آقا سلام امام رضا، أیها الرئوف
برگشته ام به سوی تو یا أیّها الرئوف
زانو زدن، زمان رسیدن سعادت است
سجده به سوی گنبدت اوج لیاقت است
بر صورتم همینکه غبار حرم نشست
بغضم میان هق هق طفلانه ام شکست
مانده اگرچه بر رخ زردم نشانِ شرم
آرام شد دلم، دمِ باب الجواد گرم
شرمنده ی تو مانده ام و گریه می کنم
اذن دخول خوانده ام و گریه می کنم
وقتی دلم شکست، چه مرغوب می شود
آشفتگی و حال بدم خوب می شود
خالی است دست من کرمت را نشان بده
یک کنجِ دنج، از حرمت را نشان بده
من آمدم نگاه رئوفانه ام کنی
عقل از سرم بگیری و دیوانه ام کنی
بیمار نفسم و به تو رو کردم ای طبیب
مثل غریبه ها به تو رو کردم، ای غریب
گفتم غریب و سوخت دلم یاد غربتت
لعنت به مردمی که شکستند حرمتت
آزار دادنِ تو فقط بود ذکرشان
لعنت به واقفیه و آن طرز فکرشان
اصلا نبود این همه طعنه سزای تو
خیلی دلت شکست، بمیرم برای تو
از دست خشک مغزی آن ناسپاس ها
آخر شدی اسیر قیافه شناس ها
لعنت به هر کسی که نفهمید کوثری
از نسل مادری و ز اولاد حیدری
مأمون کجاست تا که ببیند امیر کیست؟!
شاهی که هست وارث یومُ الغدیر کیست
مأمون کجاست تا که ببیند شبانه روز
طوف حرم کنند مریدان تو هنوز
ما کیف می کنیم، بیا احتجاج کن
اهل کتاب را به سخن هاج و واج کن
بر هر کلام و هر سخنت فخر می کنیم
پیش همه به داشتنت فخر می کنیم
ما بی خیال جنت و پاداش آخرت
شادیم... چون شدیم دو روزی مجاورت
این گریه های باهم ما را قبول کن
دل، پهن کرده ایم به پایت، نزول کن
تو قول داده ای که سه جا یاری ام کنی
در لحظه های سخت هواداری ام کنی
روضه بخوان که پای نفس هات دق کنم
یابن الشبیب را به خودم منطبق کنم
گفتی عزیز فاطمه شد دور از وطن
گفتی که جد بی کس من ماند بی کفن
گفتی گرفت روضه اش از دیده هام خواب
با کام تشنه ماند میانِ دو نهر آب
وقت نبرد، خدعه و نیرنگ می زدند
از هر طرف به سوی تنش سنگ می زند
در دست های خولی و شمر و سنان چه بود؟!
گفتی زدند جد مرا با هر آنچه بود
محمد جواد شیرازی