سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام رضا» ثبت شده است

باید شکست ساغر و از می وضو گرفت

باید ز دست بانی باده سبو گرفت

از عرش آمده است… زمین آبرو گرفت

هر عاشقی که باده ی خود را از او گرفت

 

 

گفته است این که از همه ی دلبران سر است

نامش رضاست زاده ی موسی ابن جعفر است

 

گیسو کمند، خوش قد و بالا و محشری

کارت شده است از همه ی خلق دلبری

پیغمبری و حضرت زهرا و حیدری

یعنی صفات حضرت حق را تو مظهری

 

ای نام دلربات دوای فقیرها

اصلا رسیده ای تو برای فقیرها

 

باید که سر دهیم همه بی مقدمه

روحی فداک یابن علی، یابن فاطمه

با عشق تو ز هول قیامت چه واهمه

سلطان ماسوایی و عبد تو ما همه

 

ما سال هاست ریزه خور سفره ی توایم

هشتم امام ! ما همه آواره ی تو ایم

 

مجنونم و جنون دل زار بی حد است

جانم ز دوری حرمت بر لب آمده است

مثل کبوتری که به امید گنبد است

اصلا دوای این دل بیمار مشهد است

 

آخر به من اجازه ی پابوس می دهی

اذن زیارت حرم طوس می دهی

 

یکبار هم محل به من بی نوا بده

قلبم سیاه گشته، تو آن را جلا بده

دردی که داده اید برایش دوا بده

جان جواد کرب و بلای مرا بده

 

مردم همه به لطف تو حاجت روا شدند

امروز اگر مسافر کرب و بلا شدند

 

حالا که چند وقت دگر ماه ماتم است

عاشق به فکر نوکری اش در محرم است

با تو بساط گریه ی ما هم فراهم است

گریه برای روضه ی کرب و بلا کم است

 

روضه بخوان که ابن شبیب تو ایم ما

هر شب به یاد جد غریب تو ایم ما

 

یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند

یابن شبیب جد مرا با عصا زدند

یابن شبیب عمه ی ما را چرا زدند؟

نامردها برای رضای خدا زدند

 

وقتی حسین در ته گودال رفته بود

زهرا کنار پیکرش از حال رفته بود

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۳
علی سپهری

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی

 

دوباره مرغ این سینه به فکر سِیر در طوس است

 

خدا را شکر می گویم که این دل با تو مأنوس است

 

 

 

رجب...ذی القعده... می چسبد زیارت کردنت آقا

 

زیاراتی که منصوص و زیاراتی که مخصوصه است

 

 

 

چنان که قبل ذی الحجه رسیده ماه ذی القعده

 

بدون طوف در مشهد طواف کعبه منحوس است

 

 

 

‌"برو" یعنی "بمان پیشم"، "نمی خواهی نمی آیم"

 

تکلم کردن عاشق پر از افعال معکوس است

 

 

 

میان زندگیِ تک تک ما را که می گردی

 

عطایای تو ملموس و کرامات تو محسوس است

 

 

 

سگ ولگرد در مشهد، نگاهش خورد بر گنبد

 

به یمن این نظر کردن، مقرّب تر ز طاووس است

 

 

 

عَسیٰ أنْ تَکْرَهوا شیئًا...هُوَ خیرٌ لَکم... باشد...

 

...شده روزی من خیری، که در دوری و افسوس است

 

 

 

مرا بیست و سه ی ذی القعده دعوت کن دلم تنگ است

 

تمام حاجتم این روزها یک اذن پابوس است

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۶/۱۳

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۴۹
عبدالرقیه

جام ها بی تاب از رزقِ شراب و باده اند

 

صحن ها بهر حضور سائلان آماده اند

 

 

 

با امید وصل این جنت تقلا می کنند

 

ذره هایی که میان راه، بین جاده اند

 

 

 

کوثر است آب میان صحن و پاکم می کند

 

حوض های این حرم الحق که فوق العاده اند

 

 

 

مادرم می گفت: "سجاده نمی خواهد حرم

 

سنگ های خاکی اش بالاتر از سجاده اند"

 

 

 

چند عاشق با دو چشم خیس از راه آمدند

 

گوشه ی باب الجوادت از نفس افتاده اند

 

 

 

عده ای با نام زیبای تو مستی می کنند

 

عده ای هم دور مرقد جامعه سر داده اند:

 

 

 

"یا ولی الله ضامن شو گنهکار آمده

 

تا همین جا هم به لطف توست راهم داده اند

 

 

 

نسل در نسلت همه آقا و اهل بخششند

 

نسل در نسلم همه محتاج و نوکر زاده اند"

 

 

 

هرچه هم باشند این مردم رعایای تواند

 

عاشقت هستند و در این عشق صاف و ساده اند

 

 

 

اهل ایمان شد هر آن کس که نگاهش کرده ای

 

وای بر آن ها که از چشم شما افتاده اند

 

محمدجواد شیرازی

۹۴/۶

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۰۵:۴۱
عبدالرقیه

السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا

 

 

 

کنار چای خود امشب نبات می خواهم

 

قلم به دست گرفتم دوات می خواهم

 

 

 

امان نمی دهد این اشک گفت و گوی مرا

 

میان گریه کمی هم ثبات می خواهم

 

 

 

سپاه خواسته هایم مرا زمین زده است

 

از این هوا و هوس ها نجات می خواهم

 

 

 

ملامتِ من درمانده در مرامت نیست

 

بگیر دست مرا، التفات می خواهم

 

 

 

امان برای شب دفن خویش می خواهم

 

ضمان برای عبور از صراط می خواهم

 

 

 

کریم بودن تو پر توقع ام کرده

 

حضور قلب میان صلاة می خواهم

 

 

 

به راه آمدنم معجزه نمی خواهد

 

نظاره ای عوضِ معجزات می خواهم

 

 

 

شبیه صحن عتیقت بساز قلب مرا

 

برای صحن دلم انبساط می خواهم

 

 

 

کنار آب خوری های صحن گوهرشاد

 

شرابِ کوثر و آب حیات می خواهم

 

 

 

من از تو غیر خودت را دگر نمی خواهم

 

مجاور تو شدن از دعات می خواهم

 

 

 

دخیل پنجره فولاد می نشینم باز

 

برای کرب و بلایم برات می خواهم

 

 

 

ببین که نذر ابالفضل کرده ام امشب

 

بساط روضه کنار فرات می خواهم

 

 

 

به روز دفن مرا هم کسی کفن نکند

 

حصیر پاره ای از یک دهات می خواهم

 

 

 

محمدجواد شیرازی_ 94/4

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۳:۰۱
عبدالرقیه

پادشاه سخا امام رضا

اول و انتها امام رضا

 

دوره گردم که ذکر روز و شبم

یاحسن بوده یا امام رضا

 

پدرم زیر لب میان قنوت

نیمه شب گفت یا امام رضا

 

تا ابد شاکر توام یارب

چون که دادی به ما امام رضا

 

هر کسی خسته شد ز بدحالی

زود باید رود امام رضا

 

از همان روز اولش بوده

راه ما تا خدا امام رضا

 

علت آفرینش باران

خلقت ما سوا امام رضا

 

بین کشتی و در دل طوفان

نوح را ناخدا امام رضا

 

لب دریای نیل هم بوده

ذکر صاحب عصا امام رضا

 

شرط حج استطاعت است اما

حج شاه و گدا امام رضا

 

هر شب جمعه زیر لب گفتم

یا سریع الرضا امام رضا

 

مطمئنم که روزی سفرِ...

کربلا هست با امام رضا

 

زائر او رسید در یک جا

می رسد در سه جا امام رضا

 

جان دردانه اش امام جواد

ربنا آتنا امام رضا

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۴

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۶:۳۵
عبدالرقیه

وَ رَوَى الشَّیْخُ أَیْضاً بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفَضْلِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ:

 نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا کُلُّ بِرٍّ....

فضل باسناد خود از حضرت صادق نقل کرده که فرمود :

ما [اهل بیت]اصل هر خیری هستیم و هر خوبی ای  از ما جوانه میزند ....

 بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏24، ص: 304

 

اصل هشتم 

با همین اشک سحر کار تکلم می شود
با وجود چشمه کِی حرف از تیمم می شود؟

 

چشم های نیمه بازم را به لطف خود ببخش
اشکِ بیش از حد دلیل این تورم می شود

 

آنقدَر ضامن شدی آخر حسابش گم شده
باز هم گفتی بیا.‌‌.. این بارِ چندم می شود؟

 

آیه ی تطهیر حق هستید و این هم حاصلش
"طابَتِ الْأرْضُ الّتی فِیهٰا دُفِنْتُم" می شود

 

پادشاهان در ورودی حرم زانو زدند
خودپرستی ها میان این حرم گم می شود

 

بس که حاجت داده شد پشت در باب الجواد
بیشتر از هر دری این جا تراکم می شود

 

رفع حاجت مانده و نذر کبوتر کرده ام
پیرمردی گفت با یک مشت گندم می شود

 

وقت خواهش کم نباید خواست از دست کریم
چون که او هرچیز دارد خرج مردم میشود

 

مثل سلمانی نیشابور، وقت احتضار
 
پیش ما آقا بیا با یک تبسم... می شود؟!

 

هر سؤالی که نکیر و منکر از ما می کنند
استناد ما فقط بر اصل هشتم می شود

 

حب تو حرز است، از آن چه خدا فرموده است:
"آدم و سنگ است در دوزخ که هیزم می شود"

 

این دل من مست اولاد امام کاظم است
یا به مشهد می رود، یا راهی قم می شود

 

هر کجا عاشق رود عرض ارادت می کند
پس سلام از هر کجا منا علیکم می شود

محمد جواد شیرازی  ۹۴/۲ 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۸:۰۸
عبدالرقیه

دست خودم که نیست، شده تنگِ مرقدش

"ای دل نگفتمت نرو..." 1 این هم پیامدش

 

حالا تمامِ روز و شبم را گرفته است
فکر وصال صحن گوهرشاد مشهدش

 

من سر به زیر بودم و سر به هوا شدم
از آن شبی که خورد نگاهم به گنبدش

 

فرزند، باب جود و پدر، باب حاجت است
بیهوده نیست این کرم و لطف بی حدش

 

یادش بخیر فصل زمستان میان صحن
اشکم چکید و ماند روی برف ها ردش

 

وقت سحر، نسیمِ خنک، صوت ربنا
آن پنجره طلایی و صحن زبان زدش

 

ما بنده ایم بنده ی شاهی که زنده شد
صدها مسیح در اثر رفت و آمدش

 

عمری گدای شاهم و کاری نداشتم
با هر کسی که سمت رضا نیست مقصدش

 

این هشتمین دری که به جنت خدا گذاشت
تنها به زائران رضا می گشایدش

 

ساعت دوباره هشت شده وقت عاشقی است
با یک سلام و عرض ادب سمت مرقدش

 

مُردم هزار و یک سحر از این جدایی اش
هر طور باز شاه خراسان بخواهدش

محمد جواد شیرازی 22/11/93


 

1.ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی
رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۲۹
عبدالرقیه

یا سلطان... یاعلی موسی الرضا

 

دانلود صوت این شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

عاشقانت با فراقت روزگاری ساختند

هرشب از دوری تان با گریه زاری ساختند

 

آهِ سردی و نگاهی سمتِ یک عکس حرم

خاطراتی زنده با آن یادگاری ساختند

 

گر حرم قسمت نشد تقصیر نفس سرکش است

این معاصی روزمان را شام تاری ساختند

 

خوب می دانی، خدایی بی تو ما بیچاره ایم

سمت مشهد، بهر ما راه فراری ساختند

 

بغض دوری از حریمت بین سینه مانده است

پس برای ما دو چشمِ آبداری ساختند

 

پادشاه عالمی و ما گدای درگهت

واقعا که هر کسی را بهر کاری ساختند

 

گردش ما بیشتر از کعبه دور مشهد است

صحن هایت بهر این گردش مداری ساختند

 

زائر مشهد شرف دارد به حاجی در طواف

چون طواف مرقدت را هشت باری ساختند

 

ای دم معمارهای پنجره فولاد، گرم

اینچنین دارالشفای انحصاری ساختند

 

فکر روزی و کمی نان فقط ناشکری است

تا برای ما به مشهد سفره داری ساختند

 

هیچ بابی عاقبت باب الجواد تو نشد

گرچه درهای بزرگ و بیشماری ساختند

 

لطف کن با تیرِ چشمت صید کن این خسته را

گر تو لیلایی ز مجنون هم شکاری ساختند

 

محمد جواد شیرازی

۹۳/۰۹/۲۸

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۳ ، ۱۷:۵۲
عبدالرقیه

در حریم نور جای مشعل و فانوس نیست
هیچ کس از بخششت در مشهدت مأیوس نیست

 

 

شکرِ حق که حب مشهد در دلم کم کم نشست
واقعا بیچاره هرکس با حرم مأنوس نیست

 

 

کربلا و کاظمین و سامرا، حتی نجف
هیچ جا بهر من درمانده همچون طوس نیست

 

 

دُرّ و مرجانی که از احسان به سائل می دهی
در صدف های کفِ اعماق اقیانوس نیست

 

 

از دیارت هر که آمد بوی جنت می دهد
بوی جنت هیچ جا چون در حرم محسوس نیست

 

 

این کبوتر که به دور گنبدت در گردش است
هم طراز هر پرش صدها پرِ طاووس نیست

 

 

دانه دانه ذکر تسبیحم فقط شد "یا رضا"
شأن ذکرت کمتر از "یا نور و یا قدوس" نیست

 

 

زائرانت پشت هم مرکب به مرکب آمدند
این همه زائر ولی روزی من، افسوس نیست

 

 

نه عبا میخواهم و نه تیغه ی سلمانی ات
حاجتم این روزها چیزی بجز پابوس نیست

 

محمدجواد شیرازی
8شهریور 93

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۲۴
عبدالرقیه