دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود فایل تصویری شعر با نوای حاج محمد رضا طاهری
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود فایل تصویری شعر با نوای حاج محمد رضا طاهری
عرش برین شاهدِ شأن رفیع علی است
ارض و سما گوشه ی ملک وسیع علی است
یاد گرفتم من از محضر ابن الجواد
عبد و مطیع خداست، هر که مطیع علی است
چشم بصیر علی، چشم بصیر خداست
گوش سمیع خدا، گوش سمیع علی است
هیچ زمانی زره بر کمر خود نبست
راوی این ماجرا، تیغ سریع علی است
رهبر هر مکتبی عزت آن مکتب است
سینه سپر کن بگو، عزت شیعه علی است
منکر او تا ابد مُلحد و سردرگم است
شاهد این حرف ها، عید غدیر خم است
***
حضرت ختمی مآب، دست علی را گرفت
ولوله ای در میانِ همگان پا گرفت
بعد به امر خدا، پیش نگاه همه
دست علی را خودش یک تنه بالا گرفت
با همه ی قوتش، خطبه ای از عشق خواند
از نفس و خطبه اش مکتب حق پا گرفت
گفت علی بعد من، رهبر این امت است
در دل هر شیعه ای حب علی جا گرفت
امر مهمی است که، ختم رسل یک به یک
از همه ی جمعیت، بیعت و امضا گرفت
باید از این ماجرا گفت به هر بی خبر
باید از این راه گفت بیشتر و بیشتر
***
ریخت به هم نهضتش جهل فراگیر را
کرد عیان صولتش کفر اساطیر را
غیر علی هیچ کس حضرت فاروق نیست
خطبه به خطبه شکست پایه ی تزویر را
تیر ندانست او مست خدا بود و بس
برد ز هوش و حواس، معرفتش تیر را
وای از آن لحظه که در وسط کارزار
سر بدهد مرتضی نعره ی تکبیر را
غرق به خون در اُحد، پای نبی ایستاد
در کف خود می فشرد، قبضه ی شمشیر را
فوق ایادیِ خلق هست یَدُالله اوست
نیست حریفش کسی، چون أسَدُ الله اوست
***
باده به کف حیدر است، حق علی و هو علی
عِرض و شرف حیدر است، حق علی و هو علی
فاتح خیبر علی است، جلوه ی داور علی است
شاه نجف حیدر است، حق علی و هو علی
چون دم پیکار شد، خیبر و بدر و اُحد
اول صف حیدر است، حق علی و هو علی
این سر میدان علی است، آخر میدان علی است
چهار طرف حیدر است، حق علی و هو علی
سوره ی توحید حق، خالق خورشید حق
دُر صدف حیدر است، حق علی و هو علی
کیست پس از مصطفی لایق این منزلت
جایگزین نبی، شد علی از هر جهت
***
راه نجات خدا، سلسله ی موی اوست
حلقه ی وصل دعا، حلقه ی گیسوی اوست
پور ابیطالب است، سجده بر او واجب است
قبله ی اهل یقین، در دو جهان روی اوست
مرده به پا می شود، شمس عقب می رود
کل جهان واله از یک خم ابروی اوست
مدح علی را بس است، این که میان زنان
حضرت خیرالنساء، همدم و بانوی اوست
جوشن حیدر فقط، نفس بتول است و بس
ذکر لب فاطمه، قدرت بازوی اوست
او که خودش پایه ی اصلی اسلام بود
همدم هر سائل و مونس ایتام بود
***
یثرب احمد چه شد این همه خاموش شد؟!
بیت ولی خدا از چه سیه پوش شد؟
جهل سقیفه گرفت جای اولوالامر را
بیعت روز غدیر، زود فراموش شد
یک نفر این جا فقط پای علی سوخته
همدم این عاشقی، نقشِ به بازوش شد
آه از این فاجعه، زیر در خانه اش
در وسط شعله ها فاطمه بیهوش شد
سوخت و پیروز شد، در دل تاریخ ها
تا به ابد عزت فاطمه منقوش شد
صبر کنید اهل دل، می رسد آقایمان
منتقم فاطمه، حضرت صاحب زمان
محمد جواد شیرازی
از دل مپرس، چون دل زارم شکار توست
از جان مگو که تشنه لب ذوالفقار توست
مستان درگهت دم یاهو گرفته اند
من ماندم و دو چشم تری که خمار توست
باشد همیشه تو پدر خوب ها بمان
اما بدان که طفل بدت شرمسار توست
باید تو را قسم بدهم؟! جان فاطمه...
این آخرین تلاش گدای ندار توست
خیلی دلم پر است از این خلق بی وفا
خیلی دلم هواییِ شهر و دیار توست
***
اصلا نجف نرفته مرا زیر خاک کن
در زیر خاک هم دل من بی قرار توست
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود فایل تصویری شعر با نوای کربلایی نریمان پناهی_ ۹۸
از سن کودکی شده غم آشنای من
باد خزان وزیده به دولت سرای من
بغض و شرر گرفته مسیر صدای من
بالا گرفته کار دل و گریه های من
خاک مزار من ز جفا بی نصیب نیست
زائر نمانده دور حریمم، عجیب نیست
مانند من امام غریبی، غریب نیست
گریه کنید اهل منا در عزای من
اهل زمانه غصه به قلبم رسانده اند
بر روح و جان من غم و غربت چشانده اند
من را به روی مرکب سمی نشانده اند
از زهرِ زینِ اسب ورم کرده پای من
از کودکی رسیده به من چهره ای کبود
در کربلا و کوفه و جولانگه یهود
از بس که زخم های تنم در فشار بود
مانده نشان سلسله بر جای جای من
بر روی خار سخت مغیلان دویده ام
از ابن سعد و حرمله طعنه شنیده ام
هفتاد و دو ستاره سر نیزه دیده ام
این روضه هاست گوشه ای از ماجرای من
بازار و ازدحام نرفته ز خاطرم
آتش ز پشت بام نرفته ز خاطرم
بزم حرام شام نرفته ز خاطرم
مانده ز شام کرب و بلایی برای من
یادم نرفته چشم ترِ عمه زینبم
آتش گرفته بود، پر عمه زینبم
یاد لباس شعله ور عمه زینبم
فریاد می کشد جگر مبتلای من
من روضه خوان غربت عمه رقیه ام
مردم شکست، حرمت عمه رقیه ام
آه... از شب شهادت عمه رقیه ام
تغییر کرده صحبت و حال و هوای من
یاد غروب کرب و بلا زار و مضطرم
آن خاطرات می گذرد از برابرم
یک عمر یاد تشنگی جد اطهرم
ذکر حسین گشته دعا و نوای من
داغش برای اهل ولا سینه سوز ماند
بی حال، زیر خنجر آن کینه توز ماند
در زیر آفتاب بیابان سه روز ماند
اعضای جدِ تشنه لب و سر جدای من
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای حاج محمدرضا طاهری
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی
دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست
اصلا برای آمدنش بی قرار نیست
گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟!
وقتی که دل، به شوق وصالش دچار نیست
روزی هزار بار دلش را شکسته ام
این گونه زیستن، ادبِ انتظار نیست
همسایه ای گرسنه و اهل محله خواب
یعنی در این محله کسی سفره دار نیست؟!
آخر چقدر در پی دنیا دویده ایم؟!
باور کنیم، حرص زدن افتخار نیست
امروز اگر که توبه نکردم، چه می کنم
فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست؟!
باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد
گریه برای عاشق دلداده عار نیست
ای دل به هوش باش و ببین چرخ روزگار
خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست
وای از مزار و غمکده ی باقرالعلوم
یک سایه بان به گستره ی آن مزار نیست
حجاج، مکه اند و به روز شهادتش
یک شیعه در مجاورت آن دیار نیست
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی در صحن جمهوری امام رضا علیه السلام
هر کسی آمده از شاه و غلام و برده
وسط صحن و سرای حرمت بی پرده
سر تعظیم به سوی قدمت خم کرده
به امیدی به خدا عرض سلام آورده...
...زائری که همه ی دار و ندارش هستی
همه جا و همه ی عمر کنارش هستی
مرده ام، آمده ام تا که تو جانم بدهی
مثل فرش حرمت خوب تکانم بدهی
راه گم کرده ام و راه نشانم بدهی
به پناه آمده ام تا که امانم بدهی
اشتباهات مرا حُسن عمل می گیری
مهربانی و مرا زود بغل می گیری
عالم آل محمد شدنت را عشق است
در شفاخانه زبانزد شدنت را عشق است
این همه رحمت ممتد شدنت را عشق است
شمس تابنده ی مشهد شدنت را عشق است
آمده سائل درمانده ز هر سو آقا
خواستی تا نشوی ضامن آهو آقا
عرشیان خاک تو را نقش به رخساره زدند
خادمان گوش به فرمان تو نقاره زدند
حوض های حرمت یکسره فواره زدند
شعله ی عشق به جان من بیچاره زدند
برسان بر لب خشکیده ی ما پیمانه
بده پیمانه ای از کوثر سقاخانه
هر که بر پای تو افتاد بها می گیرد
"یا رضا خانه ات آباد" نوا می گیرد
با نخ پنجره فولاد شفا می گیرد
وسط صحن گوهر شاد دعا می گیرد
وا شده هر گره کور به نام پسرت
ای فدای تو و این لطف و مرام پسرت
خجل از روی تو هستم به جوادت سوگند
مست گیسوی تو هستم به جوادت سوگند
حاجی کوی تو هستم به جوادت سوگند
همه جا سوی تو هستم به جوادت سوگند
تا که شد سفره ی تو پهن، وفادار شدم
بی بها بودم و در صحن، بهادار شدم
نور رحمانی حق هستی و تابان هستی
تو برای من قحطی زده باران هستی
تا ابد شاه رئوفی و رضاجان هستی
تو مرا جانی و جانانی و سلطان هستی
بی تو من دلهره ی کرب و بلا را دارم
با تو من تذکره ی کرب و بلا را دارم
جهت گریه ی ما تا به ابد معلوم است
بین ما گریه برای دگران مذموم است
بیشتر آن چه که در روضه ی ما مرسوم است
روضه ی یابن شبیب تو بر آن مظلوم است
روضه خواندی و همه اهل مصیبت شده ایم
گریه کن های لب جد غریبت شده ایم
قدرت بر روی پا، پا شدنش را بردند
وقت غارت شد و کل بدنش را بردند
ته گودال عقیق یمنش را بردند
نیزه داران ز تنش پیرهنش را بردند
خون او با جگر بادیه آمیخته شد
آیه های بدنش سخت به هم ریخته شد
محمد جواد شیرازی
✅ مخمسی تضمینی با تضمین از غزل جناب لسان الغیب حافظ شیرازی
چنان که مرغ دل من شود کبوتر دوست
تمام عمر نشیند کنار معبر دوست
بخواند از غم هجران روی انور دوست:
"صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحهای از گیسوی معنبر دوست"
بدون یار، سراپا زیان و خسرانم
نشسته ام سر سجاده ندبه می خوانم
فراق، حق من بی وفاست می دانم
"به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست"
بگو برای نگار از ارادت بسیار
سلام ما برسان سوی خیمه ی دلدار
بگیر پیرهنی بهر دیده ی خون بار
"و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار*
برای دیده بیاور غباری از در دوست"
من و صدا زدنِ یار، بی وضو هیهات
رسیده باده بر این خشکی گلو هیهات
از اضطرار زنم بر غریبه رو هیهات
"من گدا و تمنای وصل او هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست"
سرای سینه ام از غصه بیت الاحزان است
همیشه دوری یوسف نصیب کنعان است
که گفته است فراق نگار آسان است؟!
"دل صنوبری ام همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست"
نمی دهند به مجنون وصال لیلا را
نمی دهند به او رخصت تماشا را
به سرورش نرسانند عبد رسوا را
"اگر چه دوست به چیزی نمیخرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست"
محمد جواد شیرازی
*بار: اذن، اجازه، رخصت
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
آبرویم را سرِ این نفس، آسان می برم
مرگ را از خاطرم هنگام عصیان می برم
تشنه ی معرفتم، این سو و آن سو می روم
بهره ای اصلا از این دریای قرآن می برم؟!
بنده ای حیرانم و جای کلام صاحبم
از کلام دیگران بی فکر، فرمان می برم
لوح دل، بی آب دیده از گنه عاری نشد
اشک را با غفلتم از کوی مژگان می برم
بعد از این حالا که یوسف هم خریدارم نشد
چون زلیخا، خون جگر، سر در گریبان می برم
من نمی بینم، نمی دانم، نمی فهمم ولی
بهره ها از او در این دوران هجران می برم
گرچه در هفته فقط یک جمعه یادش می کنم
از دعایش روز و شب سود فراوان می برم
بی پناهم، هر کجا رفتم جوابم کرده اند
پس پناهم را به دربار خراسان می برم
جام جانان را همیشه با وضو سر می کشم
نام سلطان را فقط با چشم گریان می برم
کربلا می خواهم و با صد امید و آرزو
حاجتم را محضر آقا رضاجان می برم
با توسل بر غم زهرا به مشهد می روم
با توسل راه در دربار سلطان می برم
ننگ بر اهل مدینه که علی فرموده است:
همسرم را با قد خم بیت الاحزان می برم
محمد جواد شیرازی
کسی که وصف دینش می شود یا زینب کبری
ابوفاضل قرینش می شود یا زینب کبری
رکابی که بهشتش در وصال دست جانان است
خط روی نگینش می شود یا زینب کبری
محمد جواد شیرازی
گره کور مرا خیر توسل وا کرد
مادرم گفت رضا، در دل من غوغا کرد
گفته بودم که فقط کرب و بلا می خواهم
آمد و تذکره را زود خودش امضا کرد
محمد جواد شیرازی
#جان_جانان
عاشقی که قیمتی بالا به راه عشق داده
با دلی سرشار از ایمان رسیده، صاف و ساده
همچنان اشکی که پای یار افتاده ز دیده
جانِ جانان، سر به پای حضرت سلطان نهاده
محمد جواد شیرازی
بنشین کنار یار و با او گفت و گو کن
با اشک پاکت مرقدش را شست و شو کن
خیلی دل سنگم برای یار تنگ است
با آبرو یادی از این بی آبرو کن
محمد جواد شیرازی
تقدیم به همه ی مادران شهدا علی الخصوص مادران شهدای گمنام:
ما چه می فهمیم غم را، داغ را، دل بی قراری را
یا که شب های پر از دلگیری و چشم انتظاری را
ما چه می فهمیم سوز و سردی فصل زمستان را
بغض مانده در دل پاییزی و چشم بهاری را
ما چه می فهمیم حال مادری که از شهید خود
بین دستانش گرفته قاب عکسی یادگاری را
دلبری رفت و دو چشم مادری با رفتنش خون شد
ما چه می فهمیم حال آن که گم کرده نگاری را
پیرزن حق دارد این گونه بگردد بین هر کوچه
دلبرش نگذاشت باقی از خودش وقتی مزاری را
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سازور
یک روز پی کسبی و در فکر معاشی
یک روز شدی غرق تماشای حواشی
ای طالب طوف نوه ی زاده ی کعبه
وقتش نشده تا که سرت را بتراشی
این رسم، کجا رسم تمنای نگار است؟!
بی زحمت و بی خدمت و بی سعی و تلاشی...
گمراه بمان... لیک بدان منتظرت هست
تو منتظر یار، چه باشی چه نباشی
پروانه به پروانه شهیدان همه رفتند
تا اینکه نیفتد به رخ شمع خراشی
ای دیده بیا همدم داغ جگرش باش
تا بر جگر شعله ورش اشک بپاشی
دیر آمده ای... زود برو از روی جسمش
ای که ته گودال به دنبال عباشی
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی ۹۷
رحمت بی وقفه ای ایجاد شد
آمد و عرش خدا آباد شد
خانه ی موسی بن جعفر شاد شد
غصه و غم از دلم آزاد شد
اشکِ شادی روی مژگان آمده
خواهر شاه خراسان آمده
می چکید آیات توحید از رخش
بوی ناب یاس پیچید از رخش
شاه هشتم بوسه می چید از رخش
می دمید انوار خورشید از رخش
بس که در عصمت مقامش داده حق
حضرت معصومه نامش داده حق
ذکرِ بر روی لبانش یا رب است
بانوی معصومه ی این مکتب است
وصف او مانند وصف زینب است
نزد حق از بس که والا مرتبه است
حجت حق، جان فدایش می شود
عرش حق مست دعایش می شود
در حریم او دعا می آورند
عقده بر عقده گشا می آورند
حاجت کرب و بلا می آورند
ناتوان، بهر شفا می آورند
معجزاتش سهل و رایج هست او
دختر باب الحوائج هست او
از گناه و معصیت طاهر شدم
تا میان صحن او حاضر شدم
روی خاک افتادم و شاکر شدم
چهارده معصوم را زائر شدم
چون مرادم بانوی قم می شود
قبر زهرا هم تجسم می شود
بی نوا آمد مقام از او گرفت
پادشاهی را غلام از او گرفت
اعتبار و احترام از او گرفت
آبرویی مستدام از او گرفت
زائرانش را بهشتی می کند
عاری از هر نوع، زشتی می کند
ما فقیر رحمت معصومه ایم
ریزه خوار و رعیت معصومه ایم
زیر بار منت معصومه ایم
خاک پای حضرت معصومه ایم
روز و شب بر او توسل می کنیم
بر خدای او توکل می کنیم
آمد و قم میزبان عشق شد
بر سرش گل ها نشان عشق شد
آمد و مرثیه خوان عشق شد
روضه خوان قدکمان عشق شد
آسمانش خالی از کوکب نبود
غافل از مرثیه ی زینب نبود
سنگ نه... روی سرش گل ریختند
شعله نه... بر معجرش گل ریختند
ضربه نه... روی پرش گل ریختند
هر کجا دور و برش گل ریختند
خوب شد در قم دلش غمگین نشد
خوب شد بر ساحتش توهین نشد
محمد جواد شیرازی
دانلود فیلم شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
نیمه شب بود و عاشقی بیدار
مست حق بود و راحت از اغیار
نیمه شب بود و وقت راز و نیاز
بین سجاده بود، بین نماز
با تأسی به مادرش زهرا
دست خود برده بود سوی خدا
داشت همسایه را دعا می کرد
گره ها را دوباره وا می کرد
ذکرِ ارباب عالمین گرفت
بوسه از تربت حسین گرفت
ناگهان صحبت از تهاجم شد
خلوتش بین نعره ها گم شد
داد و فریاد، بی دلیل زدند
شعله بر خانه ی خلیل زدند
حرمت این حرم شکسته شد و
دست او بین خانه بسته شد و
پا شد از جای خود ولی افتاد
یاد مظلومی علی افتاد
از غریب مدینه دم می زد
وسط شعله ها قدم می زد
خاک و خاکستر از عباش تکاند
اشک بر مادرش دوباره فشاند
حرف داغِ گران زهرا بود
میخ در روضه خوان زهرا بود
پیر مردی وحید را بردند
آن محاسن سپید را بردند
باز هم روضه ها به کوچه کشید
آه... آقای ما بگو چه کشید؟!
پیر را طاقت دویدن نیست
می رود... حاجت کشیدن نیست
فلک از غصه شرمگین شده بود
شیخ ما نقش بر زمین شده بود
پیکرش را چقدر آزردند
تا که شیخ الائمه را بردند
خوب شد بر سرش جدال نشد
غارت پیکرش حلال نشد
تشنگی تاب و قدرتش نگرفت
تیر و نیزه به قامتش نگرفت
رخش از خون تازه رنگ نشد
صورتش آشنا به سنگ نشد
خوب شد قاتلی سویش نرسید
پنجه ای بین گیسویش نرسید
خواهری با شکستنش نشکست
بر روی سینه اش کسی ننشست
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
ای خیر ناله ی سحری صاحب الزمان
از درد ما که باخبری صاحب الزمان
ما ندبه های پشت سر مرکب توایم
پایان راه در به دری صاحب الزمان
دیدی نیامدی و نشد زائرت شویم؟!
شد عمر بی وفا سپری صاحب الزمان
عید آمده به سائل خود سر نمی زنی؟!
ای که امید چشم تری صاحب الزمان
عیدی ما رضایت و بخشیدن شماست
ما را نمی شود بخری صاحب الزمان؟!
حاشا که رد کنی تو کسی را که قانع است
بر یک نگاه مختصری صاحب الزمان
ثابت قدم شدن درِ این خانه با شماست
آقای سامرا نظری صاحب الزمان
امشب دعا به حال دل تنگ ما نما
از کربلا که میگذری صاحب الزمان
محمد جواد شیرازی
با یا علی، خدا را با اشک چشم خواندم
با فاطمه دعا را با اشک چشم خواندم
وقت اذان مغرب، چشمم به سفره تا خورد
آیات هل اتی را با اشک چشم خواندم
دل مرده بودم اما زنده شدم دوباره
تا ختم الانبیا را با اشک چشم خواندم
دیدم دلم گرفته، ذکر حسن گرفتم
با دوست ربنا را با اشک چشم خواندم
وقتی در اوج گرما بی تاب و تشنه بودم
سالار کربلا را با اشک چشم خواندم
فورا مرا خریدند، هربار پنج تن را
پنهان و آشکارا با اشک چشم خواندم
وقتی دلم شکست و یاد حسین کردم
با خویش روضه ها را با اشک چشم خواندم
عالم به گریه افتاد، تا شرح غارت آن
مظلوم سر جدا را با اشک چشم خواندم
حتی کفن نکردند آن پیکر رها را
جریان بوریا را با اشک چشم خواندم
از غربتش زبانم وقتی به لکنت افتاد
باقی ماجرا را با اشک چشم خواندم
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محمد حسین پویانفر
ذره ذره معصیت کل وجودم را گرفت
بنده ی دنیا شدن، بال صعودم را گرفت
خواستم وارد شوم بر اهل توبه ناگهان
مشکلی عارض شد و راه ورودم را گرفت
من ضرر از آرزوهای بلندم دیده ام
غافل از محشر شدن یک عمر، سودم را گرفت
وای از بی خیریِ این چشم بی تقوا شده
اشک های روضه ام، بود و نبودم را گرفت
عهد بستم با امام عصر خود آدم شوم
غفلتم، قولی که بر او داده بودم را گرفت
غافل از صاحب زمان سرگرم کار خود شدم
کم کم این غافل شدن حال سجودم را گرفت
من زمین افتاده ام اما به دادم می رسد
آن که مهرش روز اول تار و پودم را گرفت
روزگاری می شود نام حسین بن علی
با دعای فاطمه گفت و شنودم را گرفت
جان فدای خواهری که ناله زد در قتلگاه
خون پاک حنجرت کل وجودم را گرفت
خوب شد زهرا ندید و خوب شد حیدر ندید
سایه ی دست کسی روی کبودم را گرفت
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
چه درهم کرده قاتل مصحف قرآن زینب را
به خانه برده اند از سوی مسجد جان زینب را
همه با چشم گریان می روند از خانه ی مولا
چه می فهمد کسی حال دل ویران زینب را
تمام دختران بابایی اند و خوب می فهمند
چگونه این غم عظمی شکست ارکان زینب را
دل بی رحمِ شهر کوفه بنگر خوب، شاهد باش
که این داغ و بلا هم کم نکرد ایمان زینب را
اگر خواهی ببینی روح زهرایی زینب را
ببین پای ولی، قربانیِ طفلان زینب را
الهی بگذرد این غصه و یک لحظه هم دیگر
نبیند شهر کوفه دیده ی گریان زینب را
الهی این برادرها همیشه محضرش باشند
کسی خاکی نبیند لحظه ای دامان زینب را
الهی تا نبیند آسمان کربلا بر نی
سرِ از تن جدای دلبر عطشان زینب را
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج منصور ارضی
دانلود صوت شعر بانوای حاج میثم مطیعی
عبدی که بود پست و هوسران تر از همه
برگشته سر به زیر، پشیمان تر از همه
از خود فرار کرده غلام فراری ات
سوی تو بازگشته گریزان تر از همه
یا که مرا مقابل این خوب ها بزن
یا که مرا ببخش نمایان تر از همه
از روی جهل، حال خوشی را که داشتم
بر معصیت فروختم ارزان تر از همه
وقتی سلاح اشکِ مرا غفلتم گرفت
ماندم میان معرکه حیران تر از همه
غیر از تو ای کریم کسی می خرد مگر؟!
آن را که بی بها شد و ویران تر از همه
من ناامید نیستم از لطف و رحمتت
هستم اگر چه بی سر و سامان تر از همه
خواهی گرفت روز حساب و کتاب خلق
بر نوکران فاطمه آسان تر از همه
دلبسته ام به لطف کریمان، در این میان
بر رحمت حسین فراوان تر از همه
بالای تل زینبیه آه می کشید
اُخت الحسین پاره گریبان تر از همه
بر نیزه تکیه داد ولی باز نیزه خورد
شاهی که بود زخمی و عطشان تر از همه
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
از بس گناه بر دل خود بار می کنم
خود را میان نفس گرفتار می کنم
پل های بازگشت خودم را شکسته ام
دارم علیه خویش فقط کار می کنم
قلبی که جایگاه تو و اهل بیت توست
در حیرتم چگونه لجن زار می کنم؟!
تو عاشقانه حاجت من را نمی دهی
من جاهلانه این همه اصرار می کنم
من بنده ی توام، چه کنم؟! "دوست دارمت"
باشد بزن... دومرتبه تکرار می کنم
دنیا نشد ببینمش اما به روز حشر
سجده به پای حیدر کرار می کنم
تشنه شدن بهانه ی ذکر مصیبت است
یاد حسین لحظه ی افطار می کنم
یاد مدافعان حرم آه می کشم
گریه به یاد زینب و بازار می کنم
اصلا کسی به عمه ی ما ناسزا نگفت
سیلی به او زدند؟! نه... انکار می کنم
دست خودم که نیست، فقط داد می زنم
وقتی که یاد مجلس اغیار می کنم
محمد جواد شیرازی
بر ماه شب نیمه ی این میکده سوگند
مثل تو ندیده است کسی کودک دلبند
خورده دلم از صبح همان روز نخستین
با مهر تو ای دست گل فاطمه پیوند
در لطف و عطا و کرم و بخشش و رحمت
گشتیم و ندیدیم کسی را به تو مانند
هر گوشه ای از نام تو حاجات گرفتند
از کوفه بگو تا به بخارا و سمرقند
حاتم که زبانزد شده در جود و سخاوت
یک عمر، بساطش به در خانه ات افکند
در بند توام، عبد توام، نام تو بردم
کوه گنهم را به تو بخشید خداوند
حکاک ازل شیر اُحد، نام حسن را
با خط خوشش سر در تالار دلم کند
تو زندگی ات خرج فقیران شده عمری
هر سائل محزون به کنارت شده خرسند
آن شامی بد خُلق هم از سوی تو حتی
چیزی نشنیده است به جز رحمت و لبخند
در آرزوی وصف تو مردند هزاران
تمثال گر و شاعر و نقاش و هنرمند
هر بار نقاب از رخت افتاد خدا گفت
جبریلِ امین دود کند بهر تو اسپند
جنگیدن قاسم همه اش از جمل توست
مردانگی ات خوب رسیده است به فرزند
"یا فاطمه" را یاد غمت، خیل شهیدان
با غصه نوشتند به هر پرچم و سربند
آن روز دوشنبه، وسط کوچه و مادر
گریان شده ایم از غم این واقعه هر چند...
هرگز کسی از راز تو آگاه نگشته
آن را که تو دیدی همه در پرده شنیدند
محمد جواد شیرازی
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
گرچه بین ما حجاب معصیت حائل شده
لطف عامت باز هم حال مرا شامل شده
لابه لای بندگان خوبت ای رب کریم
بنده ای درمانده در مهمانی ات داخل شده
من همان عبد پشیمانم که عمری می شود
در میان خواب جهل از محضرت غافل شده
شرّ من از این طرف هرچه به سویت شد بلند
خیر تو از آن طرف سویم فقط نازل شده
تو خودت من را به عفوت پر توقع کرده ای
هر زمان که کار من در معصیت مشکل شده
گریه ام خون دل هجرانم از ذکر شماست
این دو قطره آبرو با خون دل حاصل شده
قطره ای ناچیزم و دریا حسابم می کنی
باز هم آقایی ات خرج من سائل شده
عمر من در دوری از صاحب زمان طی گشت و رفت
سالها داغ فراقش عقده ای بر دل شده
آبروی روزه و حج و نماز من علی است
با ولای مرتضی هر طاعتم کامل شده
بر من هجران زده، ای مهربان خرده مگیر
قبله ام سوی نجف امشب اگر مایل شده
مطمئنم فاطمه آن را خریده از ازل
روضه ای که نذر چشمان ابوفاضل شده
حرف از سقای عطشانی است که در علقمه
خاک ها با قطره قطره شرمِ مشکش گِل شده
وای از آن پیکر که غرق تیر با ضرب عمود
از فرس بی دست بر روی زمین نازل شده
پاره های پیکر خونی سقای حرم
قسمت سر نیزه ی برنده ی قاتل شده
***
نه علی اکبر برایش مانده نه سقا دگر
عمه ی سادات تنها خیره بر محمل شده
محمد جواد شیرازی
یا صاحب الزمان
دلم را به لطف نگاهت رفو کن
دعایی بر احوال بی آبرو کن
کریما به یمن جوادالأئمه
در این ماه غفران مرا زیر و رو کن
محمد جواد شیرازی