سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت امیرالمومنین» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۲ ماه رمضان ۱۴۰۳

مولایَ یا مولای، سرتاپا گناهم
عذری ندارم، شرمسارم، روسیاهم

مولایَ یا مولای، بیرونم مینداز
چیزی نمی خواهم، گدای یک نگاهم

قلبم به ذکرت زنده می ماند حبیبم
ای منتهای حاجتم، ای تکیه گاهم

تا پای من لغزید، دستم را گرفتی
از کودکی دادی نجات از پرتگاهم

قدری مصیبت، های و هویم را در آورد
غافل ازین بودم که هستی خیرخواهم

مولایَ یا مولای، با قبرم چه سازم؟!
دلواپسِ تاریکی آن جایگاهم

از مادریِ فاطمه بالانشینم
بیرون کشیده بارها از قعر چاهم

شاهم فقط مولا علی باشد ولاغیر
دور از ضلالت با علی در شاهراهم

مولایَ یا مولای، از هجرش خرابم
دلتنگِ ایوان طلا و صحن شاهم

یاد وداع آخرش با بچه هایش
در پشت درب خانه اش افتاده راهم

مولایَ یا مولای، کوفه بی علی شد
چون پیر مرد کوفه غرق اشک و آهم

پشتم شکسته گرچه، شکرش باز باقی است
بین کفن پیچیده شد پشت و پناهم

کوفه کفن هم داشت پس! ماندم که از چه
بهر حسینش بوریایی شد فراهم؟!

بیچاره ام کرده غمش، گریان برای...
آن جسم گرمادیده بین قتلگاهم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۳ ، ۲۳:۲۱
عبدالرقیه

ازین اتاق نرو، یار زینب من باش
قمر، میان شب تار زینب من باش

بیا جلو پسر نازنینم ای عباس
بیا قرار دل زار زینب من باش

میان این همه محرم، دلش به تو قرص است
فقط کفیل و علمدار زینب من باش

بیا و قول بده هر چه هم که پیش آمد
تمام عمر، هوادار زینب من باش

بمان کنار حسینم، فدای راهش شو
امیر لشگرِ سردار زینب من باش

رشید اُم بنین، در شریعه چون رفتی
به یاد تشنگی یار زینب من باش

قسم به این تب زهری که آتشم زده است
به دور قافله، تبدار زینب من باش

پس از تو وای به حالش میان کوفه و شام
در آن مسیر، عزادار زینب من باش

اگر به نیزه سرت شد بلند، در آن حال
بیا و سایه به بازار زینب من باش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۳۴
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۱ ماه رمضان ۱۴۰۲

وقتی بساط غفران، چاره گشای کار است
توبه بر اهل خسران، چاره گشای کار است

بر عبد روسیاهی که چاره ای ندارد
تنها دو چشم گریان، چاره گشای کار است

کوه گناه بخشند اینجا به سوز آهی
آه از وجود سوزان، چاره گشای کار است

بزمی که میزبانش ستار و پرده پوش است
شرمندگی مهمان، چاره گشای کار است

وقتی رسیده کارم تنها به تار مویی
ذکر قدیم الاحسان، چاره گشای کار است

بر من که زیر دینم، دیوانه ی حسینم...
یک کربلا به قرآن چاره گشای کار است

یک عمر، نور رویش داد از خطا نجاتم
مصباح او کماکان چاره گشای کار است

حبی که از علی بر لوح دلم نشسته
روز حساب و میزان، چاره گشای کار است

در اوج بی پناهی، وقتی نمانده راهی
تکیه به شاه ایمان، چاره گشای کار است

هجر نجف حسابی اشک مرا در آورد
سجده به زیر ایوان، چاره گشای کار است

بر مصحفی که وا شد با تیغ ابن ملجم
کِی مرهم طبیبان، چاره گشای کار است؟!

تا زینبش نبیند فرق شکسته اش را
رفتن به پای لرزان، چاره گشای کار است

دلتنگ روی زهراست سی سال و این جراحت...
بر ختم درد هجران، چاره گشای کار است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۵۳
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۹ ماه رمضان ۱۴۰۲

الله اکبر، این نماز آخرین است
پشت سر من، ابن ملجم در کمین است

کوفه، صدایم را نکن هرگز فراموش
سوز نوایم را نکن هرگز فراموش

با مردم بی چشم و رو حرفی ندارم
محراب مسجد، بهر رفتن بی قرارم

شمشیر، کاری کرد کامل شد جنایت
شد منهدم بر خلق، ارکان هدایت

فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبه... شد فرقم شکسته
انگار زهرا آمده پیشم نشسته

یادم نرفته فاطمه بر من سپر شد
در پشت در ماند و وجودش شعله ور شد

ایثار زهرا داد از فتنه نجاتم
در مسجد یثرب نشد مو از سرم کم

بی فاطمه اوضاع حیدر شد دگرگون
در مسجد کوفه سرم شد غرق در خون

سی سال با یاد در و دیوار مُردم
در بین کوچه از مغیره طعنه خوردم

هر بار از در رد شدم، افتادم از پا
از پیش بستر رد شدم، افتادم از پا

اطرافیان، خاک عبایم را تکاندند
تا خانه با زحمت مرا آخر رساندند

گفتم که دستم را کسی اینجا نگیرد
در پیش زینب بازوانم را نگیرد

زینب که تاب غصه را آخر ندارد...
ای وای اگر بیند حسینم سر ندارد

زینب کجا و دیدن ساعات آخر؟!
زینب کجا و دیدن ذبح برادر؟!

ای وای اگر باشد ببیند ماجرا را
رأس جدای بر فراز نیزه ها را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۵۸
عبدالرقیه

رشته ی توحید عینا تار موی حیدر است
قبله ی عشاق بی شک رو به سوی حیدر است
جنت الاعلی برای عبد کوی حیدر است
هم نشینی با گدا از خلق و خوی حیدر است

من غلام حیدرم، یعنی که شاه عالمم
هک شده یامرتضی روی عقیق خاتمم

فخر او را بس، شده زهرای اطهر همسرش
بانویی که مصطفی خوانده است او را مادرش
مریم و هاجر کنیزانند در دور و برش
اولیا الله محتاج اند بر خاک درش

هیچ کس شایسته ی زهرا نبود اِلا علی
نقش بسته بر نگین فاطمه هو یا علی

بانویش رفت و برایش زندگی غمبار شد
قاتلش شمشیر نه، بلکه نوک مسمار شد
هر زمانی روبه رو با آن در و دیوار شد
روضه ی مکشوفه ای در ذهن او تکرار شد

لحظه ی جان دادنش با قد خم زهرا رسید
من نفهمیدم چرا از بازویش خون میچکید!؟

اشهد اَنَ موذن گفت اذان بغضش شکست
تا علیاً روی لب آمد زبان بغضش شکست
هر یتیمی از غم او بی گمان بغضش شکست
ساقی کوثر ولی در آن زمان بغضش شکست

یاد ساعاتی که زینب زار و مضطر می شود
از روی تل خیره بر ذبح برادر می شود

می رود شمر لعین با خنجرش در قتلگاه
می بُرد راس حسین ابن علی را بی گناه
می زند طفل یتیمی را که گشته بی پناه
می بَرد ناموس حیدر را اسیری بی سپاه

حرمله با اسب دور خیمه جولان می دهد
دختر مسلم به زیر دست و پا جان می دهد

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۴۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۲ ماه رمضان ۱۴۰۱

دگر ز مسجد کوفه نوا نمی آید
نوای ناله ی شیرخدا نمی آید

برای عزت و ترویج راه بسم الله
صدای نقطه ی پایین با نمی آید

چه کرده زهر که رنگ علی چنین شده است؟!
چه کرده که نفسِ رفته، جا نمی آید؟!

هر آن چه شیر، به او می دهد طبیب اصلا
به هوش، حیدر آل عبا نمی آید؟!

چه کرده است مگر تیغ، خون فرق علی...
چگونه بند به طب و دوا نمی آید؟!

هر آن چه زینب کبری پدر پدر گوید
دگر ز جانب بابا صدا نمی آید

آهای طفل یتیم نجف، گرسنه بخواب
ازین به بعد دگر مرتضی نمی آید

ازین به بعد اگر پیرمرد نابینا
غریب و خسته بگوید بیا، نمی آید

دگر میان هوای گرفته ی این شهر
شمیم هم نفس مصطفی نمی آید

چه خوب پیر لعینی به سوی جسم امام
برای ضربه زدن با عصا نمی آید

هزار شکر کفن هست بین کوفه هنوز
تن امام روی بوریا نمی آید

پس از پدر به تسلی و تعزیت، احدی...
به تازیانه سوی بچه ها نمی آید

اسیر چیست؟! عزادار بعد دفن پدر
به احترام دوباره به خانه می آید

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۰۴
عبدالرقیه