سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 5،6- جمادی الاولی و جمادی الثانی :: * ایام فاطمیه اول و دوم :: اشعار شام شهادت» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه دوم ۱۴۰۲

با گریه و بدون صدا غسل می دهم
دارم شبانه جسم تو را غسل می دهم

سرو علی، به جلوه ی محراب رفته ای!
ای آبروی من، چقدر آب رفته ای؟!

شرمنده کرده رنگ رخت تا ابد مرا
زخم عمیق روی پرت می کشد مرا

کل حصیر حجره ی ما لاله گون شده
آبی که ریختم به پرت، رنگ خون شده

یادش بخیر جنگ اُحد که تمام شد
از زخم ها که در بدنم ازدحام شد

لبخند بر رخ منِ خیبرشکن زدی
مرهم به روی کل نود زخم من زدی

می خواستم برای تو جبران کنم، نشد
گفتم که زخم های تو درمان کنم، نشد

زهرا پسر عمویت ازین داغ خسته شد
در ظرف چند ماه، دو رکنم شکسته شد

پلکت چنان کبود شده، وا نمی شود
بازوی زیر و رو شده ات تا نمی شود

این داغ سخت، تاب مرا سر می آورد
رد غلاف، داد مرا در می آورد

ریحانه ی علی، علی افتاده از نفس
چیزی بگو دوباره به فریاد من، برس

ویرانه می شود حرمم، از حرم نرو
ای لیله ی مبارکه ام، از برم نرو

گرچه شکسته، ظرف وجودِ علی بمان
تنها دلیل بود و نبودِ علی بمان

زهرا ببخش اگر که علی در غمت نمرد
در پیش دیده ام به رخت تازیانه خورد

ای نور خانه ام به خدا می سپارمت
پیش حسین بین کفن می گذارمت

دیگر جز این دو تا، کفنی نیست فاطمه
جز این دو، غیر پیرهنی نیست فاطمه

زهرا، حسین سهم تنش تکه بوریاست
روزی که روی ریگ بیابانِ کربلاست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۲ ، ۰۶:۴۱
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه اول ۱۴۰۱ شام شهادت

وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا
زخم های بدنت، برده امانم زهرا

سرخ شد صورتِ آبی که چکید از بدنت
چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟!

تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم
بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا

ذکر می گفتم و دستم به پرت خورد آرام
بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا

بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟!
با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟

آستین بین دهان کردم و فریاد زدم
زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا

کاشف الکرب دلم، چوبه ی تابوتت را
بر سر شانه گذارم؟ نتوانم زهرا

پیش قبرت به روی خاک زمین می افتم
می روی از بر من یار کمانم زهرا؟

پدرت آمده اما بدنت را آخر
با چه رویی به پیمبر برسانم زهرا؟

خاک با دست خودم بر بدنت می ریزم
حق بده که به لبم آمده جانم زهرا

خوشی بعد تو را، فاتحه اش را خواندم
تا ابد یاد غمت، فاتحه خوانم زهرا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۰۱ ، ۰۶:۳۱
عبدالرقیه

شمس نورانی من بودی و مهتاب شدی
چقدر ناحلةالجسم شدی، آب شدی

تا نفهمم که سه ماه است چه آمد سر تو
گفته ای نیمه ی شب غسل دهم پیکر تو

تازه فهمیده ام از شوهر خود پوشاندی
بازویت بستی و هرطور که شد پوشاندی

مثل یک مشکل لایَنحل و مبهم شده ای؟!
یاس خوش قامت حیدر چقدر خم شده ای!

اشک، از چشم من و روح الامین می ریزد
آب میریزم و خونابه زمین می ریزد

آستین بین دهان، زینب من ناله کشید
تا که چشمم به رخت خورد، حسن ناله کشید

جگرم سوخت ازین داغ عظیم و جانسوز
پهلویت خوب نشد بعد نود روز هنوز

دسته دسته ز لباست گل لاله چیدم
با همین دست، تو را بین کفن پیچیدم

باورم نیست که باید به دو چشمان ترم
چوب تابوت تو را بر سر دوشم ببرم

بگذر از من که شب و روز اذیت بودی
جان حیدر چه بگویم که امانت بودی

سرخ شد با رخ من رنگ تمام افلاک
هستی ام را به چه رویی بگذارم در خاک؟!

شد تمام این همه آشفتگی احوالت
فاطمه جان پدرت آمده استقبالت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۰۵:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه دوم ۹۸

همه خوابند، فقط چند نفر بیدارند
چند تن جای همه دلهره و غم دارند

داغ سنگین که شود، پیر شدن هم دارد
خانه بی فاطمه، دلگیر شدن هم دارد

هر که یک گوشه از این خانه عزادار شده است
جای جایِ حرم فاطمه گلدار شده است

خانه از بوی گل یاس معطر مانده
روی دستاس رد پنجه ی مادر مانده

سرخ شد پلک علی بس که جراحت می دید
آسمان سوخت دلش وقت غروب خورشید

آب می ریخت ولی آب دگرگون می شد
نه فقط آب، دو تا چشم علی خون می شد

داغ صدیقه به اندازه ی کافی سخت است
وای بر بازوی او رد غلافی سخت است

حق تعالی جلوی چشم جهان پرده کشید
تا علی دست به بازوی ورم کرده کشید

دست از غسل کشید و ولی الله نشست
همه دیدند قد حیدر کرار شکست

سر به دیوار زد و ناله زد از عمق وجود
فاطمه کاش علی ثانیه ای زنده نبود

داشت کل بدن شیر خدا می لرزید
پیکر فاطمه را بین کفن می پیچید

داغ ها را به دلش ریخت و مسکوت گذاشت
بدنی ناحله را داخل تابوت گذاشت

بچه هایی که ازین داغ سراسر دردند
آستین بین دهان گریه فقط می کردند

بدنش را چه غریبانه ز خانه بردند
طبق فرموده ی صدیقه شبانه بردند

اشک، چشمان حسن را سر کوچه پر کرد
یادی از خاکِ نشسته به روی چادر کرد

یادش آمد وسط کوچه چه آمد به سرش
بار شیشه به زمین خورد به پیش نظرش

دست بر بند کفن، با دلِ پُر صبر گذاشت
پدر خاک تن فاطمه در قبر گذاشت

خوب شد تا که علی فاتحه بر فاطمه خواند
خوب شد دفن شد این پیکر و بر خاک نماند

خوب شد خنده به چشم تر اطفال نشد
خوب شد هیچ کسی داخل گودال نشد

خوب شد تشنه لبی ناله نزد وا عطشا
وای از تشنگی تشنه لب کرب و بلا...

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۸ ، ۲۰:۴۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ روز شهادت

سلام بر بدن زخمی ات پرستویم

توان نمانده دگر در میان زانویم

خودم تمام تنت را به اشک می شویم

ازین به بعد غمم را به چاه می گویم

 

هنوز باور من نیست می روی زهرا

پس از تو حامی من کیست؟ می روی زهرا؟

 

دوباره فاطمه پلکی بزن، نگاهی کن

به زینبین پریشان من، نگاهی کن

بلند شو، به حسین و حسن، نگاهی کن

به ناتوانی خیبر شکن، نگاهی کن

 

سکوت می کنم و داد می زند جگرم

از این مصیبت دشوار خم شده کمرم

 

چه لاله زار عجیبی شده است پیکر تو

خدا به خیر کند حال و روز حیدر تو

هزار بار می افتد ز گردنت، سر تو

هزار بار می افتم زمین برابر تو

 

به روی سینه ات از چه شکاف افتاده؟!

به بازویت، ردِ ضرب غلاف افتاده

 

امان ز رد شدن از درب خانه و درگاه

چقدر مانده هنوز از مصیبت جانکاه

رسید لحظه ی تشییع جسم زهرا... آه

" به عزت و شرف لااله الا الله..."

 

هنوز بود دلم بی قرار و مبهوتت

زمانه بُرد مرا زیر چوب تابوتت

 

دعای خیر بر آشفتگیِ حالم کن

نگاهِ گرم به شاه غریب عالم کن

هلالِ من نظری بر قد هلالم کن

نشد برای تو کاری کنم، حلالم کن

 

به حکم امر نبی صبر کرده ام زهرا

روانه ات به سوی قبر کرده ام زهرا

 

رسید موعد دیدار یا رسول الله

در این هجوم شب تار یا رسول الله

امان ز غربت بسیار یا رسول الله

شدم بدون هوادار یا رسول الله

 

از این مصیبت عُظمی بپرس از زهرا

به من نگفت غمش را، بپرس از زهرا

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۴۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

مثل ابر بهار می بارم، رحم کن بر دل علی زهرا

چاره ی لحظه های دشوارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

اندکی تا دم سحر مانده، تازه آغاز دردسر مانده

لحظه ها را چگونه بشمارم؟! رحم کن بر دل علی زهرا

 

وقت تنگ است و کار بسیار است، غسلت ای باغ لاله دشوار است

گره افتاده است در کارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

وقت غسلت چقدر لرزیدم، خون تازه به پهلویت دیدم

ای زمین گیرِ زخمِ مسمارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

فاطمه جان مُحوّل الاحوال، بازویت... بازویت!!! زبانم لال

چه شد آخر شریک اسرارم؟! رحم کن بر دل علی زهرا

 

بین محراب زینب من را... فضه دریاب زینب من را...

 جان این دختر عزادارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

غسل دادم تو را حسین افتاد، صورتت دیدم و حسن جان داد

نظری کن بر این دل زارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

به من مرده جان تازه بده، لااقل لحظه ای اجازه بده

سر روی شانه ی تو بگذارم ، رحم کن بر دل علی زهرا

 

با قد خم قدم قدم رفتم، زیر تابوت همسرم رفتم

کمرم تا شد ای هوادارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

رکن من یار و یاورم زهرا، من چگونه به دست خود حالا

هستی ام را به خاک بسپارم؟! رحم کن بر دل علی زهرا

 

وسط قبر بین این گودال، پدرت آمده است استقبال

چه کنم می روی و ناچارم... رحم کن بر دل علی زهرا

 

جان حیدر مرا حلالم کن، دم آخر مرا حلالم کن

خیلی آخر به تو بدهکارم، رحم کن بر دل علی زهرا

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۱۲/۲۳

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۵۶
عبدالرقیه