ندارم قدر و ارزش، پر خطایم
شب قدر آمد اما بی بهایم
حیا از ساحت پاکت نکردم
حلالم کن که دیدی بی حیایم
ندارم آبرو، رسواترینم
حسابی مستحق ناسزایم
عتابم کن ولی رو برمگردان
نده با قهر خود یارب سزایم
نیاوردی به رویم هرچه دیدی
نیاوردی به رویم بی وفایم
حبیبم، مونسم، آرامش من
نخوان ناآشنا... ای آشنایم
من از خیره سری خیری ندیدم
نکن یک لحظه هم دیگر رهایم
شبیه کودک زار و هراسان
پناهنده سوی آل عبایم
مقدر می شود خیر دو دنیا
دعایی گر کند زهرا برایم
همه با طعنه رفتند از کنارم
فقط شاه نجف کرد اعتنایم
بهشتم روی حیدر باشد و بس
خوش اقبالم که عبد مرتضایم
مقدر کن ببینم کربلا را
خمار وصل آن صحن و سرایم
شب جمعه است و بی تابم حسابی
عزادار حسین سرجدایم
نمی خواهم کفن، گریان برای...
تنی پیچیده بین بوریایم
محمد جواد شیرازی