از یار می کند
در اوج کار که پُر از اخلاص می شدند
گریان برای حضرت عباس می شدند
مجلس شروع شد، همه با آه و زمزمه
هر یک گرفته اند اجازه ز فاطمه
خدام درگهش همه بی ادعا شدند
با این که خسته اند ولی یک صدا شدند
دیدم دم از رفاقت دیرینه می زنند
محکم تر از همه به سر و سینه می زنند
چون شیرِ پاک خورده همه گریه می کنند
مانند بچه مرده همه گریه می کنند
گفتند: بی پناه به یک نیزه تکیه داد
در بند یک سپاه به یک نیزه تکیه داد
گفتند: عاقبت به لبش هم نخورد آب
گفتند: مانده بود تنش زیر آفتاب
گفتند: تشنه کام سرش را بریده اند
گفتند: روی سینه ی آقا دویده اند
گفتند: این غریب، میان وطن نبود
جز یک حصیر پاره برایش کفن نبود
محمد جواد شیرازی
در جواب اهانت به دستگاه عزاداری و پیرغلامان و نوکران و خادمان باعزت اباعبدالله الحسین علیه السلام:
مادرش فاطمه است بی تردید
نوکر و خادم حسین و حسن
عاقبت غنچه می دهد روزی
بین این خانه، خار این گلشن
#گریه راه تقرب دل ماست
#رشد_فکری ماست #سینه_زدن
قبل صحبت همیشه واجب هست
فکر و اندیشه یک سر سوزن
پیر مردِ غلام این مکتب
نفسش هست بهر ما جوشن
سگ ارباب ما شرف دارد
به کسی که ز جهل گفته سخن
راه ما روشن است، عاشوراست
می شناسیم دوست از دشمن
ناله ی یا حسین از دل ما
تا ابد می شود طنین افکن
***
وای از کوفه بهر اربابم
جز حصیری دگر نداشت کفن؟!
کاش با گریه جان دهیم آخر
از غم آن شهید پاره بدن
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود فایل تصویری شعر با نوای حاج محمد رضا طاهری
عرش برین شاهدِ شأن رفیع علی است
ارض و سما گوشه ی ملک وسیع علی است
یاد گرفتم من از محضر ابن الجواد
عبد و مطیع خداست، هر که مطیع علی است
چشم بصیر علی، چشم بصیر خداست
گوش سمیع خدا، گوش سمیع علی است
هیچ زمانی زره بر کمر خود نبست
راوی این ماجرا، تیغ سریع علی است
رهبر هر مکتبی عزت آن مکتب است
سینه سپر کن بگو، عزت شیعه علی است
منکر او تا ابد مُلحد و سردرگم است
شاهد این حرف ها، عید غدیر خم است
***
حضرت ختمی مآب، دست علی را گرفت
ولوله ای در میانِ همگان پا گرفت
بعد به امر خدا، پیش نگاه همه
دست علی را خودش یک تنه بالا گرفت
با همه ی قوتش، خطبه ای از عشق خواند
از نفس و خطبه اش مکتب حق پا گرفت
گفت علی بعد من، رهبر این امت است
در دل هر شیعه ای حب علی جا گرفت
امر مهمی است که، ختم رسل یک به یک
از همه ی جمعیت، بیعت و امضا گرفت
باید از این ماجرا گفت به هر بی خبر
باید از این راه گفت بیشتر و بیشتر
***
ریخت به هم نهضتش جهل فراگیر را
کرد عیان صولتش کفر اساطیر را
غیر علی هیچ کس حضرت فاروق نیست
خطبه به خطبه شکست پایه ی تزویر را
تیر ندانست او مست خدا بود و بس
برد ز هوش و حواس، معرفتش تیر را
وای از آن لحظه که در وسط کارزار
سر بدهد مرتضی نعره ی تکبیر را
غرق به خون در اُحد، پای نبی ایستاد
در کف خود می فشرد، قبضه ی شمشیر را
فوق ایادیِ خلق هست یَدُالله اوست
نیست حریفش کسی، چون أسَدُ الله اوست
***
باده به کف حیدر است، حق علی و هو علی
عِرض و شرف حیدر است، حق علی و هو علی
فاتح خیبر علی است، جلوه ی داور علی است
شاه نجف حیدر است، حق علی و هو علی
چون دم پیکار شد، خیبر و بدر و اُحد
اول صف حیدر است، حق علی و هو علی
این سر میدان علی است، آخر میدان علی است
چهار طرف حیدر است، حق علی و هو علی
سوره ی توحید حق، خالق خورشید حق
دُر صدف حیدر است، حق علی و هو علی
کیست پس از مصطفی لایق این منزلت
جایگزین نبی، شد علی از هر جهت
***
راه نجات خدا، سلسله ی موی اوست
حلقه ی وصل دعا، حلقه ی گیسوی اوست
پور ابیطالب است، سجده بر او واجب است
قبله ی اهل یقین، در دو جهان روی اوست
مرده به پا می شود، شمس عقب می رود
کل جهان واله از یک خم ابروی اوست
مدح علی را بس است، این که میان زنان
حضرت خیرالنساء، همدم و بانوی اوست
جوشن حیدر فقط، نفس بتول است و بس
ذکر لب فاطمه، قدرت بازوی اوست
او که خودش پایه ی اصلی اسلام بود
همدم هر سائل و مونس ایتام بود
***
یثرب احمد چه شد این همه خاموش شد؟!
بیت ولی خدا از چه سیه پوش شد؟
جهل سقیفه گرفت جای اولوالامر را
بیعت روز غدیر، زود فراموش شد
یک نفر این جا فقط پای علی سوخته
همدم این عاشقی، نقشِ به بازوش شد
آه از این فاجعه، زیر در خانه اش
در وسط شعله ها فاطمه بیهوش شد
سوخت و پیروز شد، در دل تاریخ ها
تا به ابد عزت فاطمه منقوش شد
صبر کنید اهل دل، می رسد آقایمان
منتقم فاطمه، حضرت صاحب زمان
محمد جواد شیرازی
از دل مپرس، چون دل زارم شکار توست
از جان مگو که تشنه لب ذوالفقار توست
مستان درگهت دم یاهو گرفته اند
من ماندم و دو چشم تری که خمار توست
باشد همیشه تو پدر خوب ها بمان
اما بدان که طفل بدت شرمسار توست
باید تو را قسم بدهم؟! جان فاطمه...
این آخرین تلاش گدای ندار توست
خیلی دلم پر است از این خلق بی وفا
خیلی دلم هواییِ شهر و دیار توست
***
اصلا نجف نرفته مرا زیر خاک کن
در زیر خاک هم دل من بی قرار توست
محمد جواد شیرازی
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
پشت میخانه نشستم غرق شور و شادی ام
از خراب آباد این دل در پی آبادی ام
هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم
سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادی ام
من نخوردم غیر این درگاه نان سفره ای
دلخوشم بر استخوانی که به دستت دادی ام
جرعه جرعه معرفت نوشاندی ام از ساغرت
جرعه جرعه جامعه، از اول نوزادی ام
برکت شیر حلال مادرم بوده اگر
نیستم اهل سقیفه رهرو این وادی ام
هرکه هستم، هرچه هستم، باسواد و بی سواد
نوکر حلقه به گوشم، نوکر ابن الجواد
ای امام المتقین، ای هادی، ای حصن حصین
نوکرت از تو، تو را می خواهد ای آقا همین
هر کجا رو کرده ام دیدم جمال روی تو
هر کجا رفتم تو بودی در یسار و در یمین
خاک عالم ملک زهرا هست، پس باشد حرام
بی ولای تو قدم برداشتن روی زمین
پای درس و بحث تو شد حضرت عبدالعظیم
یکه تاز مکتب معرفت و اهل یقین
خادمی خانه ات با خضر و نوح و آدم است
نوکری از نوکران تو شده روح الامین
ذکر این آواره شد یا ایها الهادی مدد
عاجزم از کار خود یا ایها الهادی مدد
درس های اعتقادت را بیا از سر بگو
با زیارت جامعه امشب تو از حیدر بگو
از امیرالمؤمنین، یعسوب دین، حبل المتین
باز هم آقا بیا از ساغی کوثر بگو
یکصد و پنجاه دفعه در غدیر خم بیا
با زیارت نامه ات از خواجه ی قنبر بگو
من یقین دارم که باشد آتش دوزخ حرام
بر محبین علی در وادی محشر، بگو...
...عاشقت را می خری آنجا به عشق مرتضی؟
کی مرا هم می بری یک شب نجف، آخر بگو
سامرایی می شوم بعد از زیارت در نجف
پاک می آیم به پیشت با طهارت در نجف
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی سامرا
بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا
من همان عبد شما هستم که از شوق وصال
سجده کردم سالیان سال سوی سامرا
با شمیم و جذبه های سامرایی شما
پروراندی در دل ما آرزوی سامرا
تا ابد هستیم محتاج نگاه رحمتت
ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا
ما برای نوکری در ماه جانسوز حسین
اشک می گیریم هر سال از سبوی سامرا
اذن گریه می دهی بر روضه ی جدت حسین؟
می گذاری پا نهم در روضه ی جدت حسین؟
مهدی علی قاسمی