وقتی بساط غفران چاره گشای کار است
خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۱ ماه رمضان ۱۴۰۲
وقتی بساط غفران، چاره گشای کار است
توبه بر اهل خسران، چاره گشای کار است
بر عبد روسیاهی که چاره ای ندارد
تنها دو چشم گریان، چاره گشای کار است
کوه گناه بخشند اینجا به سوز آهی
آه از وجود سوزان، چاره گشای کار است
بزمی که میزبانش ستار و پرده پوش است
شرمندگی مهمان، چاره گشای کار است
وقتی رسیده کارم تنها به تار مویی
ذکر قدیم الاحسان، چاره گشای کار است
بر من که زیر دینم، دیوانه ی حسینم...
یک کربلا به قرآن چاره گشای کار است
یک عمر، نور رویش داد از خطا نجاتم
مصباح او کماکان چاره گشای کار است
حبی که از علی بر لوح دلم نشسته
روز حساب و میزان، چاره گشای کار است
در اوج بی پناهی، وقتی نمانده راهی
تکیه به شاه ایمان، چاره گشای کار است
هجر نجف حسابی اشک مرا در آورد
سجده به زیر ایوان، چاره گشای کار است
بر مصحفی که وا شد با تیغ ابن ملجم
کِی مرهم طبیبان، چاره گشای کار است؟!
تا زینبش نبیند فرق شکسته اش را
رفتن به پای لرزان، چاره گشای کار است
دلتنگ روی زهراست سی سال و این جراحت...
بر ختم درد هجران، چاره گشای کار است
محمد جواد شیرازی