دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رضا طاهری
راندن درماندگان اصلا نمی آید به تو
جز عطا، ای آسمان اصلا نمی آید به تو
دلشکسته آمدم سویت، پناه آورده ام
دل شکستن بی گمان اصلا نمی آید به تو
من سرم خورده به سنگ و ناتوان برگشته ام
قهر با این ناتوان اصلا نمی آید به تو
حق من این است رسوایم کنی با این وجود
حضرت صاحب زمان اصلا نمی آید به تو...
ما عزاداران زهراییم، پس با این حساب
بستن در رویمان اصلا نمی آید به تو
دید، حیدر همسرش را مو پریشان، ناله زد:
ای بهار من، خزان اصلا نمی آید به تو
تو ستون لشکر مرد غریب یثربی
فاطمه، قدِ کمان اصلا نمی آید به تو
.
.
.
"دید زینب چوب را روی لبان یار گفت:
ای برادر خیزران اصلا نمی آید به تو"
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
وزن شعر: (مُفتَعِلُن فاعِلُن مُفتَعِلُن فَع)
مصحف حق سایه بر کوثرش افتاد
کل جهان لرزه بر پیکرش افتاد
مادر خود را حسن تا که نهان کرد
ولوله ای در دل مضطرش افتاد
دست کسی شد بلند از سر کینه
سایه ی نحسی سرِ معبرش افتاد
از سر او رد شد آن سیلی و ناگه
پیش نگاه حسن مادرش افتاد
تا که بفهمد چه شد، برگ قباله
پاره شد و ناگهان در برش افتاد
خورد به یک گونه اش ضربه، چه شد پس...
سایه روی گونه ی دیگرش افتاد؟!
هرچه تلاشِ حسن بود نیفتد
تا به حرم روی خاک، آخرش افتاد
فاصله ای نیست از کوچه به خانه
آه چرا این همه معجرش افتاد؟!
یک تن بیمار داشت رحم نکردند
مادر ما بار داشت رحم نکردند
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ بهمن ۹۶
تا این که بر این نفس بمانم مُتکبر
واقع نشود توبه ام اینگونه مؤثر
ای وای به تاریکی قبرم چه بسازم
فردا که شوم سوی تو بی توشه مسافر
بالم به هوای نظرت "عَظمِ کَسیر" است
افتاده ام از پا، نظری حضرت "جابر"
من پیر زمین گیر گناهان بزرگم
العفو الهی بِحبیب بن مظاهر
نازل نشده جز کرم و خیر ز سویت
هر قدر بدی از من رسوا شده صادر
بی کرب و بلا حاجت فردوس ندارد
هر کس که شب جمعه، حرم را شده زائر
بر گریه کنش روز جزا، نار حرام است
این اشک، برایم شده آرامش خاطر
پیراهن او رفت ولی رمل بیابان...
شد بر تن پاک پسر فاطمه ساتر
ای وای تنش جمع شده بین حصیری
بی یار و غریبانه به دستان عشائر
محمد جواد شیرازی
از نحسی گناه بهایم عوض شده
حال دعا و سوز و نوایم عوض شده
خیلی دعا برای ظهورت نکرده ام
یادت نبوده ام که دعایم عوض شده
یک روز غرق شهوت و یک روز مست جاه
معلوم می شود که خدایم عوض شده
چشمی که خشک شد به امامش نمی رسد
حالات چشمِ عقده گشایم عوض شده
دیشب دعام کردی و بی خود نبوده که
از صبح زود، حال و هوایم عوض شده
تو رحمتی و با نظرت سوی نامه ام
با فعل خیر، جرم و خطایم عوض شده
آلوده ام قبول ولی بی پناه نه
اصلا مگر امام رضایم عوض شده؟!
خیبر شکن مقابل زهرا نشست و گفت:
در بستری و حال سرایم عوض شده
زهرا تمام قوّت جان منی، بخند
با گریه ات زمانه برایم عوض شده
دیشب عبام را رویت انداختم ولی
دیدم سحر که رنگ عبایم عوض شده
محمد جواد شیرازی
خاک زمانه بر سر سینه زن حسین
خون مثل چشمه بود روان از تن حسین
لب تشنه ماند و آه که سیراب گشته بود
حتی در آن زمان فرس دشمن حسین
نفرین به پست بودن دنیا و قصرهاش
چون غیر ریگ داغ نشد مسکن حسین
از بس که نیزه ها به تنش گیر داده بود
چون گل ورق ورق شده پیراهن حسین
تا که سرش نشست نوک نی، همان زمان
افتاد خواهرش به روی دامن حسین
خورشید رنگ خون شد و دنیا به خود دگر
یک روز خوش ندید پس از کشتن حسین
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای حاج حیدر خمسه
پرونده ام شده است پر از اشتباه، آه
شرمنده ام از این سر و روی سیاه، آه
آهی نمانده بین بساطم! مرا ببین
وضعیت خراب دلم را نگاه! آه
نذر شفام حمد بخوانید نیمه شب
دل مرده ام ازین همه کوه گناه، آه
عمرم گذشت و دیر به خود آمدم، دریغ
فهمیده ام که رفت سرِ من کلاه، آه
بگذار تا که گریه کنم باز، زار زار
بگذار تا که ناله زنم باز، آه... آه...
لا یمکن الفرار...، شدم خسته سَیّدی
بیرون مکن مرا ز حرم یا اِله، آه
من را ببخش تا که علی شادمان شود
دور از نجف شدم چقدر زابراه، آه
از غربت علی و غم حضرت بتول
باید کشید از دل پر غُصه گاه، آه
نامردها به پهلوی زهرا لگد زدند
وقتی که بود مادر ما پا به ماه، آه
طوری زدند که همه دیدند فاطمه
پهلو شکسته رفت سوی قتلگاه، آه
با چکمه هایشان چقدر این حرامیان
رفتند روی سینه ی ارباب راه، آه
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی
ازین همه فراق، دل کباب شد بیا دگر
زمانه بی تو بر سرم خراب شد بیا دگر
سکینه ی زمین و آسمان، امام مهربان
زمانه، سینه اش پُر اضطراب شد بیا دگر
مرا زیاد در گناه دیدی و دلت شکست
دلم شکست و از خجالت آب شد بیا دگر
خجالت آور است گفته ام، نمایِ شهرمان
چقدر بی حیا و بد حجاب شد بیا دگر
فقیرها به زیر پای اغنیا فدا شدند
دوباره از حقیقت اجتناب شد بیا دگر
هوا بدون بودنت، جهنم است بی گمان
نفس زدن برای ما عذاب شد بیا دگر
هزار و یک طریق خواندمت بیا، نیامدی
به هر دری زدم دلم جواب شد بیا دگر
هنوز می رسد نوا، حسین زیر دست و پا...
میان خون محاسنش خضاب شد بیا دگر
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
چه رأس ها که نرفته به دار هجرانش
ولی به وصل نشد ختم، کار هجرانش
پر از غم است دلم با وجود این اصلا
غمی نمانده برایم کنار هجرانش
به جز بهشتِ وصالش مرا مداوا نیست
چنان زده است به جانم شراره هجرانش
در این زمان که همه بی خیال آقایند
خوشا کسی که بماند دچار هجرانش
رسید صبحِ وصالش به شیخ انصاری
به ما رسید فقط شام تار هجرانش
کجاست سید بحر العلوم تا باشد
در این زمانه ی دشوار یار هجرانش
" کجاست هم نفسی تا به شرح، عَرضه دهم
که دل چه می کشد از روزگار هجـرانش"*
کجاست چشم پر آبی که یار من باشد
به اشکِ دیده شود داغدار هجرانش
ز بس که دوریِ کرب و بلا نصیبم شد
نشسته بر سر و رویم غبار هجرانش
حسین رفت و عقیله به دردسر افتاد
شکست خواهر او در فشار هجرانش
محمد جواد شیرازی
*بیت ستاره دار از جناب حافظ
غافل شدم از خود، سخن از مرگ نگفتم
در بستر خود راحت و بی واهمه خفتم
یک زلزله ای کاش میان دلم آید
تا فکر مقاوم شدنِ نفس بیافتم
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
لال و مبهوت شدم، ناله ی شبگیرم کن
شده ام خوابِ پر از واهمه، تعبیرم کن
ای نم اشک که از چشم ترم می افتدی
نزد الله، پشیمان شده تصویرم کن
راه درمان شدنم دست خودم نیست، طبیب
شده ام دردِ معما شده، تدبیرم کن
یا مرا زود بغل کن جلوی چشم همه
یا بیا پیش نگاه همه تحقیرم کن
ننگ بر من به کسی غیر علی رو بزنم
از همه جز اسد الله، خدا سیرم کن
سر و پا معصیتم، باز به دستان علی
به مناجاتِ شب فاطمه تطهیرم کن
از همان کودکی ام نذر حسینیه شدم
بین دربار حسین بن علی پیرم کن
گر دلم نیّت طوفِ حرمی دیگر کرد
پای من را بشکن، در غل و زنجیرم کن
پا برهنه ببرم کرب و بلا، بعد از آن
وسط صحن ابالفضل زمینگیرم کن
***
مَشک من را زده اند آبرویم ریخته است
دست تقدیر بیا زود پُر از تیرم کن
من قمر بودم و مُنشَق شدم از ضرب عمود
آسمان، روی سنان سوره ی تکویرم کن
محمد جواد شیرازی
#حدیث_نفس
لحظات مناجات فقط مشغله دارم
خیلی سرِ نفسم عوضش حوصله دارم
یک بار نشد تا که شکایت کنم از خود
تنها فقط از دست بقیه گله دارم
بهر منِ دنیا زده پرواز محال است
این گونه که بر بال و پرم سلسله دارم
من را چه شده یاد قیامت نمی افتم؟
با این همه ترسی که ز یک زلزله دارم
در خوابم و یک لحظه نشد تا که بفهمم
با یوسف زهرا چقدر فاصله دارم
محمد جواد شیرازی
پ ن:
✅ امام صادق علیه السلام:
زلزله و مانند آن پند و هشدارهایی است که مردم را تهدید میکند تا رعایت کنند و از گناهان دست بردارند.
📚 میزان الحکمه ج۱ص۵۹
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
گندم ری ثمنت شد، بابی انت و امی
غرق خون کل تنت شد، بابی انت وامی
تو نفس می زدی اما، بین دشمن چه جدالی
بر سر پیرهنت شد، بابی انت وامی
وای از آن واعطشا گفتن تو، قاتلِ جانم...
ناله ی دلشکنت شد، بابی انت و امی
بر لبت ذکر مناجات و دعا بود ولی حیف
نیمه کاره سخنت شد، بابی انت وامی
جلوی چشم همان خواهر دلداده ات آقا
قطعه قطعه بدنت شد، بابی انت و امی
مادرت آمد و با قامت خم در دل صحرا
اولین سینه زنت شد، بابی انت و امی
پیکرت ماند غریبانه روی خاک و در آخر
بوریایی کفنت شد، بابی انت و امی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
منی که غرق گناهم، شکسته بال و پرم
چگونه نام بلند تو را به لب ببرم؟!
اگر که دوست نداری "خدا خدای" مرا
اجازه هست صدایت کنم به چشم ترم؟!
خودم نیامده ام نیمه شب به درگاهت
تو خواستی که بیافتد به این حرم گذرم
بیا مرا جلوی دیگران خراب مکن
بگیر دست مرا که به سنگ خورده سرم
مرا ببخش و دوباره بگیر در آغوش
قسم به حرمت خون مدافعان حرم
بنا نبود فقط خوب ها حرم بروند
شبی بیا و مرا هم به کربلا ببرم
تمام هستی من هست مادر و پدرم
فدای حضرت ارباب مادر و پدرم
اگر حسین نشد عاقبت کفن بشود
چگونه نوکرم و بهر خود کفن بخرم؟!
هنوز نیمه ی شب های جمعه می آید
نوای مادر او: تشنه ذبح شد پسرم
محمد جواد شیرازی
با ذکر علی فاطمه را شاد کنیم
حق را سرِ هر مأذنه فریاد کنیم
امروز که داعش به درک واصل شد
از غیرت صدرزاده ها یاد کنیم
محمد جواد شیرازی
معراج من یعنی که غمخوار تو باشم
آواره ی کوی علمدار تو باشم
گفتم سگ کوی تو هستم تا کمی هم
در زندگانی ام وفادار تو باشم
در این دو ماهه زیر و رو کردی دلم را
آوردی ام در روضه تا یار تو باشم
آقا اگر سربار تو بودم ببخشید
می خواستم من هم عزادار تو باشم
من را چه کار اصلا به مزدِ این دو ماهه
کاری نکردم که طلبکار تو باشم
یک خواهشی دارم فقط، جان رقیه
بگذار تا آخر گرفتار تو باشم
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رستمی
دانلود صوت دکلمه خوانی شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی
ای کوثر طهور، از این باده سر نکش
آتش به حالِ درهم ماه صفر نکش
عالم بدون روی تو تاریک و تیره است
خورشید مشرقین، عبا روی سر نکش
پنجاه بار، در وسط این گذر نیفت
پنجاه بار، بر دل عالم شرر نکش
اینقدر پیش چشم همه، یاد مادرت
در پشت درب خانه ی خود دردسر نکش
بال و پر هزار مَلک فرش راه توست
شمسُ الشموس، روی زمین بال و پر نکش
دیگر شبیه مارگزیده به خود مپیچ
دامن به خاک حجره بیا و دگر نکش
خواهر که نیست محضر تو، لااقل غریب
وقت وداع، دردِ فراق پسر نکش
با قطره قطره بارش چشم بهاری ات
تصویر روضه ی پسر و یک پدر نکش
هرکار هم کنی پسرت پا نمی شود
بس کن حسین، این همه آه از جگر نکش
بس کن حسین، زینبت از هوش می رود
پنجه به خاک در برِ او اینقدر نکش
محمدجواد شیرازی
یک اربعین آتش گرفتم از فراقت
آتش گرفتم از غم و رنج و مصیبت
تا که دوباره زائرت باشم برادر
چله گرفتم، چله در رخت اسارت
یادم نرفته تشنه بودی بین گودال
هَل مِن مُعینت ماند آخر بی اجابت
یک لقمه نان هم بعد تو راحت نخوردم
حتی ننوشیدم پس از تو آب، راحت
یادم نرفته لحظه ای که نیزه خوردی
تکیه زدی بر نیزه ای غرق جراحت
در خاطرم مانده سرت را می بریدند
در خاطرم مانده زمان سخت غارت
با گریه افتادم به روی پیکر تو
با کعبِ نی بُردند من را از کنارت
دور از نگاه ساقی لشکر ابالفضل
خیلی به ما شد شام عاشورا جسارت
دیدی مرا بر ناقه ی عریان نشاندند؟!
دیدی چگونه شد ادا اجر رسالت؟!
در آسمان کردی طلوع و سر شکستم
وقتِ غروبت جان سپردم در حقیقت
هر جا که رفتم مثل حیدر خطبه خواندم
نام تو را بردم برادر با جسارت
من دشمنت را بر سر جایش نشاندم
با ذوالفقار صبر و تیغ استقامت
اما دلم خیلی پر است از دشمنانت
بر حرمله، بر ابن سعد و شمر لعنت
هر کس که می افتاد ما را می کشیدند
حتی به ما یک دم نمی دادند مهلت
قبل از ورود شام با صوت حزینم
گفتم به نیزه دار از یک راه خلوت...
... این دختران را وارد این کوچه ها کن
لج کرد با ما آن خبیث بی مروت
دروازه ی ساعات ما را دوره کردند
خیلی در آن ساعات افتادم به زحمت
از صبح دَم تا عصر در بین اراذل...
باشد نمی گویم بماند تا قیامت
تا سنگ خوردی سنگ خوردم، بین عشاق
گونه به گونه می رود صورت به صورت
یک خواهشی دارم بیا و جان زینب
چیزی نپرس از دخترت از آن امانت
داغ رقیه مثل داغ مادرم بود
نگذار تا این که بمیرم از خجالت
خیلی برایت درد و دل کردم ببخشید
آخر رسیده بر دلم غم بی نهایت
غم گر غم یار است شیرین است این غم
باشد برادر جان دگر خوردم شکایت
من می روم باور مکن زنده بمانم
من می روم دیگر از این وادی غربت
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
هر کس که در این میکده زحمت نکشیده
راه کجِ سِیرش به سعادت نکشیده
مردم به تملق به بزرگی نرسیدند
شاهیم به احسان تو، منت نکشیده
خسران زده آن است که در عالم فانی
با جان و دلش بار محبت نکشیده
از شام سیاه دل ما بی خبران است
خورشید اگر پرده ز صورت نکشیده
درد است که در خنده ی معصیت و غفلت
از چشم ترت بنده خجالت نکشیده
تأثیر دعای سحرت بوده که زهرا
بر اسم من بی سر و پا خط نکشیده
یابن الحسن امروز بیا درگذر از من
تا کار به فردای قیامت نکشیده
مانند حسین بن علی هیچ شهیدی
با جوهر خون، صحنه ی عزت نکشیده
در رخت اسیری است ولی دختر حیدر
پیروز نبرد است و حقارت نکشیده
در کوفه و در شام بلا هیچ خبیثی
چادر ز سر آیه ی عصمت نکشیده
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
برای خیر من همیشه فتح باب می کنی
به رسم بنده پروری مرا خطاب می کنی
بساط خانه ی کرم همیشه فرق می کند
دعا نکرده هم مرا تو مستجاب می کنی
خداشناسی من از محرمت شروع شد
زمان گریه در وجودم انقلاب می کنی
به ارضیان و عرشیان چقدر فخر می کنم
برای نوکری مرا که انتخاب می کنی
همین که دور می شوم مرا به روضه می کِشی
زمین که می خورم به سوی من شتاب می کنی
به گردش دو دیده ات شفاعت قیامت است
در این جهان به ما کرم علی الحساب می کنی
چه خوبم و چه بد، مرا به دست دیگران مده
خودت مرا عذاب کن، اگر عذاب می کنی
دوباره خواب دیده ام پیاده سوی کربلا
روانه ام ز مرقد ابوتراب می کنی
بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت
سبوی خالی ام اگر پر از شراب می کنی
به زیر دشنه هم دعا برام می کنی، ولی
بگو چرا محاسنت به خون خضاب می کنی؟!
محمد جواد شیرازی
نسیم حزن وزیده، حسین چشم تو روشن
شرر به خیمه رسیده، حسین چشم تو روشن
تو رفتی و نشنیدی که خواهرت سر گودال
چقدر طعنه شنیده، حسین چشم تو روشن
برای رأس تو بر نی رباب ضجه کشید و
سکینه سینه دریده، حسین چشم تو روشن
قسم به عصمت زهرا، کسی ز روز تولد
مرا اسیر ندیده، حسین چشم تو روشن
که گفته است؟! دروغ است این که حرمله اصلا
سرم هوار کشیده، حسین چشم تو روشن
به زیر بوته ی خاری فدا شدند دو دختر
غریب و رنگ پریده، حسین چشم تو روشن
رسیده صحبت غارت میان لشکر دشمن
به جسم چند شهیده، حسین چشم تو روشن
محمد جواد شیرازی
نشسته ام برابرت بلند گریه می کنم
چه آمده است بر سرت؟! بلند گریه می کنم
قدم قدم به روی زانویم به سویت آمدم
برای دیده ی ترت بلند گریه می کنم
مقابل تمام دشمنان که خنده می کنند
کنار جسم اطهرت بلند گریه می کنم
تو تشنه ام شدی و از تو تشنه تر شدم به تو
به یاد حرف آخرت بلند گریه می کنم
به وجه مصطفایی ات دوباره بوسه می زنم
به چهره ی منورت بلند گریه می کنم
چه نامرتب است آیه های مصحف تنت
بر آیه های پیکرت بلند گریه می کنم
به روی خاک پا کشیدی و پرت جدا شده
برای جسم پرپرت بلند گریه می کنم
چقدر بوی مادرم گرفته پیکرت علی
بر این تن معطرت بلند گریه می کنم
دوید و گفت زینبش: برادرم بلند شو
وگرنه جان مادرت بلند گریه می کنم
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رضا طاهری
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
تا کی غریبانه در این کنعان بمانم؟!
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ روز هفتم محرم ۹۶
دانلود صوت شعر با نوای حاج محمود گرجی
پای درس ولی فهیم شده
مثل بابای خود کریم شده
سیزده ساله ی امام حسین
چه کسی گفته که یتیم شده؟!
در رکاب عموی خود عباس
از دلیران این حریم شده
حال، میل عسل به سر دارد
کاسه ی طاقتش دو نیم شده
چه کند تا عمو اجازه دهد
کار جنگیدنش وخیم شده
تا که او هم شود فدای حسین
بوسه می زد به دست و پای حسین
وسط خیمه سخت حیران بود
بر لبش آیه های قرآن بود
غبطه می خورد بر علی اکبر
شوق جان دادنش فراوان بود
زانوی غم گرفت در بغلش
چشم هایش عجیب گریان بود
یادش آمد وصیت پدرش
آن سفارش که عهد و پیمان بود
گفت: این نامه را بده به عمو
هر زمان که دلت پریشان بود
بس عمو بر حسن ارادت داشت
نامه را خواند و روی دیده گذاشت
بستن صورتش سبب دارد
چهره ای هاشمی نسب دارد
بیشتر بوسه زد به دست عمو
بیشتر از همه ادب دارد
بند نعلین خود نبسته دوید
در پریدن عجب طرب دارد
جملی نو دوباره راه انداخت
فَأنا بن الحسن به لب دارد
ابن سعد از هراس می لرزد
بس که در نعره اش غضب دارد
ازرق از هیبت نظرهایش
به درک رفت با پسرهایش
لشگری پست را خبر کردند
حلقه را تنگ و تنگ تر کردند
تنگ چشمان لشکر کوفه
عاقبت بر رخش نظر کردند
سنگ باران شد از چهار طرف
ضربه ها بر تنش اثر کردند
در شلوغی و گرد و خاک نبرد
اسب ها از تنش گذر کردند
داغی نعل های مرکب ها
بدنش را چه شعله ور کردند
به روی خاک دست و پا میزد
عمویش را فقط صدا می زد
باید ارباب با غمش چه کند؟!
با بلاهای اعظمش چه کند؟!
بغلش کرد و مانده حیران با
لب و دندان درهمش چه کند
کاکلش دست قاتلش جا ماند
مانده با گیسوی کمش چه کند؟!
خس خس سینه اش بلند شده
با نواهای مبهمش چه کند؟!
آه حالا چگونه خیمه رود؟!
با تن نامنظمش چه کند؟
قدکشیده رساندنش سخت است
تا به خیمه کشاندنش سخت است
محمد جواد شیرازی