سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام سجاد» ثبت شده است

بعد از غمی که بین گلو استخوان شده
هر صحنه ای برای دلم روضه خوان شده

در دست های خادمه ی خانه، بازهم
یک ظرف آب دیدم و اشکم روان شده

با دیدن حصیرِ کف حجره، زانویم...
بین نمازِ نیمه شبم ناتوان شده

دیدم گرسنه مانده کمی شیرخواره ای
قلبم پر از شراره چون آتش فشان شده

دیدارِ صنف و حجره ی غصاب های شهر
خیلی غم بزرگ و بلایی گران شده

سخت است دیدن گلویِ خونی پدر
آن گونه که به لحظه ی دفنش بیان شده

گفتند روی نی پدرت سنگ می خورد
دیدند پای نی، پسرش نیمه جان شده

سخت است بین شام ببینی در ازدحام
از آن چه ترس داشته بودی، همان شده

دیدم که عمه ام که امان قبیله بود
افتاده زیر ضرب کتک، بی امان شده

جز من که دیده گوشه ی ویرانه، خواهرش
در سن و سال کودکی اش قدکمان شده؟!

گرمای زهر را به دل سوخته چه کار
بعد از چهل بهار که قلبم خزان شده

دیدند وقت غسلِ تنم، جای سلسله
در زیر جامه، بر پر و بالم عیان شده

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۳ ، ۲۱:۵۲
عبدالرقیه

هربار آب دیدم و هربار سوختم
بسیار گریه کردم و بسیار سوختم

ای زهر، داغ سینه ی من حاصل تو نیست
من سال ها به دیده ی خون بار سوختم

از سال شصت و یک که چهل سال طی شده
هر لحظه یاد قتلگه یار سوختم

دادم به گریه حکم عَلیکُنَّ بِالفرار
در بین خیمه، تشنه و تبدار سوختم

یادم نرفته در وسط نیزه دارها
دیدم نشسته عمه گرفتار، سوختم

وقتی به نیزه شد سر بابای بی کسم
شد کل دهر بر سرم آوار، سوختم

یادم نرفته بوسه به رگ های حنجرش
هر روز یاد آن غم دشوار سوختم

دیدم رقیه خورده زمین روی بوته ای
بیرون کشیدم از بدنش خار، سوختم

در بند مست ها چقدر حرمتم شکست
با ناسزای دسته ی اشرار، سوختم

تا ازدحام می شود از حال می روم
خیلی به یاد روضه ی بازار سوختم

گهواره ی رضیع حرم را میان شام
دیدم میان دکه ی تجار، سوختم

زخم عمیق سلسله هم آن قدر نسوخت
طوری که از تهاجم انظار، سوختم

با دیدن سکینه ی مظلومه خواهرم
یک عمر یاد شرم علمدار سوختم

دیدم کفن به پیکر هر مرده می کنند...
سر را گذاشتم روی دیوار، سوختم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۱ ، ۰۶:۳۵
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، روز ۲۵ محرم ۱۴۰۱

 

این نسخه را عمل کن و آویزه کن به گوش
جز در رضای حضرت صاحب زمان نکوش

چشمی به هم زدی و جوانی تمام شد
ای دل بگیر عبرت از آن مرد یخ فروش

لوح سیاه قلب مرا دید و دم نزد
شرمنده ام من از رخ مولای پرده پوش

گویید با امام زمان از غم فراق
دیگر برای گریه کنانش نمانده هوش

گریه نکرد آن که به جد مطهرش
والله هست معرفتش کمتر از وحوش

بار گناه و معصیتش ریخت بر زمین
هر کس کشید بار غمش را به روی دوش

جانم فدای داغ امامی که بین تب
می سوخت بین خیمه و داغش نشد خموش

مقتل نوشته است که زین العباد را
بستند بین سلسله بر مرکبی چموش

لعنت به شمر، حضرت سجاد هرچه گفت:
از خیمه دور باش، حرامی نکرد گوش

تبدار بود و روضه ی ناموس را چشید
آمد میان سلسله خون در رگش به جوش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۱ ، ۰۶:۳۱
عبدالرقیه

بسم عشقی که نشسته در دلم
عُلقه اش آمیخته شد با گلم
هست کل آبرو و حاصلم
فخر دارم تا قیامت سائلم

خوشه چینم، خوشه چینم، خوشه چین
خوشه چین بر خوان زین العابدین

بهره می گیرد زمین از خنده اش
شمس، سائل بر رخ تابنده اش
بنده ی حق است و عالم بنده اش
هست زین العابدین زیبنده اش

شکر، نامم عبد خانه زاد شد
نام او هم حضرت سجاد شد

آشنا کرده دلم را با حسین
یاد داده تا بگویم یا حسین
گفته در هر غم بگو تنها حسین
پشت بر هر کس نما الا حسین

هر که هستی هر چه هستی بنده باش
با حسین بن علی پاینده باش

او به ما لحن دعا آموخته
در صحیفه رازها آموخته
هم ابوحمزه به ما آموخته
هم بساط روضه را آموخته

با علی بن حسین بن علی
شد به دل ها نور ایزد منجلی

ما همه انسان سجادیم و بس
تشنه ی عرفان سجادیم و بس
در پی رضوان سجادیم و بس
دست بر دامان سجادیم و بس

کاش ما را در کلاسش جا دهد
مشق حب حیدر و زهرا دهد

حال خوبم بد شد از یک داغ و غم
قامتم را یک مصیبت کرده خم
با که گویم ای خدا از این ستم
مانده آقای دو عالم بی حرم

بر خلاف هر کسی مولای من...
سنگ قبری هم ندارد، وای من

در بقیعش مشهدی خواهیم ساخت
صحن های بی حدی خواهیم ساخت
روی قبرش مرقدی خواهیم ساخت
بر فرازش گنبدی خواهیم ساخت

قبر او هم چون خراسان می شود
شهربانو شاد و خندان می شود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۰۰ ، ۲۳:۱۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۵ محرم ۱۴۰۰

هر لحظه با هر گونه مضمون گریه کردم
هر روز و شب، یاد پدر، خون گریه کردم

دستی به سوی آب، بی گریه نبردم
مُردم به واللهِ که قدری آب خوردم

قلب مرا هر ناله ی مجروح سوزاند
یک عمر، حتی دیدنِ مذبوح سوزاند

جامه به تن کردند، حالم ریخت برهم
مرده کفن کردند، حالم ریخت برهم

با هر بهانه مجلس روضه گرفتم
خانه به خانه مجلس روضه گرفتم

اشک ربابه در وجودم آتش افروخت
هر بار دیدم شیرخواره، سینه ام سوخت

این داغ، هر ساعت چه کرده با دل ما
بر حرمله لعنت، چه کرده با دل ما

آثار ضرب تازیانه بر تنم ماند
رد غل و زنجیرها بر گردنم ماند

دستان عمه زینبم را تا که بستند
نامردهاخیلی غرورم را شکستند

مانده به گوشم نعره ی دشنام، دشنام
گفتم به شاگردان خود، الشام الشام

یادم نرفته عمه ام را، سنگ می خورد
از پیرزن های یهودی چنگ می خورد

از پشت بام آتش زدند و معجرش سوخت
مانند من سرتاسر بال و پرش سوخت

بغضی است هر لحظه به لب آورده جانم
من کشته ی بزم شراب و خیزرانم

شد حسرت اهل حرم، کنج خرابه
شد قتلگاه خواهرم، کنج خرابه

این زخم ها، آثار جنجال است با ماست
یاد چهل منزل، چهل سال است با ماست

سوزاند داغش تا دم آخر دلم را
ناله کشیدم از درونم واحسینا

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۰۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، پنجم شعبان ۱۴۰۰

نزد کریمانِ دوعالم خوشه چینم
پای بساط اهل بیت از راغبینم
بر پنجم شعبان گره خورده است دینم
مدیون خیر و لطف زین العابدینم

از برکتش شد خانه ی مولایمان شاد
آمد علیِ دوم ارباب، سجاد

آمد به ما آموخت طرز بندگی را
پای مناجات و دعا، پایندگی را
آورد با خود راه و رسم زندگی را
آموخت با رفتار خود بخشندگی را

ایثار و بخشش در وجودش منجلی بود
کیسه به دوش نیمه شب، مثل علی بود

گَرد فراموشی ازین آیین زدوده
دین را دوباره با دعا احیا نموده
ابواب رحمت را سوی مردم گشوده
در هر مناجاتش، گریز روضه بوده

با سجده هایش خلق را دلگرم می کرد
سنگ دل هر غافلی را نرم می کرد

تابید نورش، بازتابش شد صحیفه
خیر کثیرِ آفتابش شد صحیفه
پیغمبری کرد و کتابش شد صحیفه
ارکان ناب انقلابش شد صحیفه

دل های ما را با مناجاتش تکان داد
راه خدا را با ابوحمزه نشان داد

از سجده هایش روح ایمان، جان گرفته
با گریه هایش، دین سر و سامان گرفته
از یک دعای نوکرش، باران گرفته
با مادر او آبرو ایران گرفته

لطفی ندارد روزی ام بی شهربانو
دست من و احسانِ بی بی شهربانو

کار جهادی کرد و دین را تقویت کرد
خیلی غلام، آقا خرید و تربیت کرد
نسبت به داغ کربلا با معرفت کرد
با روضه، هر جامانده را خوش عاقبت کرد

خیره به ظرف آب می شد، تشنه می ماند
از کام بابایش همیشه روضه می خواند

با روضه اش تا سال های سال، می سوخت
یاد لباس خونی و پامال، می سوخت
یاد تن بی سر، ته گودال، می سوخت
یک عمر یاد غارت اطفال، می سوخت

با گریه اش تبلیغ کرد و کم نیاورد
با گریه اش ما نوکران را گریه کن کرد

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۹ ، ۱۴:۴۱
عبدالرقیه

ِمی برای همه ی اهل خرابات رسید
روح بر پیکر بی جان عبادات رسید
مژده بر اهل جهان قبله ی حاجات رسید
روی دست شه ما شاه کرامات رسید 
مژده میلاد علمدار مناجات رسید

 

سحر پنجم شعبان مه شعبان آمد
پنجم ماه چرا ماه نمایان آمد؟!
با لبی خنده کنان جان حسین جان آمد
با نمایان شدنش عشق به اثبات رسید
مژده میلاد علمدار مناجات رسید

 

باز هم خنده به روی لب ارباب آمد 
حضرت خون خدا را خلفی ناب آمد
آن که زد طعنه به رخساره ی مهتاب آمد
بعد بابا به زمین محیی اموات رسید
مژده میلاد علمدار مناجات رسید

 

روی دستان پدر عین قمر در قمر است
رازق اشک وبکا ء عاشق اهل سحر است
هم ابوحمزه و هم صاحب خمسه عشر است
بنده ی حضرت حق روح اطاعات رسید
مژده میلاد علمدار مناجات رسید

 

سیرت او نبوی صورت اومادری است
چهره ی او حسنی صولت او حیدری است
هیبتش مثل حسین بن علی محشری است
شکر بر حضرت حق سرور سادات رسید
مژده میلاد علمدار مناجات رسید

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۵۲
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ ۲۵ محرم ۹۸

تمام عمر خود، آزار دیدم

جهان را بر سرم آوار دیدم

عزیزان خدا را زار دیدم

میان مجلس اغیار دیدم

 

چهل منزل که نه، عمری حزینم

چهل سال است من چله نشینم

شبانه روز، یاد اربعینم

همیشه چشم خود، پُربار دیدم

 

کنارِ گریه دوشادوش ماندم

فقط خیره شدم، خاموش ماندم

گمانم ساعتی بیهوش ماندم

همینکه آب، بالاجبار دیدم

 

شده اشکم روان، با که بگویم

غمِ هفت آسمان با که بگویم

ازین داغ گران با که بگویم

حرم را بر سرِ بازار دیدم

 

الهی که زنی مضطر نماند

میان کوچه، بی یاور نماند

اگر هم ماند، بی معجر نماند

خودم این درد را ناچار دیدم

 

ازین غصه گریبان می دهم چاک

میان خنده های قوم ناپاک

عقیله عمه ام را بر روی خاک...

به زیر کعب نی، بسیار دیدم

 

نرفت از تن، نشانِ سلسله... نه

نرفت از گوش، صوتِ هلهله... نه

نرفت از خاطر من، حرمله... نه

از آن ملعون غمی دشوار دیدم

 

مداوا کرد چشم تار ما را

تسلا داد قلب زار ما را

خدا خیرش دهد، مختار ما را

سر شمر و سنان بر دار دیدم

 

رباب و گریه اش... ای داد، ای وای

صدای گریه ی نوزاد، ای وای

کشیدم از جگر فریاد ای وای...

پرِ گهواره را هر بار دیدم

 

نمی دانم، گمانم خواب بودم

میان خیمه ها بی تاب بودم

مریض اما پیِ ارباب بودم

به حال زار، داغ یار دیدم

 

به روی سینه اش دیدم دویدند

تنش را سمت گودالی کشیدند

سرش با خنجر کندی بریدند

خودم دیدم، اگرچه تار دیدم

 

بمیرم عاقبت انگشترش را

لباسِ دستباف مادرش را

عبا، عمامه ی پیغمبرش را

میان دکه ی تجار دیدم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۸ ، ۰۶:۴۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شهادت امام سجاد علیه السلام ۹۸

محل بده به منِ بینوا، فدات شوم

دلم شکست ز دوری، بیا... فدات شوم

 

اگر چه دامن تو بارها رها کردم

رها نمی کنی آقا مرا، فدات شوم 

 

میان نافله ی نیمه ی شبت آقا

برای نوکر خود کن دعا، فدات شوم 

 

چه حرف ها! سر من فرش راه تو بشود؟!

سرم کجا، کف پایت کجا؟! فدات شوم

 

خوش است کشته شوم در رهت هزاران بار

دوباره زنده شوم بارها فدات شوم

 

تو هم شبیه حسینی، سجیّتت کرم است

ببر مرا سحری کربلا، فدات شوم 

 

میان سلسله فرمود حضرت سجاد

امامِ مانده روی بوریا، فدات شوم 

 

چکید خون حسین از بلندی نیزه

عقیله با دل خون زد صدا: فدات شوم

 

عزیزِ بی کفنِ مادرم جُعِلتُ فِداک

غریبِ تشنه لبِ سرجدا فدات شوم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۸ ، ۰۶:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ حرم سیدالکریم سال ۹۷

چهل سال است در تب گریه کردم

چهل سال است هر شب گریه کردم

 

چهل سال است من بیدار ماندم

صحیفه را نوشتم روضه خواندم

 

چهل سال است غرق اشک و آهم

شبانه روز یاد قتلگاهم

 

چهل سال است خواب شمر دیدم

به دستش خنجری دیدم پریدم

 

چهل سال است گفتم دادِ بیداد

همیشه ظرف آب از دستم افتاد

 

چهل سال است تا مذبوح دیدم

نشستم بر زمین، ضجه کشیدم

 

چهل سال است دشت کربلایم

به یاد روز دفن و بوریایم

 

چهل سال است فکر اصغرم من

عزادار ذبیحی پرپرم من

 

چهل سال است مانند ربابم

به کام تشنه، زیر آفتابم

 

چهل سال است می گویم خدایا

عطا کن خیر، سهلِ ساعدی را

 

چهل سال است یاد شهر شامم

کنار عمه ها در ازدحامم

 

چهل سال است بر زخمم نمک خورد

بمیرم عمه ام زینب کتک خورد

 

چهل سال است می گویم رقیه

زنم بر دست می گویم رقیه

 

چهل سال است در بزم شرابم

به یاد خیزران خانه خرابم

 

چهل سال است می سوزد وجودم

به روی ناقه با غل بسته بودم

 

چهل سال است داد از سنگ دارم

به روی خود نشان از چنگ دارم

 

نگو این زهر امانم را بریده

چهل سال است عمرم سر رسیده

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۷ ، ۲۱:۳۱
عبدالرقیه

السلام علیک یا زین العابدین

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

دانلود صوت مداحی با نوای کربلایی محمدحسین پویانفر

دانلود صوت مداحی حاج امیر کرمانشاهی

 

مثل شمعی به روی خاک چکیدن سخت است
با پر و بال پر از زخم پریدن سخت است
تا چهل سال فقط آه کشیدن سخت است
یاد گودال و حرم جامه دریدن سخت است

روضه و گریه شده روزی او در هرشب
خاطرش را همه دیدند مکدّر هرشب
با لب تشنه و با یک دل مضطر هرشب...
...یاد یک واقعه از خواب پریدن سخت است

بر امامی که اسیری به بیابان دیده
زخم پا بر اثر خار مغیلان دیده
اهل بیتش همه با صورت عریان دیده
معجر و پوشیه و جامه خریدن سخت  است

آب را دید و دلش یاد عمو سوخته است
جگرش سوخت... لبش سوخت... گلو سوخته است
بهر آن که سر و عمامه ی او سوخته است
حرف، از کوچه و بازار شنیدن سخت است

چقدَر از غم این فاجعه افروخته است
چشم بر نیزه ی شش ماهه فقط دوخته است
یاد حلقوم علی حنجر او سوخته است
این وسط حرمله را یکسره دیدن سخت است

پیش آن کس که شرر بر جگرش افتاده
خنجری کند به جان پدرش افتاده
دیده که در ته گودال سرش افتاده
تشنه لب کشتن مذبوح شدیدا سخت است

یک نفر که شده گریانِ پدر تا حالا
یادش افتاده تن خونی بابا حالا
بوریایی که خودش دیده و اما حالا
دم آخر کفنش را طلبیدن سخت است

مهدی علی قاسمی
محمد جواد شیرازی
۹۴/۸/۱۵

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۰:۵۲
عبدالرقیه

السلام علیک یا زین العابدین

 

ساقی ز پشت پرده ، تا که برون شد امشب

مستی عاشقان از حدش فزون شد امشب

چشم خمار و مستم یکباره خون شد امشب

بعد از دو شب گدایی وقت جنون شد امشب

 

ساقی بریز باده نور دو عین آمد

مژده که عشق ارباب ابن الحسین آمد

 

باران لطف ایزد امشب دوباره بارید

زین العباد آمد ، شیطان دوباره نالید !

نور جمالش اول بر مادرش درخشید

بعدش رسید دست بابا حسین ، خندید !

 

از یمن مقدم او قلب حسین شاد است

کوری دشمنانش نامش علی نهاده است !

 

پیغمبران مرسل محتاج بر عطایش

جان هزار عاشق قربانی و فدایش

عاجز شده زبان ها از مدح و از ثنایش

ما را بس است امشب قدری ز خاک پایش

 

او مظهر صفات رحمانی خدا شد

آقاترین مردم هم سفره با گدا شد

 

زین العباد بود و آقای ساجدین شد

او اسوه و امام و مقصود زاهدین شد

شمع و چراغ ایزد در بین عابدین شد

حرف تمام مردم در بین مسجد این شد :

 

گرچه ولای او شد شرط قبول طاعات

قوت شبش همیشه شد گریه و مناجات

 

بعد از پدر همیشه گریان کربلا بود

گریان برای شاه عریان کربلا بود

هر روز و شب به یاد عطشان کربلا بود

بعد از پدر پناه طفلان کربلا بود

 

در بین شام و کوفه آقا چه ها کشیده

زخم زبان و دشنام از دشمنان شنیده

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۶
علی سپهری

السلام علیک یا علی بن الحسین

 

مرغ دل باز هم غزل خوان شد

پنجمین روزِ ماه شعبان شد

 

دو سه روزی به کربلا رفت و

حال آمد دخیل سلطان شد

 

اول آمد سراغ خانه ی او...

...هرکسی از ازل مسلمان شد

 

هر که سجده نکرده بر درِ او

آخر از مسلکش پشیمان شد

 

پینه بسته است روی پیشانیش

سید الساجدین دوران شد

 

آنقدَر کیسه روی دوش گرفت

نیمه شب ها گدا فراوان شد

 

از ابوحمزه های او بوده

نفْس بیمار اگر که درمان شد

 

امشب آمد گلی به عالم که

مایه ی آبروی ایران شد

 

کاش بینم بقیع او مثل

بارِگاه شه خراسان شد

 

کار او بود اگر که چشمانم 

چشمه گردید و پر زِ باران شد

 

اصلا از گریه های هرشب اوست

که به روی لبم حسین جان شد

 

تا چهل سال آب را دید و

روضه خوان گلوی عطشان شد

 

تا چهل سال اگر ذبیحی دید 

مشکلش آب دادن آن شد

 

تا که چشمش به شیرخوار افتاد

یاد طفل رباب گریان شد

 

گریه های محرمم از اوست

شال مشکی و پرچمم از اوست

 

مهدی علی قاسمی ۹۴/۳/۳

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۵۸
مهدی علی قاسمی