سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

هر بار آب دیدم و هر بار سوختم

سه شنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۱، ۰۶:۳۵ ق.ظ

هربار آب دیدم و هربار سوختم
بسیار گریه کردم و بسیار سوختم

ای زهر، داغ سینه ی من حاصل تو نیست
من سال ها به دیده ی خون بار سوختم

از سال شصت و یک که چهل سال طی شده
هر لحظه یاد قتلگه یار سوختم

دادم به گریه حکم عَلیکُنَّ بِالفرار
در بین خیمه، تشنه و تبدار سوختم

یادم نرفته در وسط نیزه دارها
دیدم نشسته عمه گرفتار، سوختم

وقتی به نیزه شد سر بابای بی کسم
شد کل دهر بر سرم آوار، سوختم

یادم نرفته بوسه به رگ های حنجرش
هر روز یاد آن غم دشوار سوختم

دیدم رقیه خورده زمین روی بوته ای
بیرون کشیدم از بدنش خار، سوختم

در بند مست ها چقدر حرمتم شکست
با ناسزای دسته ی اشرار، سوختم

تا ازدحام می شود از حال می روم
خیلی به یاد روضه ی بازار سوختم

گهواره ی رضیع حرم را میان شام
دیدم میان دکه ی تجار، سوختم

زخم عمیق سلسله هم آن قدر نسوخت
طوری که از تهاجم انظار، سوختم

با دیدن سکینه ی مظلومه خواهرم
یک عمر یاد شرم علمدار سوختم

دیدم کفن به پیکر هر مرده می کنند...
سر را گذاشتم روی دیوار، سوختم

محمد جواد شیرازی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی