سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱۸ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 3- ربیع الاول» ثبت شده است

با تو چه کرده زهر، پدر دست و پا نزن
با این گلوی خشک، کسی را صدا نزن

مانند محتضر سرت افتاده، وای من
رعشه به جان پیکرت افتاده، وای من

نگذار تا که کعبه شود از تو بی نصیب
این گونه پر نکش نرو از خانه، ای غریب

پایان به شعله ی دل بی تاب می دهم
با دست های خویش به تو آب می دهم

مسموم زهرِ غربت این پادگان شدی
سِنی نداشتی که شبیه خزان شدی

داری چه سخت میکشی از سینه ات، نفس
خسته شدی سه سال ازین بند و این قفس

راحت شدی ازین همه سرباز و پادگان
راحت شدی ز نعره ی هر روز پاسبان

راحت شدی ازین همه حکام مستبد
راحت شدی ازین همه نیرنگ معتمد

وقت وداع آخرمان گریه می کنی
داری به یاد مادرمان گریه می کنی

یاد علی و غربت دستان بسته ای؟!
یاد وداع مادر پهلو شکسته ای؟!

در یاد محسنی که غریبانه پر کشید
در پشت درب خانه ی صدیقه شد شهید

تربت به دست داری و در حال احتضار
رو می کنی به کرب و بلا با دو چشم تار

یاد حسین و تشنگی اش بین قتلگاه
با چشم خیس می کشی از سینه آه، آه

در آخرین نظر، شده ای خیره بر کفن
نام حسین، شد به لبت آخرین سخن

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۹ ، ۱۷:۲۰
عبدالرقیه

ای داغدار داغ پدر یابن العسکری
داری دوباره دیده ی تر، یابن العسکری

ما هم به غربت پدرت گریه می کنیم
ما را میان گریه بخر یابن العسکری

خسته شدیم، از غمِ دنیای بی امام
از این همه بلا و ضرر، یابن العسکری

صبر همه تمام شد و شب سحر نشد
کی می رسد زمان سحر یابن العسکری

دیدی، ندیده در به در و عاشقت شدیم
چشمان ماست خیره به در، یابن العسکری

آقا به گریه باز به سرداب می روی
از صحن سامرا چه خبر یابن العسکری

ما را که از فراق حرم جان به لب شدیم
تا کربلا دوباره ببر یابن العسکری

از ما قبول کن، کم ما را زیاد کن
ای داغدار داغ پدر یابن العسکری

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۹ ، ۱۷:۱۸
عبدالرقیه

در کودکی، عزیز بزرگان حساب شد
آیینه ی تمام نمای رباب شد

از گوهر عبادت و از نور اهل بیت
آن قدر بهره بُرد، خودش آفتاب شد

گاهی که لب گشود به صحبت، خطابه شد
گاهی که لب گشود، غزل های ناب شد

آرامش پدر شد و نور دل رباب
در خانه ی حسین، سکینه خطاب شد

با تیغ شعر و خطبه و با روضه خوانی اش
پیروز هر نبرد چنان بوتراب شد

مثل رباب سوخت فقط بعد کربلا
یاد گلوی پاره ی اصغر کباب شد

تصویر کام تشنه ی اصغر، برادرش
یک عمر در نگاه ترش ماند و قاب شد

ازبس که محو ذات خدا شد به قتلگاه
آخر مبلغ پدرش انتخاب شد

هر بار روی دوش کسی مشک آب دید
یاد عمو، پیاله ی چشمش پر آب شد

وقتی که دید با دل خون شهر شام را
مانند اهل قافله، خانه خراب شد

گیرم که سوخت معجرش اما به صورتش
بال و پر تمام ملائک نقاب شد

ای دل بسوز، عابده ی اهل بیت حق
با دست بسته، راهی بزم شراب شد

آن جا چه دیده و چه شنیده است، بگذریم...
تنها بدان که سخت سکینه عذاب شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۹ ، ۱۱:۴۳
عبدالرقیه

کشته ی محزون کجا و کشته ی دلخون کجا؟!

حضرت نرجس کجا و جعده ی ملعون کجا؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۸ ، ۱۲:۳۳
عبدالرقیه

چند صباحی بمان، یا حسن عسکری
بار مبند ای جوان، یا حسن عسکری

لحظه ی دردسرت، آمده بالاسرت
مهدیِ صاحب زمان، یا حسن عسکری

شکرِ خدا در گذر، حضرت نرجس ندید
دست تو در ریسمان، یا حسن عسکری

تشنه لب سامرا، ماه ربیعت چرا
گشته شبیه خزان؟! یا حسن عسکری

در دل زهرایی ات، خاطره ی محسنش
ریخته داغی گران یا حسن عسکری

داغِ دلت این شده، از غم محسن شده...
فاطمه، قامت کمان، یا حسن عسکری

رنگِ رخت را عجیب، زهر بهم ریخته
تشنه لبی بی گمان، یا حسن عسکری

خورد اگر ظرف آب، بر لب و دندان تو
نیست ولی خیزران... یا حسن عسکری

گرچه لبت سوخته، پنجه مکش روی خاک
شد پسرت نیمه جان، یا حسن عسکری

راحت ازین پس بخواب، نیست دگر پاسبان
خسته ای از پادگان یا حسن عسکری

در وسط قتلگاه، جد شما مانده بود...
تشنه و بی سایه بان یا حسن عسکری

آه که از هر طرف، بر بدنش می زدند
سنگ، زمانِ اذان یا حسن عسکری

خورد تکان آسمان، تا که سنان با سنان
داد تنش را تکان، یا حسن عسکری

خوب شد اصلا نبود آخرِ این ماجرا
دور و برت ساربان، یا حسن عسکری

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۸ ، ۲۰:۱۴
عبدالرقیه

نرفته غربتش از یاد، یا رسول الله
ز داغ فاطمه فریاد، یا رسول الله

به ضربه ای درِ آتش گرفته با مسمار
به روی دخترت افتاد یارسول الله

****

چه شد که حُرمت این بیت، در مدینه شکست؟!
درِ حریمِ الهی به خشم و کینه شکست

چه شد وصیتِ بر دوستی به اهل کسا؟!
سه روز بعد شما استخوان سینه شکست

***

پیام غربت او شد به عاشقان ابلاغ
که پر کشید پرستو نیامده از باغ

شکست شاخه و افتاد سِرّ مُستَودع
نشست فاطمه بر خاک، آه از این داغ

***

برای دفن، تنش دستِ خادمه مانده
به گاهواره ی او خیره فاطمه مانده

می آید آخرِ سر روز دادخواهیِ او
به روز حشر نخستین محاکمه مانده

***

ندید چشم فلک رحمت نگاهش را
ندید چهره ی معصوم و بی گناهش را

اگرچه منزلتش هم تراز معصوم است
هنوز شیعه نفهمیده جایگاهش را

***

دل امام زمان در مصیبتش خون است
هر آن که حرمت او را شکست ملعون است

تن مطهر این میوه ی بَنِی الزَّهرا
در آستانه ی بیت بتول مدفون است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۴:۵۸
عبدالرقیه

قلب پیمبر سوخت آن وقتی که در سوخت

باید که پای این مصیبت از جگر سوخت

 

ریحانه ی احمد پس از او تا نوَد روز

شب ها درون بستر خود تا سحر سوخت

 

خورشید حیدر آتشی بر جانش افتاد

از سوز آن آتش ستاره با قمر سوخت

 

ذکر لبش در پشت در، یا مرتضی بود

با عشق حیدر فاطمه در پشت در سوخت

 

مادر درون آتش نمرودیان رفت 

آری ولی در گوشه ی خانه پدر سوخت

 

با یک لگد افتاد در بر روی زهرا

آتش به جانش شعله زد تا موی سر سوخت

 

دیگر نباید زد به بالش تازیانه 

پروانه بی جان است در آتش اگر سوخت

 

این شاخه ی طوبای پیغمبر ثمر داشت

فضه فقط دیده که پشت در ثمر سوخت

 

اجر رسالت را ادا کرده است امت

مادر درون خانه در پیش پسر سوخت

 

آن روز کل اهل بیت آتش گرفتند

قطعا غلط گفته کسی که: یک نفر سوخت

 

مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۵۳
مهدی علی قاسمی

دین حق در خطر افتاده، کمک کن فضه

حرف حق از اثر افتاده، کمک کن فضه

 

قول داده به نبی حیدرِ من صبر کند

یاد حرفِ پدر افتاده، کمک کن فضه

 

درب این خانه که خود بوی نبی را دارد

گیرِ چندین نفر افتاده، کمک کن فضه

 

سرخ شد حلقه و مسمارِ درِ این خانه

شعله بر جانِ در افتاده، کمک کن فضه

 

با لگد ریخت درِ خانه... ببین روی سرم...

یک درِ شعله ور افتاده، کمک کن فضه

 

مردک پست چنان ضربه به پهلویم زد

شاخه ام از ثمر افتاده، کمک کن فضه

 

سوی کوچه ببرم زود، علی را بُردند

حیدرم در خطر افتاده کمک کن فضه

 

دست من... گوشه ی شالِ علی و ضرب غلاف...

از تنم بال و پر افتاده، کمک کن فضه

 

حیدر و بیعت با کفر؟! نمرده زهرا

یار، در دردسر افتاده کمک کن فضه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۲۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سازور

به رسم فرقه ی عشاق ساده باید مُرد
به احترام علی ایستاده باید مُرد
چه بی اراده و چه با اراده باید مُرد
برای غربت این خانواده باید مُرد
 
چه خوب حق رسول خدا ادا کردند
کنار درب حرم کوه هیزم آوردند
 
میان مسلک کفار این عمل بد بود
هنوز فاطمه مشغول داغ احمد بود
اگرچه بعد نبی غصه هاش بی حد بود
ولی به حرمت حفظ علی مُقید بود
 
به داد و نعره علی را حرامیان خواندند
درِ حریم نبی را به شعله سوزاندند
 
رسید این طرف در زبانه ی آتش
و بود فاطمه شانه به شانه ی آتش
امان ز حوریه و تازیانه ی آتش
نشست بر سر و رویش نشانه ی آتش
 
کسی که بر همه ی خلق نان عطا می کرد
به پای حیدر کرار جان فدا می کرد
 
آهای مردم نامرد حرف بد نزنید
نمک به زخم عزادار با حسد نزنید
هر آن که دم ز غم بوتراب زد، نزنید
زنی که خورده زمین را دگر لگد نزنید
 
به روی خاک چرا اشک یاس افتاده؟!
چرا به صورت گل رد داس افتاده؟!
 
لگد زدند، در افتاد بی هوا این سو
زدند فاطمه را تازیانه رو در رو
میان حجره زمین خورد آه با پهلو
قسم به حرمت کعبه که بار دارد او
 
نجات شیشه ازین ضربه غیر ممکن بود
طلوع نه... که زمان غروب محسن بود
 
هجوم لشگر اشرار ماند آثارش
به خانه و در و دیوار ماند آثارش
به جسم فاطمه انگار ماند آثارش
فشار و تیزی مسمار ماند آثارش
 
برای غصب خلافت زدند زهرا را
بدون جرم و جنایت زدند زهرا را
 
محمد جواد شیرازی
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۱۹
عبدالرقیه

چنان بخشیده حق بر فاطمه نام عزیزش را
که حتی برده بالا عزتش شأن کنیزش را

بساط فیض عالم بر رضای فاطمه بند است
مقرب می کند زهرای اطهر مستفیضش را

اگر چه آسیابش محور ارزاق گردون است
 از این دنیا برای خود نمی خواهد پشیزش را

غلامی حر شد و قرضی ادا گشت و فقیری سیر
خدا با خنده برگرداند بر او سینه ریزش را

اگر چه زیر و رو شد پیکرش اما کسی از او
ندید اصلا سکوت حنجر دشمن ستیزش را

دری که سوخته با ضربه ای آرام می ریزد
بگو کمتر کند ملعون از این در دورخیزش را

نمی فهمد اگر آن بی حیا پس لااقل ای کاش
 درِ خانه نگه دارد عقب، مسمار تیزش را

ثمر از شاخه افتاد و خدا بر خویش واجب کرد
برای قاتل محسن عذاب رستخیزش را

 الهی هیچ مردی در کنار بستر همسر
نبیند در بهارانش خزان برگ ریزش را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مهدی علی قاسمی

 

دوباره پر می گیرم تو آسمون امشب

شده دل عاشقم غرق جنون امشب

 

قسم به خاک پای احمد

کلب این خونه ام تا ابد

وقتی که علی میگه أنا...

... عبد من عبید محمد

 

(میخونم با شور ونوا، شادی قلب مصطفی

صلو علی محمدٍ و آله خیرِ الوری)

 

بگو سرتو بذار به زیر پام اگه نذاشتم

بگو دلتو بده به دست من اگه ندادم

بگو خونتو بریز پای علی اگه نریختم

بگو براش بمیر اگه نمردم

***

 

زد از دلم جوونه محبت صادق

روز قیامت منو و شفاعت صادق

 

گرچه بنده ی خوار و پستم

دل بر آل محمد بستم

عمریه که غلام کوی

جعفر بن محمد هستم

 

دلم تا مدینه پر زد،  یا جعفر بن محمد

(میخونم با شور ونوا، شادی قلب مصطفی

صلو علی محمدٍ و آله خیرِ الوری )

 

بگو چشتو رو غیر من ببند اگه نبستم

بگو همین الان اشهدتو بخون اگه نخوندم

بگو ریشه ی طاغوتُ بکن اگه نکندم

بگو برام بمیر اگه نمردم

***

 

اگه می خوای بمونی عزیز پیغمبر

دلتو بزن به دریا فقط بگو حیدر

 

هر دلبر از علی می خونه

پیغمبر از علی می خونه

هر کسی که نجف رو دیده

تا محشر از علی می خونه

 

می خونم با شور و شعف، اللهم ارزقنا نجف

(میخونم با شور ونوا، شادی قلب مصطفی

صلو علی محمدٍ و آله خیرِ الوری)

 

بگو بمون گدای  میخونه اگه نموندم

بگو فقط بگو یا مرتضی اگه نگفتم

بگو تو راه ولایت جون بده اگه ندادم

بگو بگو علی اگه نگفتم

 

مهدی علی قاسمی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۵ ، ۱۰:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مهدی علی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رستمی

 

ما در این دنیا پی جاه و جلالی نیستیم

اهل شکوه کردن از رنج و ملالی نیستیم

پخته ی عشقیم، در دوران کالی نیستیم

با محمد جاودانیم و زوالی نیستیم

 

خورده بخت ما گره با رحمة للعالمین

ذکر طوفانی ما یا رحمة للعالمین

از همه سیریم الا رحمة للعالمین

ظرف مان خالی شود هم دستْ خالی نیستیم

 

ما اگر در راه پر نور ولایت مانده ایم

با دعاهای محمد  پر صلابت مانده ایم

با عنایت زیر باران محبت مانده ایم

تشنه و بی کس زمان خشک سالی نیستیم

 

گشته ایم از لطف احمد آشنای اهل بیت

مبتلای احمدیم و مبتلای اهل بیت

بچه های ما همه یک جا فدای اهل بیت

قوم سلمانیم، قوم بی کمالی نیستیم

 

جان احمد در حقیقت هست جان فاطمه

در دو عالم هست شیعه در امان فاطمه

ما نمک گیریم... محشر در جنان فاطمه...

 غیر کوثر در پی جام حلالی نیستیم

 

شیخ آورده حدیثی را که از پیغمبر است:

از صراطِ روز محشر رد شدن دردسر است

برگ تضمین عبور از آن ولای حیدر است

غافل از این نقل زیبای امالی نیستیم ¹

 

باطن سیر به سوی حق همان سیر علی است

بیشتر از ما خدا گوینده ی خیر علی است

هر کجا باشیم راه حق مگر غیر علی است؟!

حق مداریم و پی هر قیل و قالی نیستیم

 

ذاکر عشقیم با قرآن، اسیر احمدیم

آیه آیه راوی خط غدیر احمدیم

با برائت از سقیفه در مسیر احمدیم

پیرو آن دو خبیثِ لاابالی نیستیم

 

پیر عشقیم امتحان عاشقی پس داده ایم

نام حیدر که وسط باشد همه آماده ایم

عبد دربار نجف هستیم، رعیت زاده ایم

ما علی داریم بی مولی الموالی نیستیم

 

شمس تابان امامت منجلی باشد بس است

یک ولی الله در عالم ولی باشد بس است

نائب صاحب زمان سید علی باشد بس است

با ولی باشیم در راه ضلالی نیستیم

 

هم چنان پای همان قول و قرار سابقیم

در نگهداری از این مکتب سراپا عاشقیم

راوی دین با روایات امام صادقیم

غیر از این شیوه پی کسب تعالی نیستیم

 

می رسد بوی غریبی از مدینه با نسیم

در کنار گنبد و ایوان طلای یک حریم

طرح صحن جامع شیخ الائمه می کشیم

بی خیال آن حریم و آن اهالی نیستیم

 

آخرش این فتنه را از ریشه در می آوریم

حرف آل الله باشد بال و پر می آوریم

سر بخواهند این قبیله کوه سر می آوریم

بنده ایم و اهل ترک امتثالی نیستیم

 

عاقبت همدرد یار بی قرینه می شویم

دسته جمعی کارگرهای مدینه می شویم

مرهمی کوچک برای زخم سینه می شویم

منتظر هستیم، اهل بی خیالی نیستیم

 

محمد جواد شیرازی

_________________________

۱. شیخ طوسی در کتاب امالی از پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) نقل می کند:

هنگامی که روز قیامت می شود و صراط بر روی جهنم نصب می گردد. هیچ کس نمی تواند از روی آن عبور کند مگر اینکه جوازی در دست داشته باشد که در آن ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشد و این همان است که خداوند می گوید: «و قفوهم انهم مسئولون»

 

tlgrm.me/abdorroghaye

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۵ ، ۲۲:۵۸
عبدالرقیه

مظلوم ترین یار ولی را کشتند

سبط نبی لم یزلی را کشتند

غافل نشوید اول ماه ربیع

با ضرب لگد طفل علی را کشتند

 

در چاه، به حبل بی سوادی نرویم

دنبال ره مردم عادی نرویم

تا هشت ربیع ما سیه میپوشیم

در محسنیه سراغ شادی نرویم

 

این سینه زداغ فاطمه غمگین است

انکار عزای محسنش توهین است

تبریک نگویید عزیزان الحق

 این روضه که مستوره شده سنگین است

 

مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۹:۳۸
مهدی علی قاسمی

السلام علیک یا رسول الله... یا رحمة للعالمین

 

دانلود فایل صوتی این شعر با نوای حاج محمود کریمی

دانلود فایل تصویری این شعر با نوای حاج محمود کریمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رضا طاهری

 

شمس رویت همیشه تابنده است

ابرویت ذوالفقارِ برنده است

دلت از مهر و عشق آکنده است

نام احمد تو را برازنده است

یا محمد که هر دو زیبنده است

 

مست جامت شدم خدا را شکر

صید دامت شدم خدا را شکر

بعد، رامت شدم خدا را شکر

من بنامت شدم خدا را شکر

هر اسیری به تو پناهنده است

 

خانواده به خانه محتاج است

مو پریشان به شانه محتاج است

مرغ، بر آب و دانه محتاج است

نوکرت بی بهانه محتاج است

دستِ لطفت زِ بس که بخشنده است

 

زینت دوش تو حسین و حسن

عطر تو برده عطر و بوی وطن

شاهد حرف من اویسِ قرن

بتکان باز هم عبا، دلِ من...

بر همین عطر دلنشین بند است

 

خطبه های فصیح تو دریاست

خنده های ملیح تو غوغاست

سینه ی ما... ضریح تو اینجاست

رحمتی و شبیه تو زهراست

نامتان هم مرا خوشایند است

 

چشم تو کرده بر دلم اثبات

من کجا خواندن از شما... هیهات

پس نوشتم به جای این ابیات

بر محمد و آل او صلوات

این دعا ضامنِ فرستنده است

 

راه سخت است، راهِ حل داری

میل برچیدن هُبَل داری

صحبت از رب لم یزل داری

فاطمه را که در بغل داری

دشمن ابترت سرافکنده است

 

سوره خواندی و از ولی خواندی

هر کجا بی معطلی خواندی

سنگ هم خوردی و ولی خواندی

آیه آیه "علی علی" خواندی

شاهد حرف من خداوند است

 

بستر تو که جای هرکس نیست

منبر تو که جای کرکس نیست

پس خلافت برای ناکس نیست

لایق مسند شما پس نیست...

غیر خیبر شکن که رزمنده است

 

حشر، حق است... پس اجل حق است

راه توحید از ازل حق است

الحق این حرف چون عسل حق است

حق علی و علی معَ الْحَق است

حق علی را به قلب ما کنده است

 

میوه داده است اشک و آه علی

دو جهان، شیعه شد سپاه علی

مذهب صادق است، راه علی

مثل موجی به تکیه گاه علی...

مکتب جعفری خروشنده است

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۱۰/۶

 
۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۳۶
عبدالرقیه

السَلامُ عَلیکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الزَّکِىُّ الْعَسْکَرِىّ

آن کعبه ای که صاحب کعبه دچارش شد

قسمت نشد حاجی شود، حق بی قرارش شد

 

یک روز بین شیرها الله اکبر گفت

شیر درنده محو او گشت و دچارش شد

 

اسب چموشی را لگام انداخت، نازش کرد

مرکب ادب کرد و سپس آقا سوارش شد

 

وقتی سه سال آقای ما در بین زندان بود

یعنی سه سالِ سخت، غربت... یارِ غارش شد

 

در روزها، در کنج زندان روزه داری کرد

شب ها مناجات و نماز و گریه کارش شد

 

گرچه دل تاریک و سنگی داشت زندان بان

آقا دعایش کرد تا تقوا نثارش شد

 

تا معتمد فهمید با زندان حریفش نیست

با جام زهری سویش آمد... سفره دارش شد

 

مسموم شد آقا، میان حجره اش افتاد

بر خاک چنگی می زد و دلتنگ یارش شد

 

از تشنگی آبی طلب کرد از غلام اما

مانع ز نوشیدن دو دست رعشه دارش شد

 

شکر خدا فرزندش آمد این دم آخر

دیدار رویش روزی چشمان تارش شد

 

این جا امام عسگری در بین این حجره...

... فرزندش آمد در کنارش غم گسارش شد

 

در کربلا اما همین که جد او افتاد

قاتل به روی سینه، یارِ احتضارش شد

 

رحمی به کهنه جامه اش حتی نکردند و...

...دست کسی غارتگر آن یادگارش شد

 

سالار زینب را میان خون رها کردند

گرمای سوزانِ بیابان سایه سارش شد

 

زینب اسیری رفت و جای یک کفن آخر...

...تکه حصیری بر تن شاه و نگارش شد

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۹/۲۸

 

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۴ ، ۱۶:۳۳
عبدالرقیه

السلام علیک یا سکینه بنت الحسین

 

شب ما را سحر نمی آید

خواب، در چشمِ تر نمی آید

مدحش از من که بر نمی آید

چون سکینه دگر نمی آید

 

دختر شاه...گوهر نایاب

بی قرینه... درست مثل رباب

 

روضه می خواند، روضه با احساس

روضه اش داشت عطر و بوی یاس

شرم یک مرد... روضه ای حساس

وای از مشک پاره ی عباس

 

روضه ی دست و چشم و مشک عمو

روضه ی قطره قطره اشک عمو

 

روضه خوان چشم های خود را بست

مادرش دست خود زند بر دست

رأس اصغر به روی نیزه نشست

پای نیزه قد سکینه شکست

 

به خدا خواهر است حق دارد

خواهر اصغر است حق دارد

 

بر سر ناقه خواند نافله را

دور ناقه شنید هلهله را

چه کند خنده های حرمله را

چشم دشمن به سوی قافله را

 

مثل یک مرد... مثل عمه ی خود

صبر می کرد... مثل عمه ی خود

 

قلبش از غصه ها کباب شد و

بعد سقا فقط عذاب شد و

مثل او از خجالت آب شد و

وارد مجلس شراب شد و

 

خیزرانِ یزید پیرش کرد

حرف مردی پلید پیرش کرد

 

دختر بی قرینه ی پدرش

روضه خوان مدینه ی پدرش

همه جا شد سکینه ی پدرش

یادش افتاده سینه ی پدرش

 

زیر پای سوارها افتاد

روی گل، ردِ خارها افتاد

 

یادش افتاد آه آهِ حسین

غرق در خون همه سپاه حسین

بود یک نیزه تکیه گاه حسین

داد می زد که قتلگاهِ حسین...

 

...پر شد از خونِ زخم های تنش

پر شد از تیر و نیزه ها بدنش

 

وسط حجره ی محقر خود

با دل خون میان بستر خود

باز در لحظه های آخر خود

یادش افتاد داغِ خواهر خود

 

کنج ویرانه خواهرش جان داد

سر بابا برابرش... جان داد

 

علی سپهری

محمد جواد شیرازی

۹۴/۹/۲۵

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۱۴:۴۵
عبدالرقیه

ماه صفر تمام شد اما عزا بپاست

این هفته هفته ی غم اولاد مصطفاست

 

جایِ غدیر را سخن دشمنان گرفت

این بدعتی که شد خودش آغاز ماجراست

 

راه سخیفِ اهل سقیفه شروع شد

پایانِ کار، خانه نشینیِ مرتضاست

 

با مهرِ حیدر است که عالم بنا شده

دنیای بی ولای علی پوچ و بی بهاست

 

بیعت نکرد بیتِ علی با خلیفه ای

راه غدیر و راه سقیفه ز هم جداست

 

دشمن سه بار حمله بر این خانه کرده است

بیتی که داغدار غم ختم الانبیاست

 

یا صاحب الزمان نظری کن به پشت در

این مادر شماست که در بین شعله هاست

 

محسن به پشت در به چه جرمی شهید شد؟!

قلب امام عصر  بر این غصه مبتلاست

 

ای وای از غلاف... مرا می کشد همین...

...ردی که روی بازوی ریحانه ی خداست

 

کوچه مقدّم است به گودال قتلگاه

زیرا مدینه نقطه ی آغاز کربلا است

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۹/۲۲

 
۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۴ ، ۰۰:۳۷
عبدالرقیه

بسم الله الرحمن الرحیم 

یا اَبا مُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الزَّکِىُّ الْعَسْکَرِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ

وقتی امام عصر ما امشب عزادار است
برپایی این روضه ها واجب ترین کار است

پیراهن و شال عزا مولا به تن دارد
امشب تمام عرش با آقا عزادار است

بی جرم و تقصیری به زندان شد امامِ ما
یوسف به زندانی شدن آیا سزاوار است؟

زندان برای عاشقان خلوتگه خوبی است
هر روز، روزه هر شبش دیدارِ دلدار است

ای کاش قدری معتمد شرم و حیا می کرد
اصلا که گفته او ز آقا دست بردار است؟

با زهرِ کاری، عاقبت زهر خودش را ریخت
این روضه ی زهر و جگر الحق که دشوار است

از ترسِ رسواییِ خود از این جنایت ها
در هر کجا پشت سرش گفتند: "بیمار است..."

مردی که هر شب تا سحر غرق عبادت بود
این چند روزه تا سحر از درد، بیدار است

با هر نفس رنگش دگرگون می شود مولا
پهلو به پهلو می کند از درد، ناچار است

در این دم آخر شنیدم کعبه هم می گفت:
بیچاره من که قسمتم هجرانِ از یار است

در سامرا بوی مدینه می رسد انگار
آقا به یاد محسن و خونِ به دیوار است

در بسترش هر شب سؤال از مادرش می کرد
مادر چرا پس بسترت اینقدر گلدار است؟

در جست و جوی علت آن سینه ی مجروح...
...حالا شده خیره به در، در فکر مسمار است

میخواست تا یک جرعه ی آبی بنوشد که
افتاد از دستش قَدح، از بس که تب دار است

این جا پسر سیراب کرد آخر امامش را
در کربلا شرمندگی سهم علمدار است

سر منشأ هر روضه ای از روضه ی زهراست
گرچه مصیبت های آل الله، بسیار است

محمد جواد شیرازی
9/10/93

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۳ ، ۱۳:۳۱
عبدالرقیه