رشته ی توحید عینا تار موی حیدر است
رشته ی توحید عینا تار موی حیدر است
قبله ی عشاق بی شک رو به سوی حیدر است
جنت الاعلی برای عبد کوی حیدر است
هم نشینی با گدا از خلق و خوی حیدر است
من غلام حیدرم، یعنی که شاه عالمم
هک شده یامرتضی روی عقیق خاتمم
فخر او را بس، شده زهرای اطهر همسرش
بانویی که مصطفی خوانده است او را مادرش
مریم و هاجر کنیزانند در دور و برش
اولیا الله محتاج اند بر خاک درش
هیچ کس شایسته ی زهرا نبود اِلا علی
نقش بسته بر نگین فاطمه هو یا علی
بانویش رفت و برایش زندگی غمبار شد
قاتلش شمشیر نه، بلکه نوک مسمار شد
هر زمانی روبه رو با آن در و دیوار شد
روضه ی مکشوفه ای در ذهن او تکرار شد
لحظه ی جان دادنش با قد خم زهرا رسید
من نفهمیدم چرا از بازویش خون میچکید!؟
اشهد اَنَ موذن گفت اذان بغضش شکست
تا علیاً روی لب آمد زبان بغضش شکست
هر یتیمی از غم او بی گمان بغضش شکست
ساقی کوثر ولی در آن زمان بغضش شکست
یاد ساعاتی که زینب زار و مضطر می شود
از روی تل خیره بر ذبح برادر می شود
می رود شمر لعین با خنجرش در قتلگاه
می بُرد راس حسین ابن علی را بی گناه
می زند طفل یتیمی را که گشته بی پناه
می بَرد ناموس حیدر را اسیری بی سپاه
حرمله با اسب دور خیمه جولان می دهد
دختر مسلم به زیر دست و پا جان می دهد
محمد مهدی شیرازی